شبهه : امام علی و تطهیر چهره سران فتنه
امام علی علیه السلام چگونه بود ؟
وقتی در زمان ابوبکر، ابوسفیان به او پیشنهاد اقدام مسلحانه برای بدست گرفتن قدرت را داد، محکم رد کرد.وقتی شورشیان، خانه عثمان را محاصره کردند و آب را بروی اهل خانه بستند، پسرانش را به محافظت از خانه گماشت و به اهل آن آب رساند.وقتی مردم، بعد از قتل عثمان، با اصرار شدید و بیسابقه از او خواستند که حاکم شود گفت “مرا رها کنید و سراغ کس دیگری روید، من هم کمکش میکنم”.
ادامه شبهه و پاسخ به شبهه در ادامه مطلب
اینطور که برخی میگویند نبود که حکومت را حق خداداد خود بداند و تشکیل آن را تکلیف شرعی خود بشمارد و از هر فرصتی استفاده کند. اول کسی بود که با رای قاطع مردم حاکم شد. بعد از انتخاب شدن به مردمن گفت “به خانه روید و مطیع باشید”. گفت “در صحنه بمانید و اظهار نظر و انتقاد به حق کنید که من ایمن از خطا نیستم مگر اینکه خدا نگهم دارد”.سعد ابن ابی وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت و بیعت نکرد، نه خانه را برسرش خراب کرد، نه در خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت و “خواص بی بصیرت” خواندش. طلحه و زبیر، به بهانه حج، مدینه را ترک کردند تا در مکه به عایشه بپیوندند و جنگ راه بیندازند. به آن دو گفت “میدانم حج نمی روید!”؛ اما با این وجود نه جلو رفتنشان را گرفت، نه به جرم فتنه گری در خانه حبسشان کرد، و نه اصلا بر سابقه جهادشان خط کشید و “سران فتنه” خواندشان. شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند و از جنگ منصرفش کرد. سلاحش ”اندیشه بود. “غلام آن کلماتم که آتش انگیزد”. روز جمل، اول سپاه مقابل تیراندازی کردند و یک سرباز او را کشتند. یارانش گفتند شروع کنیم. او گفت نه و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد” (خدایا شاهد باش). سپاه مقابل دومین تیر را انداختند و دومین سرباز او را کشتند. یاران گفتند شروع کنیم. او باز مخالفت کرد و سر به آسمان بلند کرد و گفت “اللهم اشهد”. تیر سوم را که انداختند و سومین سرباز او را که کشتند، سر به آسمان بلند کرد و گفت “خدایا شاهد باش که ما شروع نکردیم” آنگاه شمشیر کشید. ماجراجو و جنگ طلب نبود.
بعد از جنگ، بر پیکر طلحه گریست و خطاب به او گفت “کاش بیست سال پیش از این مرده بودم و کشته ترا افتاده بر زمین و زیر آسمان نمی دیدم!”. حتی حرمت سابقه جهاد دشمنش را هم نگه داشت. سپس به دیدن عایشه رفت و حرفهای درشت او را تحمل کرد و حالش را پر سید، سپس با ۴۰ زن مسلح روپوشیده (شبیه مردان جنگجو!) اسکورتش کرد و به وطنش برش گرداند. با زنان، حتی مجرمانی که اقدام مسلحانه علیه امنیت ملی کرده بودند، اینطور بود. کسانیکه با او جنگیدند را “محارب و منافق و فتنه گر” نخواند، گفت “برادران مسلمان مایند که در حق ما ظلم کردند!”.
نگذاشت در جنگ صفین، یارانش جواب شعارهای زشت یاران معاویه را بدهند. گفت “من بدم می آید که شما زشت گویی کنید، بهتر آنست که از کارهایشان بگویید و حال و روزشان را یاد کنید و به خدا بگویید خدایا خونهای ما و آنها را حفظ کن!”. در میانه صفین، درست سر بزنگاه و آنجا که بقول مالک اشتر “فقط چند قدم و ضربت شمشیر تا خیمه معاویه مانده بود”، مردم نامردمش دست از جنگ کشیدند، جز سلاح “اندیشه” سلاح دیگری بر این نافرمانان نکشید. حتی اختیار جنگش دست
مردم بود. به جای مردم تصمیم نمی گرفت و نظر برحق خودش را به مردم تحمیل نمی کرد. وقتی قرار بر مذاکره و حکمیت شد، او خواست که مالک اشتر یا ابن عباس را بفرستد، مردمش مخالفت کردند و ابوموسی اشعری را فرستادند، و او باز رای برحق خودش را به مردمش تحمیل نکرد و در عمل میزان را رای مردم قرار داد و جز سلاح “اندیشه ” به کار نگرفت. خوارج مسلح، در کمال آزادی علیهش تظاهرات میکردند، نه گفت از من اجازه بگیرید، نه سرکوبشان کرد. خوارج مسلح، در کمال امنیت در مسجد خدا، وسط نماز جماعت، با صدای بلند برضد او شعار می دادند و او خطاب به خود این آیه را می خواند “فاصبر، ان وعد الله حق”. همین! نه شکنجه، نه تجاوز، نه اعدام. میگفت “نباید چیزی را از شما پنهان کنم جز در جنگ”. وقتی شنید در مرز کشور تحت حکومتش، مهاجمان خارجی به خانه مردم ریخته اند و غارتگری کرده اند، نگفت “سیاه نمایی نکنید”. خودش اپوزیسیون خودش شد و خبر را به مردم گفت و گفت “مرد مسلمان باید از غم این حادثه بمیرد”! بارها خودش مردم را به نظارت بر خودش دعوت کرد و انتقاد از حاکم را تکلیف شرعی مردم دانست! مردم که میگفت فقط مسلمانها را نمی گفت. خودش به صراحت گفت که “مردم یا با ما همدین اند یا همنوع”؛ یعنی حرمت و حقوق همه باید محفوظ باشد.به منصوبانش میگفت “مبادا مانند گرگ درنده به جان مردم بیفتید و خوردنشان را غنیمت شمرید”. امام على (ع) اینگونه بود!
