خلاصه آمار

از نگاه تا گناه

شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۱ ق.ظ

ممکنه برای خیلی از نوجوونا  و جوونا این سوال مطرح باشه که چرا در اسلام نگاه به نامحرم  حرامه ؟ مگه یه نگاه ناقابل چه خطری میتونه داشته باشه ؟  مگه یه پسر به یه دختر نگاه کنه ، آسمون به زمین میاد یا نظم کهکشانها به هم میخوره ؟!در این مقاله میخوام به جواب این سوال بپردازم، اونم جوری که هر جوونی قانع بشه؛ یعنی نمیخوام از آیات و روایات استفاده کنم تا احیانا غیر مذهبیها بخوان زیر بار نرن ؛ بلکه  میخوام اثبات کنم که این مساله یک مساله ی عقلانی است نه اینکه اسلام اومده یه چیز جدیدی آورده ؛ به تعبیر دیگه میخوام با یه نگاه برون دینی به این مسأله یعنی مساله ی ارتباط دختر و پسر بپردازم و اینکه چرا در اسلام حتی یه نگاه همراه با لذّت تحریم شده چه برسه به شوخی و دوستی و صمیمی شدن

ببینید ما در مساله ی ارتباط زن و مرد از نظر عقلی دو راه بیشتر جلوی پا نداریم : یا آزادی مطلق یا محدود کردن ارتباط خب حالا بیاییم راه اول رو بررسی کنیم و ببینیم چه تبعات و مشکلاتی ممکنه در پی داشته باشه ؟ اگه قابل قبول یا حتی قابل تحمّل بود که هیچی و گرنه چاره ای جز محدود کردن ارتباط نخواهیم داشت ، چون فرض گرفتیم که راه سومی نداریم راه اول این بود که تمام قید و بندها را از جلوی ارتباط زن و مرد در جامعه برداریم و بذاریم هر کاری دلشون خواست بکنن؛ نگاه که سهله ، با هم دست بدن ، با هم برقصن و حتی با هم شنا کنن و شب رو هم با هم بخوابن ؛ حالا فرقی نمیکنه مجرّد باشن یا همسر دار . اگه احیانا در این ارتباطات ، بارداری هم پیش اومد ، یا سقطش کنن یا به عنوان فرزند ناخواسته بپذیرنش .
خب ممکنه بگین این راه چه اشکالی داره ؟ همونطوریکه توی کشورهای اروپایی داره اجرا میشه ؛ قبل از بیان و بررسی اشکالات این راه ، یه خاطره براتون تعریف کنم : حدود 15 سال پیش در اتوبوس برون شهری با پیرمردی همصندلی شدم . پیرمرد شروع کرد به صحبت کردن و از خاطرات جوونیاش گفتن . میگفت : من در ایام جوانی در پالایشگاه آبادان به عنوان تکنیسین مشغول بودم و با مهندسین عمدتا خارجی و انگلیسی کار میکردم . شرکت نفت هم  خانه های سازمانی در اختیارمان گذاشته بود و با زن و بچه اونجا زندگی میکردیم . یه روز تعطیلی بچه ی کوچکم رو بغل کردم و اومدم توی پارک مجتمع مسکونی تا به بچه تفریحی داده باشم . روی نیمکت پارک نشسته بودم و مشغول بازی و شوخی با فرزندم بودم که ناگهان نگاههای خاص یک مهندس انگلیسی که مقداری آنطرفتر روی نیمکتی نشسته بود ، تو جهم را جلب کرد . با خودم گفتم لابد بچه نداره یا بچه دار نمیشه یا بچه اش را از دست داده که اینقدر با حسرت و افسوس به صحنه ی بازی من و کودکم نگاه میکنه . بلند شدم و رفتم کنارش نشستم و ازش پرسیدم : شما بچه نداری ؟ به جای جواب یک جمله گفت که یک دنیا معنا توش خوابیده بود . گفت : خوش به حال شما ایرونیها که میدونید بچتون مال خودتونه !
