بسم الله الرحمن الرحیم
امام حسین علیه السلام:
"من کان فینا باذلا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا"
آنکه خون قلبش را تنها برای ما بذل میکند و خود را با دیدار با خدا آرام کرده است
با ما کوچ کند..
کاروان حسین راه افتاده منازل را از امروز شروع به پیمودن میکند مردان راه گوش کنید صدای هل من ناصر ینصرنی هنوز در عالم پیچیده است چه کسی است که امام خود را همراهی کند
اخرین منزلگاه امام حسین : کربلا
امروز اول محرم الحرام : منزلگاه بعدی نینوی
منزلگاه بعدی : قری الطف
امروز یک شب دیگر محرم: منزلگاه نینوی قصر المقاتل
از امروز 1 روز دیگر تا محرم : منزلگاه بعدی قطقطانیه
از امروز 2 روز دیگر تا محرم : منزل گاه بعدی عذیب الهجانات
منزلگاه بعدی امام :قادسیه
منزلگاه بعدی امام : رهیمه
منزلگاه بعدی امام :بیضه
از امروز 3 روز دیگر تا محرم : منزلگاه بعدی ذوحسم
از امروز 4 روز دیگر تا محرم : منزلگاه بعدی شراف
از امروز 5 روز دیگر تا محرم:منزلگاه بعدی عقبه
از امروز 6روز دیگر تا محرم: منزلگاه بعدی القاع
از امروز 7 روز دیگر تا محرم:منزلگاه بعدی زباله
از امروز 8 روز دیگر تا محرم: منزلگاه بعدی ثعلبیه
از امروز 9 روز دیگر تا محرم :منزلگاه بعدی زرود
از امروز 10 روز دیگر تا محرم
از امروز 11 روز دیگر تا محرم : منزل گاه بعدی شقوق
از امروز 12 روز دیگر تا محرم: منزل گاه بعدی خزیمیه
از امروز 13 روز دیگر تا محرم : منزل گاه بعدی اجفر
از امروز 14 روز دیگر تا محرم : منزل گاه بعدی فید
از امروز 15 روز دیگر تا محرم : منزل گاه بعدی حاجر
از امروز 16 روز دیگر تا محرم: منزل گاه بعدی ذات عرق
از امروز 17 روز دیگر تا محرم: منزل گاه بعدی وادی صفراء
از امروز 18 روز دیگر تا محرم: منزل گاه بعدی وادی عقیق
از امروز 19 روز دیگر تا محرم : منزل گاه بعدی صفاح
از امروز 20 روز دیگر تا محرم : منزل گاه بعدی تنعیم
از امروز 21 روز دیگر تا محرم : منزل گاه بعدی ابطح
امروز 22 روز دیگر تا محرم : حرکت امام حسین از مکه به سمت کربلا را بررسی خواهیم کرد
تصاویر و توضیحات در ادامه مطلب
24.کربلا
کاروان امام در روز پنج شنبه، دوم محرم الحرام سال شصت و یک هجری در کربلا فرود آمد. کربلا آخرین منزل امام و یاران حضرت است. امام رو به حر کرد و فرمود: «قدری جلو رویم»، همین که به کربلا رسیدند به ناگاه حر و سربازان او راه را بر امام و کاروان بستند. آری، آنجا نزدیک رود فرات بود و اسب امام نیز از حرکت باز ایستاد. .امام نام آن محل را پرسید. زهیر گفت: «این زمین را طف گویند»، امام فرمود: «نام دیگری بر آن نیست؟» زهیر گفت: «اینجا را به کرب و بلا میشناسند». ناگاه اشک در چشمان مبارکش حلقه زد و دستور داد در آنجا بار نهند. «سید بن طاووس» میفرماید: وقتی امام به کربلا رسیدند از اسم آن محل پرسیدند، گفته شد کربلا، پس فرمود: «فرود آیید، اینجا محل بارنهادن ما و ریخته شدن خون ماست و اینجا محل قبور ماست، این گونه جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله بر من بیان فرمود». همه فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند. حر و یارانش در ناحیهای دیگر فرود آمدند. هنگام ورود، امام همه فرزندان، برادران و اهل بیت خویش را گرد آورد و به آنها نظر فرمود و گریست و اینگونه لب به سخن باز کرد:«پروردگارا، ما خاندان پیامبر تو محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستیم، که اینگونه ما را بیرون کرده و از حرم جدمان رانده و آزردهاند و بنیامیه به ما تجاوز و ستم روا داشتهاند. پروردگارا، حق ما را از آنها بگیر و ما را بر قوم ستمگر یاری فرما.» .پس از آن به یاران خود رو کرده فرمود:«الناس عبید الدنیا، و الدین لعق علی السنتهم، یحوطونه مادرت معایشهم، فاذا محصوا بالبلاء، قل الدیانون؛ مردم بنده دنیایند و دین به زبان آنها قدری شیرین آمده است. تا آنجا که معشیت آنان را برآورد، به گرد آن میگردند. ولی در هنگامی که بلا گرفتار آیند، دینداران اندکاند».
26.نینوی
مسیر حرکت تغییر میکند و امام پیوسته قافله را به سمت چپ سوق میدهند. کاروان در نهایت به «نینوی» میرسد. هنگام فرود به این قریه روز چهارشنبه اول ماه محرم الحرام بوده است. البته ماه ذی حجة بنابر آن چه تصریح شده است ناقص بوده است. در این مکان ناگاه «مالک بن بشیر» فرستاده «ابنزیاد» فرامیرسد؛ نامهای را به «حر» تحویل میدهد و به حر و یاران او سلام میدهد ولی به امام حسین علیهالسلام و اصحابش سلام نمیکند. متن نامه چنین است:«هنگامی که نامهام را خواندی، حسین را در مکانی سکنی ده که آنجا نه آب باشد، نه آبادی و نه پناهی.» حر نامه را مطالعه میکند و به امام حسین علیهالسلام تحویل میدهد. آن حضرت نامه را مطالعه میکند و از او میخواهد که آنها را واگذارد تا در آن قریه فرود آیند.ابنمخنف گوید منظور از قریه «نینوا»، «غاضریات» یا «شفیه» است. حر گفت: «من نمیتوانم این مرد خود جاسوس ابنزیاد است».