پاسخ شبهه:
این متن چون با رویکرد سیاسی تهیه شده از وادی صداقت و امانتداری فاصله گرفته و نویسنده بخاطر اثبات موضع خودش معجونی از حق و باطل را گرد آوری کرده است.
درمورد رد پیشنهاد ابوسفیان چون امام نیت ابوسفیان رو پلید دانست رد کرد وگرنه طبق روایتی که شیخ طوسی از پیامبر ص نقل کرده حضرت به امام وصیت میکند اگر یارانی داشتی قیام کن ولی اگر کسی را نیافتی کنار بکش.
الغیبه چاپ دار المعارف ص355
ﺩﺭ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﻓﺘﻨﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ (ﺹ) ﭘﯿﺸﺎﭘﯿﺶ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺍﺭﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ.
ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩند: «ﯾﺎﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺗﻮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺳﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﻧﺎﮐﺜﯿﻦ، ﻗﺎﺳﻄﯿﻦ ﻭ ﻣﺎﺭﻗﯿﻦ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯽﺷﻮﯼ ﻭ ﭼﺎﺭﻩﺍﯼ ﺟﺰ ﺟﻨﮓ ﻭ ﺳﺮﮐﻮﺑﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ.
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﯿﻌﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﮑﻨﺪ ﯾﺎ ﺩﺭ ﺭﻭﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺣﻖ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﺪ ﯾﺎ ﻧﻈﺎﻡ ﺣﻖ ﺭﺍ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺧﺮﻭﺝ ﺍﺯ ﻣﺴﯿﺮ ﺍﺳﻼﻡ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﭘﯿﺸﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ،
ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻭ ﺳﺮﮐﻮﺑﯽ ﻭ ﻧﺎﺑﻮﺩﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﻘﺪﺱ ﺣﻀﺮﺗﺶ ﺑﺮ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﻧﻬﺎﺩ.
ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺘﻨﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰﯼ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻓﺘﻨﻪ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﻣﯽﮐﺸﺎﻧﺪ ﺣﮑﻢ ﺍﻭ ﺳﺮﮐﻮﺑﯽ ﻭ ﻗﺘﻞ ﺍﺳﺖ.
ﻣﮕﺮ ﺭﻫﺒﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﻣﺼﻠﺤﺘﯽ ﺑﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻥ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺣﮑﻢ ﺍﻟﻬﯽ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺟﺎﺭﯼ ﻧﮑﻨﺪ.»
ﻓﺘﻨﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﺳﺎﻝ 88 ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺟﻤﻞ، ﺣﮑﻢ ﺁﻧﻬﺎ ﺳﺮﮐﻮﺑﯽ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻗﺘﻞ ﺳﺮﺍﻥ ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻋﺮﺻﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺮﮐﻮﺏ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﺮﻭﺩ.
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﻨﯿﺖ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺯﺩﻩ، ﺧﺮﺍﺑﯽ ﺑﻪ ﺑﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ، ﻣﺘﻌﺮﺽ ﺟﺎﻥ ﻭ ﻣﺎﻝ ﻭ ﻧﺎﻣﻮﺱ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﺍﯾﻦ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﻧﻈﺎﻡ ﺭﺍ ﭘﯿﺸﻪ ﮐﺮﺩﻩ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺳﻼﺡ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻧﮕﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﻭ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﻧﺎﺍﻣﻦ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﮑﻢ ﻣﺤﺎﺭﺏ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺮﺻﻪ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﻭ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ، ﺑﻪ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﻭﻟﯽ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺳﺮﺍﻥ ﻣﻔﺴﺪ ﻓﯽ ﺍﻻﺭﺽ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ.
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ گفته شد، مقام معظم رهبری ﺑﺎ ﺗﺄﺳﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﺮﻩ ﭘﺎﮎ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ(ﻉ)، ﺧﻮﯾﺸﺘﻦﺩﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ.
