![](http://bayanbox.ir/view/8107083454395591542/sedai-shahid.png)
تقریبا سنگرها آماده شده و بچه ها هر کدام خسته ،
گوشه ای برای استراحت پیدا کردند و من دلم برای شما تنگ شده.
زیارت بی بی زینب و رقیه خاتون در کنار خانواده بسیار لذت بخش بود اما
اگر نبود فرمان رهبر و مقتدایم هرگز شما را رها نمی کردم و جان شیرین را نزد خود نگاه می داشتم
و روح خویش را برای سربازی امام قائم پرورش می دادم
و خدمت به خلق را سرلوحه کار خویش قرار می دادم اما
اکنون که بر من تکلیف شده دیگر مرا یارای ایستادن نیست
مادرم
به یاد دارم روزی را که با اصرار من پدر را راضی کردی
که اگر فرزندان من و تو به صحنه نبرد نروند
پس چه کسی باید با دشمن مبارزه کند
اگر پایداری استقامت و توکل به خداوند در شما ضعیف بود هرگز نمی توانستید
برگه شهادت فرزند خود را امضاء کنید
مادرم قدرت تو همیشه زبانزد بود
پس اگر لایق شهادت شدم تبریک خدا و رسول تقدیم به تو ،
تویی که مرا در این راه پرورش دادی
آنروز که در مجالس امام حسین علیه السلام مرا همراه با اشک برای سالارشهیدان شیر دادی
از همان زمان عشق به او را در من پروراندی .
پ.ن» همه از زندگیشون سخت شده همه ان ها میگفتند حجاب
اما کسی گوشش بدهکار نیست
حرف های این شهید اشک ادمو در میاره
به پسرش گفت دعا کن اروم شم دنیا براش سخته
اما من چی ....