25.قری الطف
کاروان به روستاهای «طف» نزدیک شد. در آن امام علیهالسلام ندایی را شنیدند که این عبارت را ترنم میکرد: «انا لله و انا الیه راجعون، و الحمدلله رب العالمین؛ ما از آن خداییم و به سوی او بازمیگردیم و سپاس و شکر، تنها سزاوار پروردگار همه عالمیان است.» امام نیز آن ندا را همراهی کرد و «استرجاع» و حمد را تکرار نمود. فرزند ارشد امام - علی اکبر علیهالسلام - با حساسیت از عبارات جاری بر زبان امام پرسید. امام نیز خبر از شهادت کاروان داد. علی اکبر علیهالسلام میگوید: «ای پدرم، شما را خداوند ناراحت نبیند، آیا ما بر حق نیستیم؟» امام فرمود: «آری، قسم به کسی که همه بندگان به او بازمیگردند ما برحقیم.» علی گفت: «در این هنگام ابایی ندارم که به حق کشته شوم». آن حضرت در حق علی اکبر علیهالسلام چنین دعا فرمود: «خداوند بهترین پاداشی را که از سوی پدری بر پسرش عطا میکند، به تو عطا کند».
24.قصر المقاتل
حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام روز چهارشنبه اول ماه محرم الحرام، سال شصت و یک به «قصر مقاتل» فرود آمدند. این محل را به «مقاتل بن حیان» نسبت دادهاند. قصر مقاتل قصری بین تمر و شام در نزدیکی قطقطانیه قرار داد. .امام و یاران وقتی که به این مکان رسیدند، خیمهای را برافراشته دیدند. در حالی که نیزه و سلاحی آماده با اسبی بر درگاه آن ایستاده بود. امام از صاحب آن خیمه سراغ گرفتند. گفته شد «عبیدالله بن حر جعفی» را که با «عبیدالله بن حر» از یک تیره و قبیله بودهاند به سوی او روانه کرد تا او را به یاری حضرت دعوت کند، پس از سلام و پاسخگویی او، حجاج گفت: «ای پسر حر، البته خداوند تو را به سوی کرامت و بزرگواری هدایت کرد، اگر آن را بپذیری!» حر پرسید: «آن کرامت کدام است؟» حجاج گفت: «حسین بن علی است که تو را به یاری خویش فراخوانده است. اگر در پیش او پیکار کنی، به پاداش میرسی و اگر کشته شوی شهید شدهای». حر در پاسخ گفت: «انا لله و انا الیه راجعون، به خدا قسم من از کوفه خارج نشدم، مگر از روی کراهت که مبادا حسین به کوفه داخل شود و من آنجا باشم، به خدا سوگند، میخواهم او را نبینم و او هم مرا نبیند».هنگامی که حجاج به امام خبر داد، حضرت با عدهای از اهل بیت حرکت کرد و به خیمهگاه او آمد. پس از سلام و تعارف معمول، امام نشست و فرمود: «ای پسر حر، اهل شهر تو به من نامه نوشتند که به یاری من اجتماع کردهاند و از من خواستهاند تا به آنجا روم، لیکن تقدیر آن گونه که آنها پنداشتهاند نیست. تو را گناهان فراوانی است، آیا قصد توبه داری تا گناهانت محو شود؟» او گفت: «ای پسر رسول خدا، آن چیست؟» امام فرمود: «پسر نبی خود را یاری رسانی و همراه او بجنگی.» ابنحر گفت: «به خدا سوگند، میدانم هر که شما را دنبال کند در آخرت سعید و خوشبخت خواهد شد. لیکن امیدی ندارم که در کوفه کسی شما را یاری کند. پس شما را به خدا سوگند این طرح و نقشه را بر من تحمیل مکن، چرا که نفس من بر مرگ آمادگی ندارد. اما این اسب من به خدا قسم بر آن چه خواهی تو را میرساند، نشد که بر آن سوار شوم و بر دیگران سبقت نگیرم، این از آن شما، آن را با خود ببرید.» امام فرمود: «ما را به اسب تو نیازی نیست». سپس فرمود: «نخواستهام گمراهان را یاور خود سازم. من تو را خیرخواهی کردم، همان گونه که تو بر من خیرخواهی کردی. اگر بتوانی کاری کنی که فریاد ما را نشنوی و در این درگیری ما، شاهد نباشی، همان کن. به خدا سوگند، اگر کسی صدای کمک خواهی ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدای تعالی او را هلاک خواهد کرد». .شناسایی پیشینه ابنحر ما را در تحلیل این واقعه بیشتر یاری خواهد کرد. پیش از این گذشت که «عبیدالله بن حر جعفی» عثمانی مذهب بود. به همین دلیل خلافت معاویه را نیز برنمیتافت و بر ضد معاویه قیام کرد و در صفین امام علی علیهالسلام را در نبرد همراهی کرد. و همانگونه که امام اشاره فرمودند که تو را گناهان فراوانی است، در تاریخ آمده که او مردی متمرد بود که اموال این و آن را غارت میکرد و گاه به راهزنی میپرداخت. .ناگفته نماند که در همین «قصر بنیمقاتل» دو نفر دیگر به نام «عمرو بن قیس مشرقی» و دیگری پسر عمویش با امام روبهرو شدند. «عمروبن قیس مشرقی» میگوید: پسر عمویم گفت: «ای اباعبدالله خضاب بر سر زدهاید یا این رنگ موی شماست؟» آن حضرت فرمود: «خضاب است. پیری ما بنیهاشم زودرس است». امام آنها را نیز به یاری خود فراخواند؛ ولی آنها عذر آوردند که انسانهایی عیالمندند و امانتهای مردم را به همراه دارند. اباعبدالله علیهالسلام این دو نفر را نیز نصیحت فرمود که از این منطقه دور شوند، مبادا که ندای غربتش را بشنوند و آن را پاسخ نگویند و مورد عذاب الهی واقع شوند. .شب فرا رسید، در پایان شب، امام جوانان را دستور داد تا از (قصر بنیمقاتل» آب بردارند و از آنجا نیز حرکت کنند.
