خلاصه آمار

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قبر» ثبت شده است


روزی زن عفیفه خوش صورتی از منزل خود درآمد که برود به حمام - معروف به حمام «منجاب» -.

پس راه حمام را پیدا نکرد، و از راه رفتن خسته شد، این مرد را بر درِ منزلی دید، از او پرسید که: حمام مَنْجاب کجا است؟
او اشاره کرد به منزل خود و گفت: حمام این است، آن زن به خیال حمام، داخل خانه آن مرد شد.
آن مرد فورا در را بر روی او بست و عزم کرد که با او زنا کند.
آن زن بیچاره دانست که گرفتار شده و چاره‌ای ندارد جز آنکه به تدبیر، خود را از چنگ او خلاص کند.
لا جرم اظهار کرد کمال رغبت و سرور خود را به این کار، و آنکه من چون بدنم کثیف و بدبو است که می‌خواستم به جهت آن به حمّام بروم، خوب است که یک مقدار عطر و بوی خوش برای من بگیری که من خود را برای تو خوشبو کنم و قدری هم طعام حاضر کنی که با هم طعامی بخوریم، و زود بیایی که من مشتاق توام.
آن مرد چون کثرت رغبت آن زن را به خود دید مطمئن شده، او را در خانه گذاشت و بیرون شد برای گرفتن عطر و طعام.
چون آن مرد پا از خانه بیرون گذاشت، آن زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد.
چون مرد برگشت زن را ندید و بجز حسرت چیزی عاید او نشد؛ الحال که آن مرد در حال احْتضار است در فکر آن زن افتاده و قصه آن روز را در شعر، عوض کلمه شهادت می‌خواند.

 

یا رُبَّ قائِلَةٍ یَوماً وَ قَد تَعِبَت 
اَیْنَ الطَّریقُ اِلی حَمّامِ مَنجابٍ

پ.ن: 

شهید حسین خرازی:
گاهی یک نگاه حرام ، شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد،
سال ها عقب می اندازد؛
چه برسد به کسی که هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده است...

 

داستان بالا گاهی وقتا خودم هستم که اراده میکنم یک گناهی بکنم و میگم خدایا فکر به گناه که طوری نیست اما الان فهمیدم که نه حتی فکرش هم ادمو به بیراهه میبره 

 

دوستان حلال کنید تمام

+ پنجشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۴۱ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

اومدم یه سری حرف های روبزنم که خیلی هامون میدونیم ولی ازش غافل هستیم اولین هم خودم این ها را واسه تذکر خودم اینجا مینویسم امیدوارم که استفاده کنیم 

 

حضرت ابوذر غفارى رضى الله عنه به مکه معظمه مشرف شده نزد در کعبه ایستاد و به مردمى که براى حج از اطراف عالم آمده بودند و در مسجد الحرام جمع گشته بودند فرمود:
ایها الناس منم جندب بن سکن غفارى ، منم خیر خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من آیید و به مردمى که دور او جمع شدند فرمود: اى مردم هر گاه یکى از شما اراده کند به سفرى برود هر آینه از زاد و توشه براى خود به حدى که در آن سفر لازم دارد بردارد و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنین است ، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه براى آن ، پس مردى برخاست و گفت : پس ما را راهنمایى کن اى ابوذر. فرمود:

" حجی را برای امور مهمه بجای آور ، روزی را برای سختی قیامت روزه بدار ، ودر تاریکی – نیمه – شب نمازی برای نجات از وحشت قبر بگذار "

و حضرت امام حسن مجتبى (ع) در موقع ارتحال خود به جنادة بن ابى امیه فرمود:

" مهیای سفر آخرت شو و توشه آن سفر را پیش از رسیدن اجل تحصیل نما " 

بلکه چون سفرت آخرت سفرى است بعید و هولناک و منزلهاى سخت و عقبات شدیده و جاهاى دشوار دارد محتاج است به زاد و توشه بسیارى که باید آنى از آن غفلت ننمود و شب و روز در فکر آن بود. چنانکه روایت شده که حضرت امیرالمؤ منین (ع) در هر شب هنگامى که مردم به خوابگاه خود مى رفتند صداى نازنینش به حدى بلند مى شد که صداى آن حضرت را تمام اهل مسجد و کسانى که همسایه مسجد بودند مى شنیدند و مى فرمود :

" آماده شوید و اسباب سفر خود را مهیا کنید، خدا شما را رحمت کند، همانا منادى مرگ نداى ((الرحیل )) در میان شما بلند کرده پس توقف خود را در دنیا و بیرون از دنیا در حالى که با خود زاد و توشه اى از اعمال صالحه دارید کم کنید به درستى که در جلو شما گردنه هاى ناهموارى است یعنى جاهاى بسیار دشوار و منزلهاى هولناک است که باید از آنها عبور کنید و چاره اى هم ندارید  " 

پ.ن:

مرگ از آنچه تصور میکنیم به ما نزدیکتر است

 

+ سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۸ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور