بسم الله الرحمن الرحیم
مولــــــایم !
در مسجد الحرام به دور خانه کعبه طواف میکنم هفت بار مسیر بین صفا و مروه را طی میکنم و چشم می اندازم ، به هر سوی نگاه کنم ، شما را نمی ببینم ، مردم از سرزمین های مختلف ،مناسک حج را انجام میدهند ، موج جمعیت در چشم های من می نشیند و با خود زمزمه میکنم «عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری »*
به عرفات میروی در مشعر می نشینی و به سرزمین مِنی وارد می شوم ، سنگ میزنم ، قربانی میکنم ، سر میتراشم
میــــدانم آقایــــــم که تو هم با من هستــی و در کنــار من ...
از خود بارها پرسیدم که پس از انجام مناسک حج کجا ماوی خواهید گرفت و باز با خود میگم «إِلى مَتى أَحارُ فیکَ یا مَوْلاىَ»*
پ.ن:
*برایم سخت است که خلــق را ببینم و تو از نظرم پنهان باشی
*مولای من ! تا کی سرگردان تو باشم ؟