23.قطقطانیه
در حالی که حر و یارانش امام را همراهی میکردند، کاروان در روز سه شنبه، بیست و نهم ماه ذی حجة الحرام به «قطقطانیه» رسید و آنجا فرود آمد. این محل در نزدیکی کوفه قرار دارد و از سمت خشکی به «طف» و از طرف مغرب به «رهیمه» میرسد. هنگامی که از «قادسیه» خارج شده و به سمت «شام» حرکت کنیم، بین «قطقطانیه» و «رهیمه» از طرف مغرب حدود بیست مایل فاصله است، نزد اهل تاریخ مشهور است که امام حسین علیهالسلام به «عبیدالله پسر حر جعفی» در «قصر مقاتل» برخورد کردند، ولی امالی صدوق روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل کرده که در قطقطانیه این ملاقات صورت گرفته است.
23.عذیب الهجانات
این محل در وادی «بنیتمیم» قرار داشته است. امام علیهالسلام روز دوشنبه، بیست و هشتم ذی حجه در آنجا فرود آمد. چهار نفر از اهالی کوفه به نامهای «عمر بن خالد صیداوی»، «سعد» غلام او، «مجمع بن عبدالله مذحجی» و «نافع بن هلال»، و راهنمای راه آنها «طرماح بن عدی طائی» به امام علیهالسلام ملحق شدند، و ابیاتی در مدح امام خواندند.حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام فرمود: «آری، به خدا سوگند من امیدوارم که آن چه خداوند بر ما مقرر فرموده خیر باشد، خواه کشته شدن، یا پیروزی ما باشد». .پس از آن امام از رأی و نظر مردم (کوفه) پرسیدند. این چند نفر در پاسخ گفتند: «در بین اشراف، رشوههای بزرگ رد و بدل میشود و دلهای سایر مردم با شماست و شمشیرشان علیه شماست». سپس به امام از شهادت «قیس بن مسهر صیدوای» خبر دادند. امام این آیه را تلاوت فرمودند: «(منهم من قضی نحبه و منهم من ینظر و ما بدلوا تبدیلا)؛ عدهای جانباخته و گروهی در حال انتظار هستند در حالی که از پیمان و عهد خویش و آن چه پیشتر بر آن بودهاند بازنمیگردند». سپس فرمودند: «پروردگارا، برای ما و آنها بهشت را قرار ده، و ما و آنها را در محل استقرار لطف و رحمتت جمع فرما و در آنجا ثوابی که مورد رغبت توست ذخیره فرما». .طرماح به امام گفت: «قبل از خروج از کوفه مردم را دیدم که در پشت دروازه شهر ازدحام کرده بودند، از علت آن سؤال کردم. گفته شد اینها شورش و تظاهرات کردهاند تا به سوی حسین بروند. پس تو را به خدا سوگند که به سوی آنها نروید که من کسی را با شما نمیبینم، و اگر همین افرادی که در گرد تواند بجنگند، کافی است. ولیکن شما با ما همراه شوید تا به کوههای ما که «اجا» نامیده میشود برویم.... به و خدا قسم، ده روز بیشتر بر شما [ صفحه 70] نمیگذرد تا این که از قبیله «طی» مردانی سواره و پیاده بر شما بیاوریم، من خود ضامنم بیست هزار طائی را گرد شما فراهم آورم تا همگی با شمشیرهاشان برای شما بجنگند.البته تا هنگامی که وضع بر شما روشن شود هر چه بخواهید میتوانید انجام دهید». امام برای او و قومش از خداوند طلب خیر کرده و فرمود: «بین ما و قوم (اهل کوفه) پیمان و عهدی است که قدرت انصراف از آن را نخواهیم داشت، تا این که کار ما و آنها به پایان رسد». .«طرماح» از امام اجازه گرفت تا مقداری غذا که از شهری به شهر دیگر به امانت میبرد، به سرعت به اهلش برگرداند، و برای یاری امام بازگردد. امام او را اجازه فرمود. او با همراهان خود حرکت کرد. امانتها را به صاحبانشان رسانید و با شتاب به «عذیب الهجانات» آمد. هنگامی که به آنجا رسید خبر شهادت امام حسین علیهالسلام را شنید. از این خبر غمگین و ناراحت شد و بار دیگر به سوی خویشانش بازگشت. .
