خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز
با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند قلب سوزانم را بگشاید آتشفشان درد و غم را آزاد کنم اشک را که عصاره حیات من است آزادانه سرازیرنمایم عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشایم.
شهید دکتر مصطفی چمران
پ.ن: من رفتم بخوابم شما هم بخوابید نماز صبحتون قضا نشه
واسه ماهم دعا کنید