«حر» پسر «یزید» فرزند «ناجیه» فرزند «قعنب» فرزند «عتاب بن هرمی» پسر «ریاح بن یربوع» است «شیخ ابننما» گزارش کرد: هنگامی که حر از قصر ابنزیاد در کوفه خارج شد تا به استقبال امام بیاید، ندایی را شنید که از پشت سر میگوید: «ای حر! تو را به بهشت بشارت باد» او به پشت سر نگریست و کسی را ندید با خود گفت: «به خدا قسم، این بشارت نیست در حالی که من اسیر به جنگ حسین هستم». او پیوسته این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت امام رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام به او فرمودند: «تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافتهای». امام در یکی از خطابههای کوتاه خود این گونه حر را آگاه کرد: «الا حر یدع هذه الماظة من دنیاکم...؛ آیا آزادمردی نیست که واگذارد این ریزهی غذای داخل دهان را (تهمانده منافع دنیا را که شبیه به ریزهی غذای دهان است) برای ها آن؟» شاید این سخن حسین علیهالسلام بود که انقلاب و طوفان ظلمت براندازی را در افکار و اندیشه حر بهپا ساخت.
از روبرو شدن با امام حسین تا شهادت در ادامه مطلب