22.قادسیه:
چشمهای در نزدیکی کوفه است. «حصین بن نمیر» به دستور ابنزیاد سوارانی را از «قادیسه» تا «خفان» گمارده بود و از آنجا تا «قطقطانه» را از نیروهای خود پوشش داده بود. هنگامی که سفیر امام، «قیس بن مسهر»، قصد ورود به کوفه داشت، سربازان «ابننمیر» او را دستگیر کردند، ولی قیس نامه امام را پاره کرده بود تا نوشته امام مکتوم بماند.وقتی او را نزد «ابنزیاد» بردند و او پرسید: «چرا چنین کردی؟» گفت: «تا تو ندانی امام چه نوشته است». «ابنزیاد» اصرار داشت بداند نوشته امام چه بوده است؛ اما نتوانست از «قیس» اطلاعی بگیرد. بنابراین از «قیس» درخواست کرد تا بر منبر رود و به امام حسین، پدر، و برادرش علیهمالسلام توهین کند. او را تهدید کرد که اگر چنین نکند، تکهتکهاش خواهد کرد. «قیس» برفراز منبر رفت و در برابر جمع، سپاس خداوند گفت و بر پیامبر درود فرستاد و از درگاه خداوند برای امیرالمومنین علیهالسلام و حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام طلب رحمت کرد و دنبال آن عبیدالله بن زیاد، پدرش، و بنیامیه را لعنت گفت. پس از آن گفت: «ای مردم، من فرستاده حسین بر شما هستم. من از او در فلان موضع جدا شدهام. پس او را اجابت کنید». «ابنزیاد» دستور داد که او را از بالای قصر به پایین پرتاب کنند. پس از آن استخوانهای او شکست و جان داد. سلام و رضوان خداوند بر او باد.
21.رهیمه:
چشمهای است که در آنجا امام اقامت کرد و با شخصی از اهل کوفه بنام «ابوهرم» دیدار کرد. او از امام پرسید: «چه چیز شما را از حرم جدتان بیرون کرد؟» آن حضرت فرمود: «ای اباهرم، بنیامیه آبروی مرا مورد تعرض قرار دادند، شکیبایی پیشه کردم، مالم را گرفتند و بردند صبر کردم، خونم را طلب کردند، پس خارج شدهام، به خدا سوگند اینها مرا خواهند کشت و پس از آن لباس ذلت را به تن خواهند کرد، و شمشیری بران بین خود برقرار خواهند ساخت. پس از آن، کسانی بر آنها تسلط خواهند یافت که آنان را به خواری میکشاند. تا این که ذلیلتر از قوم سبأ شوند، چنان که بر آنها زنی پادشاهی میکرد و بر اموال و خونشان حکم میراند»
20.بیضه:
دشت وسیعی بین «عذیب» و «واقصه» در سرزمین «حزن» از دیار «بنییربوع» است. آنجا امام علیهالسلام در خطابهای برابر اصحاب «حر» بعد از حمد و ثنای پروردگار و رسولش، فرمود:«ای مردم، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اگر کسی سلطان ستمگری را ببیند که او حرام خدا را حلال دانسته و پیمان او را شکسته، و مخالفت سنت رسول خدا کرده و بین بندگان او به گناه، ظلم و تعدی رفتار کرده است ولی آن کس با رفتار و گفتار خویش در مقام تغییر وضع او نباشد، خداوند حق دارد او را در جایگاه همان سلطان قرار دهد.» آگاه باشید که اینها اطاعت شیطان را بر خود لازم دانسته، و اطاعت «رحمان» را ترک کردهاند. اینان فساد را آشکار کرده و حدود (خداوندی) را معطل گذاردهاند، و بیت المال را خود میبخشند. اینها حرام خدا را حلال دانسته و حلال خدا را حرام دانستهاند. در حالی که من از دیگران (بر حکومت) سزاوارترم. نامههای شما به من رسیده و فرستادگانتان نزد من آمده و بر این امر که مرا تسلیم نسازند و به ذلت نکشند، با من بیعت کردهاند. اگر بیعت خود را به نهایت رسانید به رشد و کمال نائل خواهید شد؛ زیرا که من حسین پسر علی و پسر فاطمه - دختر رسول الله - هستم. آری، جانم را همراه شما و اهل بیت و خانوادهام را با خاندان شما همراه خواهم داشت، و خودم هم برای شما الگو خواهم بود. ولی اگر نپذیرفتید و عهد و پیمان خود را شکستید و بیعت را با مردان از گردن خویش برداشتید. پس به جانم قسم، این رفتار آشناست و شما این رفتار را پیش از این نسبت به پدرم، برادرم، و پسر عمویم «مسلم» رواداشتهاید. آری، فریب خورده کسی است که توسط شما فریفته گردد. هر که پیمانشکنی کند در واقع خود را شکسته است و بزودی خداوند مرا از شما بینیاز خواهد کرد. سلام و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد.»
19.ذوحسم:
در این مکان شریف امام علیهالسلام روز یکشنبه، بیست و هفتم ذی الحجة توقف کرد. در آنجا کوهی است که «نعمان بن منذر» در آن به صید و شکار میرفته است. امام از پناهگاهی امن سراغ گرفتند. گفته شد در طرف چپ «ذوحسم» قرار گرفته و آن محل مناسبی است. امام کاراوان را بدانسو روان کرد و کاروان در آن محل خیمه زد. ناگهان «حر» با هزار سوار فرا رسید. آنها مأموریت داشتند که نگذارند امام به مدینه بازگردد یا به کوفه رود. سربازان «حر» تشنه بودند. امام یاران را فرمود که از راهرسیدگان را سیراب کنند و اسبان ایشان را نیز سیراب گردانند. طبری و دیگران گویند که چون گفت و گو بین امام حسین علیهالسلام و حر به طول انجامید حر گفت: «من به جنگ با شما مأمور نیستم و تنها به من دستور داده شده که از شما جدا نشوم تا این که شما را به کوفه برسانم. اگر شما (پیشنهاد مرا) نمیپذیرید، پس راهی را در پیش گیرید که به کوفه وارد نشود و به مدینه هم بازنگردید». امام کاروان را به طرف چپ، به سوی «عذیب» و «قادسیه» روان ساخت.