این بود خاطره 15 سال قبل من . حالا اجازه میخوام کمی جمله ی این مهندس انگلیسی رو باز و زبان حال اونو واستون بازگو کنم : خوشا به حال شما ایرونیها که میدونید بچتون مال خودتونه . ماها توی انگلیس وقتی به بلوغ میرسیم تمام امکانات ارضاء غریزه ی جنسی برامون فراهمه . از تلویزیون و سینما گرفته تا کاباره و فحشاخونه . در دبیرستان هم که دختر و پسر قاطی . و توی کیف هر دختری انواع قرصهای ضدبارداری ! خلاصه دوران نوجوانی و مقداری از جوانی رو با آزادی کامل با جنس مخالف سپری میکنیم . بعد که سنّی ازمون گذشت ، به فکر ازدواج می افتیم ؛ آخه دلمون بچه میخواد . بچه های ناخواسته رو هم که کورتاژ کردیم . خلاصه برای رسیدن به این خواسته با یه دختری که البته خیلی هم دختر نیست ! میریم کلیسا و جناب کشیش قسمتی از انجیل رو میخونه و بین ما پیمان زناشوئی میبنده . میریم خونه و سالهای اول رو که بدون بچه سپری میکنیم ، چون هنوز آمادگی نداریم ! بعد از دو سه سال همسرمون باردار میشه و بعد از نه ماه میبریمش زایشگاه و به سلامتی فارغ میشه  . ما صاحب یک فرزند میشیم . اما چه فرزندی ؟! فرزندی که نمیدونیم مال کیه؟! چون توی کشور ما زنها بعد از ازدواج هم آزادن . قانونا یک شوهر دارند ولی عملا میتونن با هر مردی که دلشون بخواد ارتباط داشته باشن، مثل قبل از ازدواج . فقط باید سعی کنن از غیر شوهرشون حامله نشن ! ولی گاهی قرصها عمل نمیکنند! و گاهی هم زنها ترجیح میدن از مردی که بهش علاقه دارن بچه دار بشن نه از شوهر قانونیشون ! خلاصه فرزندی از همسر قانونیمون متولد میشه ولی پدرش نا معلومه ! یعنی شوهر فقط یکی از احتمالاته ! ممکنه پدرش ما باشیم، ممکنه دوست پسرای قدیمیش، ممکنه همکارهای اداره یا کارخونه ی خانم، ممکنه حتی برادر شوهر یا شوهر خواهر یا حتی یه غریبه که با هم توی یه مهمونی آشنا شده اند و یا حتی برادرش! چون توی کشور ما ارتباط جنسی با محارم هم رایجه و ممکنه یه زنی بخواد یه بچه از برادر عزیزش داشته باشه ! خلاصه این نوزاد نورسیده تنها چیزیش که  معلومه مادرشه ! ولی قرار نیست گندش دربیاد . واسه همین خیلی شوهرها نمیرن آزمایش دی ان ای بدن ؛ چون شنیدن که نتیجه ی اغلب این آزمایشها اینه که : نوزاد، فرزند خونی شما نیست ! لذا ترجیح میدیم نوزاد رو همینجوری به رسمیت بشناسیم تا کانون خانواده محفوظ بمونه  ولی خوش به حال شما ایرونیها که . . . !
واستون منظور اون مهندس رو از جمله اش خوب باز کردم ؟
ممکنه شما بگین مگه چه اشکال داره که انسان ندونه بچش از نطفه ی کیه و اونو تنها قانونا به رسمیت بشناسه ؟ خب با این سوال تازه داریم نزدیک میشیم به اصل مطلب . جونم براتون بگه که در کتاب جغرافیای کلاس پنجم ابتدائی خوندیم که اجتماع یک واحد اعتباری است که در واقع تشکیل شده از واحدهای کوچکتری به نام خانواده . و هر چه این واحد دوم مستحکمتر و کانون آن گرمتر باشه ، در نتیجه اون اجتماع هم محکمتر و مقاومتره ولی اگه خدای نکرده خانواده ها سرد و متزلزل بشه ، اجتماع هم که چیزی جز ملیونها خانواده نیست ، متزلزل میشه و نتیجه ی این تزلزل ، ظهور انواع ناهنجاریهای اجتماعی و فرهنگی در سطح جامعه است . بریم به خونه ی مهندس انگلیسی ؛ به نظر شما این شوهر قانونی چقدر به همسرش علاقه مند و وفاداره ؟ همسری که میدونه دهها مرد قبل از ازدواج با او ارتباط تنگاتنگ ! داشته و بعد از ازدواج هم فقط در اختیار او نیست . شاید بگید : باشه ، ولی حالا که رفتن کلیسا و کشیش براشون انجیل خونده ، به هم علاقه و وابستگی پیدا کرده اند و به هم وفادار شده اند به طوریکه طاقت دوری همو ندارن ! برای جواب این حرف شما کافیه آمار طلاق کشورهای غربی رو بذارم جلوتون تا حساب کار دستتون بیاد ! این از زن و شوهر . حالا فکر میکنید علاقه ی این به ظاهر پدر به فرزند قانونیش چقدره ؟ کافیه از دستش ناراحت بشه تا بهش بگه : برو گم شو ، تو معلوم نیست از تخم کی هستی ! این از ارتباط شوهر با زن و با فرزندان . به نظر شما با این اوضاع میشه اسم این خانواده ی قانونی رو یک کانون گرم و مستحکم گذاشت / البته که نه . به همین جهت میبینیم که در سطح اجتماع هم بزهکاریها وناهنجاریها اعم از قتل و تجاوز و سرقت و . . . غوغا میکنه  و  وقتی این مهندس خارجی حدود 40 سال پیش ، صمیمیت و گرمی و وفاداری موجود در خانواده های ایرانی رو دیده ، حسودیش شده و به حال اونها با این جمله کوتاه و پرمعنا ، ابراز غبطه کرده است . پس تا اینجا فهمیدیم که آزادی مطلق چه نقشی در به هم پاشیدگی خانواده و در نتیجه سستی پایه های یک جامعه دارد .
