«ام وهب» دختر «عبدالله» و همسر «عبدالله بن عمیر الکلبی» و مادر «وهب نمریه قاسطیه» است. او وارد معرکه جنگ شد، در حالی که به شوهر خود میگفت: «پدر و مادرم فدای تو، آری، تو ای مرد در راه پاکان نسل محمد صلی الله علیه و آله و سلم مبارزه کن» عبدالله، - شوهر او - هر چه کرد تا همسرش را به خیمه برگرداند موفق نشد. آن زن پیراهن همسرش را میکشید و میگفت: «انی لن ادعک دون ان الموت معک؛ تو را رها نمیکنم تا با تو کشته شوم» امام با مشاهده او فرمود: «از خاندان پیامبرتان جزای خیر بینید، به خیمه برگرد چون بر زنان و بانوان جهاد نیست» پس او به جانب خیمهگاه بازگشت. .روز عاشورا پس از حمله شمر و یارانش به جانب چپ سپاه امام، «عبدالله بن عمیر کلبی» به اسارت گرفته شد و به شهادت رسید. بعد از شهادت وی ناگهان همسر باوفایش، اموهب خود را به بالین او رسانید و در کنار او نشست. خون از صورت او برگرفت و این گونه میگفت: «هنیئا لک الجنة، اسأل الله الذی رزقک الجنة ان یصحبنی معک؛ بهشت بر تو گوارا باد، از خداوندی که بهشت را روزی تو گردانید طلب میکنم مرا همنشین با تو قرار دهد».