18.شراف:
امام حسین علیهالسلام روز شنبه، بیست و ششم ماه ذی حجه به این محل رسید و در آنجا منزل گزید. اینجا محلی بین «واقصه» و «قرعاء» است. امام در واقصه فرود نیامدند و حرکت فرمودند تا به شراف رسیدند. آنجا آب فراوان و کشت و زرع مناسبی است.شخصی به نام «شراف» در این مکان چشمهای را استخراج کرده بود. از این رو آن منطقه، به نام او نامیده شده است. سحرگاه بود که کاروان حسینی در این منزل فرود آمد. امام دیگربار فرمودند: «آب بنوشید» و کاروان حرکت کرد. خورشید به وسط آسمان رسیده بود؛ ناگاه یکی از اصحاب تکبیر گفت. امام سبب تکبیر را جویا شد. او گفت: «نخلستانی نظرم را به خود جلب کرد». عدهای از اصحاب گفتند: «به خدا سوگند، تا به حال درخت خرمایی را در این حوالی ندیدهایم». امام فرمود: «اینها سربازانی هستند که برای مقابله با ما آمدهاند». «حر» با هزار سوار به دستور «ابنزیاد» برای متوقف کردن امام آمده بود. ناگفته نماند که طبری از قول «ابیمحنف» تعداد سپاهیان حر را قدری بیش از این نقل کرده است.
17.عقبه:
این منزل «عقبة» و «عقبة البطن» نامیده شده است. امام در روز جمعه بیست و پنجم ماه ذی الحجة الحرام در این منزل بارنهادند. کسی که مسیر مکه را طی میکند، قبل از قاع به این منزل میرسد. بنابراین، عقبه منزلی در مسیر حج است. آب اینجا، از «بنیعکرمه» از «بکر بن وائل» است. .روایتی با سند بسیار قوی از ابنقولویه رضی الله عنه است که وقتی امام از «عقبة البطن» بالا آمدند، به یاران فرمودند: «خود را کشته میبینم». گفتند: «آن چگونه است یا اباعبدالله؟» فرمود: «رؤیایی دیدهام». پرسیدند: «آن چیست؟» فرمود: «سگانی را دیدم که مرا گاز میگرفتند، شدیدترین آنها بر من سگی بود که به برص و پیسی مبتلا بود.»
16.القاع:
امام روز پنج شنبه، بیست و چهارم ذی حجة در القاع فرود آمدند. بعد از «عقبه» «قاع» منزلی به طرف مکه مکرمه است. در کتب لغت «بطن» به دشتی وسیع یا دشتی که درهها، نهرها، برکهها و گذرگاهها داشته باشد گفته میشود. در این وادی بطون فراوانی قرار دارد؛ از جمله «بطن عنان»، «بطن ظبی» که زمینی از آن کلب بوده است، «بطن رمه» و «بطن عقبه» که اسمی برای یک وادی است که در آن قریههایی چون عقبه قرار گرفته است. «قاع» اولین منزل آن بطن است. اینجا پیری از «بنیعکرمه» به نام «عروه بن لوذان» امام را از این سفر بر حذر داشت. امام فرمود: «بر من امر پوشیده نیست. به خدا قسم اینها مرا دعوت کردهاند تا این که قلبم را از سینه به در آورند. هنگامی که دست به چنین کار زنند خداوند کسانی را بر آنها مسلط کند که آنها را خوار سازد و ذلیلترین فرقه و امتها گرداند». پس از آنجا گذشتند و حرکت را ادامه دادند.
15.زباله:
زباله منزلی در راه بین مکه و کوفه است. در مسیر مکه قرار دارد. اینجا بین «واقصه» و «ثعلبیه» قرار گرفته که دو برکه در آنجا قرار دارد. کاروان در روز چهارشنبه، بیست و سوم ذی الحجة الحرام در آنجا بارنهادهاند.در «زباله» امام از شهادت «عبدالله بن یقطر» باخبر شدند. پس از آن امام در بین جمع حضور یافت و نوشتهای را قرائت فرمود:«به نام خداوند بخشنده مهربان. اما بعد، خبر فاجعهآمیز شهادت مسلم بن عقیل، هانی بن عروه، و عبدالله بن یقطر به ما رسیده است، البته شیعیانمان ما را خوار و ذلیل ساختهاند. پس از شما هر که قصد بازگشت دارد، بدون هیچ منعی بازگردد که بر گردن او هیچ نیست.» .بعد از این سخن امام، مردم دستهدسته از راست و چپ ایشان متفرق شدند. تنها کسانی که از مدینه با آن حضرت همراه شده بودند با گروه کمی از کسانی که بین راه به امام ملحق شده بودند برای یاری امام باقی ماندند. آن شب را امام در آنجا اقامت گزیدند و سحرگاه به یاران امر فرمودند که هر چه بخواهند آب بنوشند و از آن بردارند. «دینوری» میگوید: «همراه امام نماندند مگر خواص ایشان»، و در مروج الذهب آمده است: «پانصد نفر سواره و صد نفر پیاده، همه همراهان امام بودند، بعد از این خبر جز عده کمی با امام نمادند.» ناگفته نماند که این اولین باری است که امام علیهالسلام دم از انصراف میزند و تنها جایی است که امام از روی نوشته مطلبی را برای مردم قرائت میکنند. آیا این گونه برخورد حضرت گویای نهایت انزجار از امت نابخرد نیست؟!
14.ثعلبیه:
امام علیهالسلام روز سه شنبه، بیست و دوم ذی حجة الحرام به این محل رسیدند. شخصی به نام «ثعلبه» از قبیله «بنیاسد» اینجا چشمهای را حفر کرده بود که پس از آن، کاروانیان راه کوفه به مکه در کنار این چشمه اقامت میکردند. در مراصد آمده که در اینجا قریهای بوده که خراب شده ولی شناخته شده است. در این محل شخصی خدمت امام رسیده و از تفسیر آیه «(یوم ندعوا کل اناس بامامهم)؛ روزی که هر گروهی را به امامش فرامیخوانیم» پرسیدند. امام فرمود: به امامی که (دیگران را) به هدایت میخواند، گروهی پاسخ میدهند، و به امام و رهبری که (مردم را) به گمراهی دعوت میکند، نیز عدهای پاسخ میگویند، آنها در بهشتاند و اینها در آتش؛ به همین سبب خداوند فرمود: «(فریق فی الجنة و فریق فی السعیر)؛ گروهی در بهشت و گروهی در دوزخاند».
13.زرود:
روز دوشنبه بیست و یکم ذی حجة الحرام در این منزل فرود آمدند. اینجا شنزاری بین «ثعلبه» و «خزیمیه» و در مسیر حاجیان کوفه به مکه قرار گرفته است. در این محل بود که امام در نزدیکی خیمه و خرگاه «زهیر بن قین بجلی» خیمه خود را برافراشتند. پس از آن امام او را به راه حق دعوت کردند و او به سوی امام راه یافت. بعد از این درباره «زهیر» بیشتر سخن خواهیم گفت. .در «زرود» نیز خبر شهادت جناب «مسلم بن عقیل» و «هانی بن عروه» به امام رسید. پس از آن، امام این آیه را تلاوت میفرمود: (انا لله و انا الیه راجعون)؛ ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم»؛ و از خداوند برای «مسلم» درخواست مغفرت میکرد. امام سخت گریست و هاشمیان و زنها نیز گریستند. دو نفر از همراهان امام به نامهای «عبدالله بن سلیم اسدی» و «منذر بن مشمعل اسدی» امام را سوگند دادند که به کوفه نرود؛ چرا که در آنجا یاوری ندارند. در برابر این درخواست، آل عقیل از امام خواستند برای انتقام برادرشان (به سوی کوفه) حرکت کنند. امام فرمود: «عزیزان، پس از این خیری در حیات نیست».
12. شقوق :
حضرت اباعبدالله علیهالسلام در روز یکشنبه بیستم ذی حجة به «شقوق» رسید و در آنجا اقامت فرمود. اینجا منزلی است که در راه مکه قرار دارد. «ابناعثم کوفی» ملاقات «فرزدق» با امام را در اینجا دانسته است، که پیش از این درباره آن توضیح داده شد. در این مکان امام با مردی برخورد میکنند که از کوفه آمده است؛ حضرت از وضع مردم عراق میپرسند، و او میگوید: «آنها بر ضد شما اجتماع کردهاند». امام فرمود: «البته کار دست خداست و او هرگونه بخواهد به انجام میرساند. پروردگار ما، هر روز در پی انجام دادن کاری است». سپس آن حضرت اشعاری را خواند:«فان تکن الدنیا تعد نفیسة فان ثواب الله اعلی و انبلو ان تکن الابدان للموت انشأت فقتل امریء بالسیف فی الله افضلو ان تکن الارزاق قسما مقدرا فقلة حرص المرء فی الرزق اجملو ان تکن الاموال للترک جمعها فما بال متروک به المرء یبخل .اگر دنیا ارزشمند باشد، پس سرای پاداش خداوندی، برتر و ارزشمندتر است؛ و اگر اموال و داراییها برای ترک کردن جمع شود، پس چیزی که ترکشدنی است چرا شخص به آن بخل میورزد؟و اگر روزیها به قسمت و قدر است، پس کم حرص زدن شخص، در کسب و کار، زیباتر است؛و اگر بدنها برای مرگ آفریده شدهاند، پس کشته شدن انسان به شمشیر در راه خدا برتر است».
11. خزیمیه:
محلی است که به «خزیمة بن خازم» نسبت داده شده، در حالی که حاجیان شهر کوفه از این منزل عبور میکردهاند. امام و یاران یک روز و یک شب در این محل اقامت کردند. بنابراین، امام روز و شب شنبه، نوزدهم ذی حجة الحرام را در این محل گذراندند. هنگام صبح حضرت زینب علیهاالسلام به خدمت امام آمد و عرضه داشت: «ای برادر، از هاتفی بشنیدم که اینگونه میسرود:الا یا عین فاحتفلی بجهدی و من یبکی علی الشهداء بعدیعلی قوم تسوقهم المنایا بمقدار الی انجز وعدیآگاه باشید، ای چشمها! با تمام تلاش خود پر شوید، پس کیست بر شهدا بعد از این زمان بگرید؟ شهدا آن گروهی هستند که به سوی مرگ در حال رفتناند، به اندازهای که به وعدهام وفا کرده باشم بیش نیست».امام در پاسخ فرمودند: «یا اختاه، کل الذی قضی فهو کائن؛ای خواهرم، هر چه قضای الهی باشد همان به انجام خواهد رسید».
10. اجفر:
پنج شنبه هفدهم ذیحجه کاروان حسین در «اجفر» بار به زمین نهاد. در قاموس آمده اینجا مکانی بین «فید» و «خزیمیة» است. در این محل آب به سوی محل سکونت عرب در جریان بود. درباره ملاقات امام با «عبدالله بن مطیع عدوی» در تاریخ اختلاف است. در لسان المورخین آوردهاند اینجا بین «عبدالله بن ابیمطیع» و حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام دیداری بود؛ ولی پیش از این آمد که در راه مکه و مدینه یا نزدیک به مکه ملاقاتی صورت گرفته است؛ طبری و محدث قومی در نفس المهموم محل ملاقات را اینجا دانستهاند. شاید هم «عبدالله بن مطیع» غیر از «عبدالله بن ابیمطیع» باشد. «عبدالله» چون در این محل امام را زیارت کرد، و از سفر امام به عراق اطلاع یافت حضرت را به خدا و حرمت اسلام قسم داد که از این سفر صرف نظر کند. هنوز از امام پاسخی نگرفته بود که بار دیگر امام را به حرمت قریش و عرب قسم داد که از این سفر دست بردارد. سپس دلیل اصرار خود را اینگونه بیان داشت: «اگر از بنیامیه آن چه در دست دارند، طلب کنی به خداوند سوگند تو را میکشند و اگر چنین شد بعد از شما هیچ کس حرمتی نخواهد داشت». امام درخواست او را نادیده گرفت و به حرکت خود ادامه داد. تأمل در این گفتوگو آشکار میسازد که دیدگاه امام فراتر از این گونه افراد بوده است.
9. فید :
روز چهارشنبه، شانزدهم ذی حجة، امام علیهالسلام به «فید» آمدند. آنجا شهری در نیمه راه مکه به کوفه بود که در وسط آن، قلعهای با در آهنین قرار داشت که دورتادور آن را دیوار فراگرفته بود. اگر کاروانیان باری سنگین به همراه میداشتند آن را در آنجا به امانت مینهادند تا حین بازگشت آن را باز پس گیرند. مردم آنجا، آذوقه حیوانات در طول سال را تهیه میکردند تا به حاجیان بفروشند.
8.حاجر
روز سه شنبه، پانزدهم ذیحجه، امام در این منزل بارنهادند. اینجا منزلی بود که اهل بصره برای سفر به حج در آن سکنی میگزیدند. در این مکان که امام پاسخ نامه «مسلم بن عقیل» را خطاب به مردم کوفه توسط «قیس بن مسهر صیداوی» و برادر رضاعیشان «عبدالله یقطر» به کوفه فرستاد. متن نامه امام چنین است:«به نام خداوند بخشنده مهربان، از حسین بن علی به برادران مسلمان و مؤمنش. سلام بر شما، پس من سپاس خدای را که جز او پروردگاری نیست به شما میرسانم. اما بعد، نامه مسلم بن عقیل به من رسید در حالی که مرا به خوش فکری شما مطلع ساخت و این که شما گرد او بر مبنای یاری ما و دریافت حق ما، اجتماع کردهاید. از خداوند میخواهم که بر ما خوش بخواهد و شما را به پاداش بزرگی نائل آرد. من به سوی شما از مکه روز سهشنبه، هشتم ذی حجه، روز ترویه... رهسپار شدهام. هنگامی که فرستاده من به شما رسید به سوی او در امر حکومت بشتابید و در این امر جدیت داشته باشید. من همین روزها به (محل) شما فرود خواهم آمد و درود و رحمت خدا بر شما باد.» .دو سفیر امام (قیس و عبدالله یقطر) در قادسیه توسط «حصین بن نمیر» دستگیر شدند.
7.ذات عرق :
یکی از میقاتهای حجاج بیت الله الحرام، مرز بین «نجد» و «تهامه» است که آن را «ذات عرق» نامیدهاند. امام و یارانشان در روز دوشنبه، چهاردهم ذیحجة در این محل فرود آمدند. علامه مجلسی رحمه الله از تاریخ الریاشی نقل کرده است: «راوی گفت من حج بجای آورده بودم و یاران را رها کرده بودم... تا این که به خیمههایی برافراشته رسیدم. در این هنگام سؤال کردم: «این سراپردهها از آن کیست؟» گفتند: «از آن حسین». گفتم: «پسر علی و فاطمه؟» گفتند: «آری»، گفتم: «در کدامیک از این سراپردهها هستند؟» آن را به من نشان دادند. جلو رفتم تا این که ناگاه حسین را در حال تکیه بر در خیمه دیدم که مشغول مطالعه نوشتهای بود. سلام کردم و جواب داد. سپس گفتم: «پدر و مادرم فدای شما، چرا در این بیابان خشک فرود آمدی که در آن زراعت و خویشی نیست؟»فرمود: «اینها مرا ترسانیدهاند؛ و اینها نامههای اهل کوفه است در حالی که آنها قاتل من هستند، اگر چنین کنند... و هتک حرمات الهی کنند کسی بر آنها برانگیخته خواهد شد که آنها را میکشد تا این که از کهنه حیض ذلیلتر شوند»
6.وادی صفراء :
امام روز یکشنبه، سیزدهم ماه ذی حجة الحرام به این وادی (صفراء) رسید. این وادی در ناحیه مدینه و دارای درختان خرمای فراوان، و زراعت است. اینجا در مسیر حجاج بیت الله الحرام قرار گرفته، چشمهسارها و جوبیارها در آن جریان دارد.در این محل «مجمع بن زیاد» و «عباد بن مهاجر» همراه عدهای از اهالی مدینه به امام ملحق شدند و تا کربلا امام و یاران را همراهی کردند تا این که به شهادت رسیدند.
5. وادی عقیق :
روز دوازدهم ماه ذی حجه الحرام، امام حسین علیهالسلام به این محل (وادی عقیق) فرود آمدند. «شیخ جعفر بن نماء حلی» میگوید: «پس از حرکت از صفاح، امام مسیر حرکت را تا وادی عقیق ادامه دادند». در این محل، چشمه و درختان خرما قرار دارد. از وادی عقیق تا مکه چهار منزل بیش نیست. ابننما میگوید: در این محل بود که امام مردی از بنیاسد را ملاقات فرمود که اسم او «بشیر بن غالب» بود. امام درباره اهل کوفه از او پرسیدند و او گفت: «القلوب معک و السیوف مع بنیامیه؛ دلها با شماست ولی شمشیرها با بنیامیه»، آن حضرت فرمود: «صدقت یا اخی بنیاسد؛ ای برادر بنیاسد، راست گفتی».
4. صفاح:
صفاح محلی بین «حنین» و «انصاب» حرم واقع شده است که زائر از آنجا به راحتی وارد مکه میشود. امام علیهالسلام روز جمعه، یازدهم ذیحجه به این محل رسید و با یاران فرود آمد. آن حضرت در این محل با «فرزدق» شاعر، پسر «غالب» برخورد کرد ، و درباره مردم کوفه از او سؤال فرمود؛ او در پاسخ گفت: «دلهای مردم با شماست، اما شمشیرهای آنها با بنیامیه است، و قضا به دست خدای تعالی است». امام گفتار او را تصدیق فرمود و اعلام داشت که به قضای الهی تن داده است. امام حسین علیهالسلام با او خداحافظی کرد و از او جدا شد. به نظر شیخ مفید رحمه الله از اینجا به بعد امام به سرعت تا «ذات عرق» راه را طی کرد.
برای دریافت فایل در اندازه بزرگتر بر روی عکس کلیک کنید
3. تنعیم :
امام از مکه معظمه خارج شد و به همراه خانواده و برخی از دوستان به «ادنی الحل» رسید. در دو فرسخی مکه، «تنعیم» در مسیر جاده مدینه قرار گرفته است. اینجا را «تنعیم» مینامند، چون طرف راست این منطقه کوه «نعیم»، و چپش کوه «ناعم»، و این محل در وادی «نعیمان» قرار دارد. در «تنعیم» امام از کاروان یمن شترانی را برای اهل و عیال و یاران خود اجاره کرد و به آن کاروانیان فرمود: «هر که مایل است با ما به عراق آید کرایه مرکب راهش را میدهیم و همراهی او را خوش میداریم و هر که پارهای از راه را با ما باشد به همان اندازه که همراه ما بیاید کرایه مرکبش را میپردازیم».پس از آن عدهای امام را همراهی کردند و عدهای جدا شدند. .در این محل بود که نامه «عبدالله بن جعفر» توسط دو فرزندش «عون» و «محمد» و نامه «عمرو بن سعید بن العاص» توسط «یحیی بن سعید» والی مکه به امام رسید که آن حضرت هر دو را پاسخ دادند.
2. ابطح:
ابطح شنزاری است که محل عبور سیل از وادی مکه است، «یزید بن ثبیط البصری» دارای ده فرزند پسر بود، آنها را به یاری امام حسین علیهالسلام برخوانده بود. از آنها دو فرزندش «عبدالله» و «عبیدالله» همراه عدهای از شیعیان و دوستداران اهل بیت از بصره خارج، و در ابطح مکه به امام ملحق شدند. ملحقشدگان «عامر بن مسلم» و «سالم» غلام عامر، «سیف» و دیگران هستند که به سخن درباره هر کدام خواهیم پرداخت. این همراه شدن با امام هنگامی بود که راهها همه تحت کنترل و بسته شده بود.
1. حرکت امام حسین از مکه به سمت کربلا :
هنگامی که امام نامه مسلم را دریافت کرد، عزم خروج از مکه کرد و به سوی عراق رهسپار شد. بنابراین، در جمع یاران در شب هشتم ذی حجة الحرام، خطبهای این گونه انشاد فرمود:حمد و سپاس برای خداست، و هر چه که خدا بخواهد (به وقوع خواهد پیوست)، نیرو و قدرتی نیست، مگر برای خداوند، و درود و سلام خدا بر رسولش باد. مرگ بر فرزند آدم چون خط گردنبند به گردن دختران نوشته شده است. شوق دیدار گذشتگانم چون علاقه یعقوب به یوسف حزن را از دلم میزداید. خدای تعالی محل شهادتی را بر من اختیار کرده است که آن را ملاقات خواهم کرد. گویا میبینم که وحشیان بیابانی بندبند مرا بین نواویس و کربلا از هم گسستهاند. پس آنها شکمهای خالی و گرسنه خویش را از من پر خواهند کرد. آری فراری نیست از آن چه قلم (خداوندی) بر آن رفته است. رضای خداوند رضای ما اهل بیت است. بر بلای او شکیبایی میورزیم و ما را پاداش صبرکنندگان عنایت خواهد کرد. دیگر قرابت و خویشی از رسول الله باقی نمانده مگر این که در بهشت همه در کنار هم جمع شدهاند که چشم او روشن گردد و وعدههایی که به آنها داده برآورده گردد. آری، هر کس که حاضر است در راه ما خونش را نثار کند در حالی که نفسش را به ملاقات با خدای تعالی وعده داده، پس فردا همراه ما کوچ کند که من فردا صبح کوچ خواهم کرد. ان شاء الله تعالی. .امام پس از عمره مفرده به دلایل امنیتی، اقامت در کنار بیت الله الحرام را مناسب ندیده، از مکه در روز سهشنبه، هشتم ذی حجة الحرام - روز ترویه - به سوی کوفه رهسپار شدند. البته سفر امام در زائران بیت الله الحرام این پرسش را برانگیخته بود که چرا امام بر خلاف مسیر حجاج در حرکت است. ابواسحاق اسفراینی میگوید: «حسین علیهالسلام با زن و بچه و عشیره خود از مکه خارج شد، در مکه 17 نفر از مردان اهل بیتش او را همراهی میکردند و 60 یاور از اصحاب که سواره و پیاده بودند».
برای دریافت فایل در اندازه بزرگتر بر روی عکس کلیک کنید
با عرض سلام و احترام فراوان و تبریک این ایام پربرکت خداوند.
هم وبلاگی محترم ان شاء الله به همان صورت که فرمودید ، لینک شدید .
از انتخاب شما سپاسگذارم.
عالیه
مایل به تبادل لینک هستید؟