حالا یک سوال هم من از شما بکنم : به نظر شما وقتی این مهندس و امثال او این مشکلات را با تمام وجود لمس کرده اند و خوشبختی ما رو دیدند ، به گفتن همین یک جمله ی : خوش به حال شما ایرونیها . . . اکتفا کردند ؟ ساده لوحید اگه چنین پندارید ! این جمله ، حکایت از یک حسرت و حسودی عمیق میکنه و کسی که به کسی حسودیش میشه ، سعی میکنه نعمت طرف را واسه خودش به دست بیاره و وقتی نتونست ، تلاش میکنه که نعمت طرف رو ازش بگیره ؛ چون نمیتونه ببینه اون خوشبخت باشه و خودش بدبخت . خب غربیها که نمیتونن مثل ما بشن و به نهاد مستحکم خانواده ی قبل از رنسانس برگردن . چون در گرداب و مردابی افتاده اند که راه برگشت ندارند و هر چه دست و پا بزنند ، بیشتر فرو میرن ؛ لذا تمام تلاششون رو به کار بردن که با نقشه های گوناگون ، این خوشبختی رو از ما بگیرن و ما را مثل خودشون کنن . لذا شروع کردند به تبلیغات همون اموری که نتیجه اش سستی بنیان خانواده است از قبیل ارتباط آزاد زن و مرد و بالا بردن سن ازدواج و تبلیغ بر علیه حجاب و بیرون کشیدن زنان از محیط خانه به کارخانه با انواع بهانه ها و . . .  و در این کار موفق هم شدند . لذا زن ایرانی امروز رو که قبل از رضاخان ملعون ، بدون روبند نمیدیدیش ، حالا با انواع آرایش و خودنمائی در کوچه و بازار و اداره و حتی محیط به اصطلاح علمی دانشگاه مشاهده میکنی و اگر سری به دادگاهها بزنی ، میفهمی چقدر تفاهم بین زوجها و جود داره و آمار طلاق چقدر پایینه ! اینها نتیجه ی چیه ؟ نتیجه ی آزادی و بی بند باریه . نتیجه ی اینه که بگیم : حالا یک نگاه مگه چه ضرری داره ؟ خب عزیز من به قول روایات : نگاه حرام تیری از تیرهای ابلیس است و  روح و فکر و ذهن تو را زخمی و مشغول میکنه و به قول باباطاهر : هر چه دیده بیند، دل کند یاد !