همانطور که امیرالمومنین در زمان خلیفه ی سوم خویشتن داری کردند.
اما عملکرد عثمان بقدری اشتباه بود که مردم خود علیه او قیام کردند که نهایتا منجر به کشته شدن عثمان شد.
ﻭﻟﯽ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﺷﺪﯾﺪ طوری ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﻠﯿﻔﻪ سوم ﯾﮏ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻣﻈﻠﻮﻡ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﺍﯾﻦ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺗﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎ ﻭ ﺷﻘﺎﻭﺗﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ. ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﺭﺍ ﻣﺆﺛﺮ ﻭ ﻣﻘﺼﺮ ﺩﺭ ﻗﺘﻞ ﺍﻭ ﺟﻠﻮﻩ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
ﺣﺎﻝ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﻨﺎﺩ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻬﻢ ﺍﻫﻞ ﺗﺴﻨﻦ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﺎ ﻫﺴﺖ، ﻫﻤﯿﻦ ﺳﺮﺍﻥ ﻓﺘﻨﻪ ﺟﻤﻞ، ﺧﻮﺩ ﻋﺎﻣﻼﻥ ﻣﻬﻢ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﻗﺘﻞ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﻋﺎﯾﺸﻪ، ﻃﻠﺤﻪ، ﺯﺑﯿﺮ ﻭ ﻋﻤﺮﻋﺎﺹ، ﺍﯾﻦﻫﺎ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺘﻞ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﺆﺛﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﭘﺲ ﺑﺪﻫﺪ.
و ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻫﻤﺴﺮﯼ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ، ﺻﺤﺎﺑﯽﻫﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻭﻇﯿﻔﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺑﺮ ﺿﺪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﮐﻪ ﻧﻌﻮﺫ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﻣﻘﺼﺮ ﺍﺳﺖ، ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺷﻮﺩ.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻓﺘﻨﻪ ﻫﻢ ﻣﺎ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﯿﻮﻩ ﻋﻤﻞ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﻓﻀﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﯾﺐ ﺩﺍﺩﻧﺪ.
بنابراین ﮐﺎﺭ ﺍﯾﻦﻫﺎ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭﺁﻥ ﺷﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﮐﻪ ﻣﯽﺩﺍﻧﺴﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﺸﺪﻧﺪ. ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﺣﻖ ﺳﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﻓﺘﻨﻪ ﻭ ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﻩ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ، ﻣﺮﮒ ﺑﻮﺩ.
ﻭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺟﻤﻞ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ، ﻓﺮﺍﺭﯼﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻌﻘﯿﺐ ﻧﮑﻨﯿﺪ، ﺯﺧﻤﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﯿﺪ ﻭ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺧﻮﺩ ﻋﺎﯾﺸﻪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﺋﻮﺱ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ، ﺩﺭ ﺣﺼﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻋﺎﯾﺸﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﻓﺘﻨﻪ ﺍﻧﮕﯿﺰﯼﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﻫﺪ.
ﺣﻀﺮﺕ 40 ﺧﺎﻧﻢ ﺍﻫﻞ ﺑﺼﺮﻩ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﭙﻮﺷﻨﺪ ﻭ ﺻﻮﺭﺕﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﺼﺮﻩ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺑﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺣﻖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺧﻼﻓﺖ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ).
ﻣﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﺤﺮﮐﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﯾﺸﻪ ﺑﺮﺿﺪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﻧﻤﯽﺑﯿﻨﯿﻢ.
ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺣﺼﺮﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﺧﻮﺩ ﺻﺮﻑﻧﻈﺮ ﮐﺮﺩ. ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺣﻖ ﺍﻭ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﺍﻭ ﺭﺍ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﻓﺘﻨﻪﺍﯼ ﺑﻮﺩ؟ ﺧﻼﻑ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪﯼ ﻭ ﺍﯾﻦ ﻭﺿﻊ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺁﻭﺭﺩﯼ!!
ﺗﻘﺎﺿﺎﯼ ﻋﻔﻮ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻣﯿﺮﺍﻟﻤﻮﻣﻨﯿﻦ (ﻉ) ﻫﻢ ﺑﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻫﻤﺴﺮﯼ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ (ﺹ) ﻭ ﻫﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﯾﺠﺎﺏ ﻣﯽﮐﺮﺩ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﮑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ.
نظام اسلامی با استفاده از الگوی رفتاری حضرت علی (ع) در فتنه جمل، با نهایت سعهصدر و بردباری با سران فتنه برخورد کرده و در حالی که میتوانست آنان را محاکمه و به دلیل مفسدفیالارض بودن به اشد مجازات برساند، با تدبیر برخی از آنان را آزاد، برخی را در حصر، و عدهای را هم محاکمه و روانه زندان ساخت.