«شوذب بن عبدالله» زمانی غلام «شاکر» پدر «عابس» بوده است. او از دوستداران مخلص اهل بیت علیهمالسلام بود. خانه و منزل او پناه و محل تدریس شیعیان بود. در خانه او از فضل اهل بیت علیهمالسلام سخن گفته میشد. او خود از قراء و حافظان حدیث و دلاوریاران امام علیهالسلام بود. «شوذب» همچنین سفیر جناب «مسلم بن عقیل» از کوفه به سوی امام حسین علیهالسلام بود. او نامه «مسلم» را به مکه برد تا به امام برساند. هنگامی که او به مکه رسید، خدمت حضرت اباعبدالله علیهالسلام در مکه اقامت کرد و سپس همراه ایشان به کربلا آمد. (پیش از این اشاره شد که امام پاسخ مسلم را به «قیس بن مسهر صیداوی» داد که به کوفه رساند.) عصر روز عاشورا «عابس» که از دیگر یاران وفادار امام است، شوذب را صدا زد و گفت: «ای شوذب! چه در خاطر داری تا آن را به انجام رسانی»؟شوذب پاسخ داد: «چه میکنم؟! من همراه تو در راه پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله مبارزه میکنم تا کشته شوم».عابس گفت: «همین گونه درباره تو گمان میبردم؛ اما اکنون، در برابر ابیعبدالله علیهالسلام قرار بگیر تا امام تو را به شمار آورد، همان گونه که غیر تو از یارانش را به شمارآورد؛ و تا این که من تو را به حساب آورم ]و در اجر شهادت و فرستادنت به سوی میدان جنگ شریک باشم[. پس به درستی، اگر در این لحظه با من کسی غیر تو بود که عزیز نزد من بود، او را پیش میفرستادم تا که او را به حساب آورم، چرا که امروز روزی است که سزاوار است در آن، با تمام توان خود طلب اجر و پاداش کنیم. چون بعد از این روز دیگر جای عمل نیست و تنها جای حساب است». .شوذب به خدمت امام حسین علیهالسلام آمد و گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاته؛ سلام بر شما ای اباعبدالله و رحمت و برکاتش بر شما نازل باد» و سپس از امام خداحافظی کرد، و در برابر آن حضرت به دشمن حملهور شد و به فیض شهادت نائل آمد. .شوذب چون دیگر یاران امام در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه مورد سلام قرار گرفته است: «السلام علی شوذب مولی شاکر؛ درود بر شوذب، غلام شاکر». .درسی که میتوان گرفت: بیان عباس شایان توجه است؛ او با خیرخواهی بسیار شوذب را راهنمایی میکند تا او کاری کند که لحظاتی وجودش در یاد و ذهن امام نقش بندد، و لحظاتی امام را به شمار آورد. این درخواست ناشی از بینش عمیق عرفانی و امامشناسی اوست؛ چرا که امام «عین الله» است. در واقع او چشم بینای خداوند متعال است. اگر او به کسی از مهر و صفا نظر انداخت، بیتردید مشمول لطف رحمانی است. ای کاش! چنان بود که همیشه شاهد عنایت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) بودیم تا که مصداق «(و ألقیت علیک محبة منی و لتصنع علی عینی)؛ و من محبت خود را در دل تو انداخته و تو را در برابر چشمانم ساختهام» باشیم. این جمله خطاب به موسای کلیم است.