یاد مطلبی افتادم که حدود بیست سال قبل در انجیل متی خوندم که حضرت عیسی (ع) به حواریون فرمود : برادرم موسی میگفت : زنا نکنید ؛ اما من میگویم : حتی فکر زنا نکنید چون فکر گناه مثل آتشی است که در اتاقی روشن شود که اگر اتاق را هم نسوزاند ، دیوارهایش را از دودش سیاه میکند . فکر گناه هم حتی اگر به گناه نینجامد ( که غالبا می انجامد ) روح و باطن انسان را کدر و تاریک میکند 
خب حالا که راه اول ، این تبعات ناهنجار رو داره ، بریم سراغ راه دوم که همون محدود کردن روابط زن و مرد بود ؛ باز هم از نظر عقلی بررسی کنیم که اگه قرار باشه زن و مرد محدود بشن ، باید چه جوری محدود بشن . یعنی هرکدام در چی محدود بشن ؟ مقدمتا عرض کنم که : در مسائل جنسی ، مرد نقش فاعل را ایفا میکنه و زن نقش مفعول ؛ یعنی مرد دوست داره نگاه کنه و زن دوست داره نگاه بشه ، مرد دوست داره لذت ببره و زن دوست دارد از او لذت برده بشه ؛ کافی است نگاهی به تنوع وسایل آرایشی زنانه بیندازید تا به صحت عرض بنده پی ببرید ؛ از انواع مدلهای مو و ابرو گرفته تا انواع رنگهای لب و انواع لباسها در مدلها و رنگهای بسیار گوناگون ؛ و همه ی اینها نشانه ی فطرت خودنمائی زن است ؛ نمیگویم مرد خودنمائی را دوست نداره ولی در قیاس به زنها اصلا به حساب نمیاد ؛ حتی کفشی که زنها میپوشند از این مقوله است ، چون دیده اند گاهی وقتها مردی حواسش نیست یا به کارش سرگرمه و وقتی از نزدیکی او عبور میکنن، از نگاهش بی بهره میمونن ! از طرفی زشته که داد بزنند : آهای آقا ، به من نگاه کن ، ببین چقدر خوشگلم ! لذا به فکر افتادند با اختراع کفش تَق تَقی ! یا همان پاشنه بلند به طور غیر مستقیم ، حواس حواس پرتها را به سمت خود متوجه سازند و به قول یکی از رفقا : کفشِ صدا کن : به من نیگا کن ! این یک امر کاملا بدیهی است که مرد از چشم چراندن لذت میبره و زن از نگاه شدن ارضاء میشه . به همین جهت شما دختری را سراغ ندارید که دم دبیرستان پسرانه کمین کنه تا وقتی زنگ میخوره ، پسرها را دید بزنه !
حالا که فهمیدیم هر کدام از زن و مرد را اگر در چه امری رها کنیم ، به ناهنجاری می انجامد ؟ عقل به ما میگه : هر کدام را در همان جهت که اگر کنترل نشوند ، مشکل ساز میشود ، کنترل و محدود کنید ، یعنی مرد را در نگاه کردن و زن را در پوشش و خودنمائی ؛ و چه غافلند کسانی که میگویند : چرا مردها موهاشون رو نپوشانند و چادر سر نکنند؟!
اسلام دقیقا همین کار را کرده  یعنی برای مرد در نگاه کردن محدودیت قائل شده و برای زن در پوشش مو و بدن . نمیگوییم مرد میتواند برهنه در انظار زنان ظاهر شود ولی بدیهی است که بدن برهنه ی یک مرد ، هرگز مثل برهنگی زن مفسده انگیز نیست ؛ هرگز شنیده اید دختری به رفیقاش تلفن بزنه و بگه : فلان ساعت مسابقه ی شنای مردان پخش میشه ، نگاه کنید و حالشو ببرین ؟! ولی تصور کنید قرار باشه مسابقه ی شنای زنها پخش بشه ! اونوقت یک پسر هم توی خیابون مشاهده نمیشه !
حتی صدای زن بامرد فرق داره و از لطافت و جذابیت خاص خود برخوردار است ؛ لذا صحبت کردن غیر ضروری با نامحرم مخصوصا اگر زن جوان باشد، در اسلام مکروه و اگر طرز و لحن صحبت زن تحریک آمیز باشد، حرام میباشد
و چه فتنه ها و فسادها که از یک نگاه و صحبت و شوخی پیدا شده
چه اختلافات خانوادگی و طلاقها و حتی قتل و جنایتها که وقتی مورد بررسی و ریشه یابی قرار میگیرن، سر از یک نگاه حرام یا سخن تحریک آمیز در میاره
حتما از اخبار شنیده اید که گاهی هزاران هکتار از جنگلهای منطقه ای ، دچار آتش سوزی میشه ؛ تمام امکانات آن کشور بسیج میشوند و گاهی از کشورهای دیگر هم یاری میطلبند و و وقتی بعد از هفته ها آتش مهار میشه  و کارشناسان به بررسی علت وقوع آتش سوزی ای که باعث اتلاف منابع عظیم و احیانا خسارات جانی شده ، میپردازند، در نهایت اعلام میدارند که منشأ آن انداخته شدن یک سیگار خاموش نشده در جنگل بوده است ! حالا باز هم بگویید : حالا یه سیگار توی جنگل پرت کردن چه خطری داره ؟ مگه آسمون به زمین میاد یا نظم کهکشانها بهم میخوره ؟
از نگاه تا گناه حجاب گناه
  • ۹۴/۰۷/۰۴
  • سرباز سایبری

نظرات (۰)

نظرات شما عزیزان دلگرمی برای ما می باشد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور