اخرین مطالب منتشر شده در سایت : برای دیدن باقی مطالب از صفحات دیگر هم بازدید کنید با تشکر
خدایا..
حیا و غیرت
دلبری بعد از فتح
خانم مدافع حرم
رابطه دختر با پسر
مد روز : اشک پسر فاطمه
حاتمان طائی درغین
شبکه جم تی وی
حسن باقری یعنی
مناجات شهدا
او رزمنده بود
شغل در دین
بخوانند شاه دوستان
آمار غلط
مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند.
از روبرو دو سرباز آمریکایی و انگلیسی مست ! به طرف آنها می آمدند.
سرباز آمریکایی با چشمان دریده به زن خیره شده و تلوتلوخوران به سمتش می آمد.
گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد.
مردم جمع شدند؛ پاسبان های ایرانی هم بودند!!
سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند.
مردم با عصبانیت از پاسبان ها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ گفتند: ماحق دستگیری و محاکمه آنهارا نداریم!! (بخاطر قانون کاپیتولاسیون)
پدر جلوی چشم زن وبچه اش غرق شد.
دو سرباز آمریکایی و انگلیسی بلندبلند میخندیدند و دور می شدند.
مادر و فرزند نرده های پل را گرفته بودند و هق هق کنان می گریستند.
.
.
.
37 سال بعد
"شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شده اید. بدون مقاومت تسلیم شوید."
این صدای بلندگوی قایق سپاه ایران🇮🇷 بود که به طرف تفنگداران امریکایی 🇺🇸 در نزدیکی یک جزیره ایرانی می آمد...
وقتی شناورهای ایرانی به قایق امریکایی رسیدند،آنها با ترس و خفت، دستها را بالا بردند.
و برای همیشه تصویر درازکشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را بر صفحه رسانه ها حک کردند.
و سرانجام، با عذرخواهی از ایران، آزاد شدند.
خدایا ما را قدردان انقلاب اسلامی قرار ده و نگذار با دیدن کاستی ها چشم مان را از خدمات انقلاب خوب مان ببندیم
برای پیدا کردن شغل و کار چه دعایی خوب است؟؟؟
پاسخ حضرت آیت الله محمّدتقی بهجت :
بعد از نماز صبح ، این دعا را زیاد تکرار نمایید و قبل و بعد آن صلوات بفرستید تا اِنْ شالله فرج حاصل گردد.
اللهم اَغْنِنِی بِحلالِکَ عَنْ حرامِکَ و بِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواک.
عراقی ها آورده بودنش جلوی دوربین برای مصاحبه.
قد و قواره اش، صورت بدون مویش، صدای بچه گانه اش، همه چیز جور بود؛
همان طور که عراقی ها می خواستند.
ازش پرسیدند: قبل از اینکه بیایی جنگ چیکار می کردی؟
گفت: درس می خوندم.
گفتند: کی تو رو به زور فرستاده جبهه؟
گفت: چی دارید میگید؟! قبول نمی کردند بیام جبهه؛ خودم به زور اومدم؛ با گریه و التماس.
گفتند: اگر صدام آزادت کنه، چیکار می کنی؟
گفت: ما رهبر داریم؛ هر چی رهبرمون بگه.
فقط همین دو تا سؤال را پرسیده بودند که یک نفر گفت:کات!
با جواب هایش نقشه ی عراقی ها را به آب داد.
پ.ن:
و من هم میگوئیم اقا دارم ولی ...
چه تفاوت های هست بین نسل من و نسل او ....
کات
ای معبود، چه زیباست جلوهگاه جمالت و چه با شکوه است نمایشگاه جلالت!
در حیرتم ؛ این منم که افتخار راز و نیاز در این جبهه جنوب با تو نصیبم شده؟
آیا این منم که توفیق فروغ تابناک ملکوتی تو را دریافتهام!
این لحظهها که با تو نیایش میکنم، نه گذشته دارد و نه حال، نه آینده. بلکه پیامی از ابدیت که مرا از تمام کارهای دنیا و زیورهای دنیا بیزار کرده که مرا برای خواندن به بارگاهت آماده میسازد. آری ای رب اعلای من، این منم و نه آن منی که روزگاری طولانی سعی فراوان نمودم، امروز به غیر تو دیگر نمیبینم و نمیفهم.
داشتم برای نماز ظهر وضو می گرفتم، دستی به شانه ام زد. سلام و علیک کردیم. نگاهی به آسمان کرد و گفت« علی ! حیفه تا موقعی که جنگه شهید نشیم. معلوم نیست بعد از جنگ وضع چی بشه. باید یه کاری بکنیم . » گفتم «مثلا چی کار کنیم؟» گفت « دوتا کار ؛ اول خلوص،دوم سعی و تلاش .»
اگر فقط یک بار سریال های پرمخاطب ترکیه ای را کنار هم قرار دهیم،
بدون کمترین تاملی می توانیم به نقاط اشتراک زیادی در میانشان برسیم؛
نقاط اشتراکی که همینطور تصادفی سر و کله شان در این سریال ها پیدا نشده است و طبیعتا اصلی ترین دلیل انتخاب آنها از سوی شبکه های ماهواره ای به خصوص جم تی وی است.
تبلیغ زندگی اشرافی نقاط اشتراک خطرناکی مانندتبلیغ زندگی اشرافی ، خیانت، فرزند نامشروع و مثلث عشقی! که به اختصار به آن می پردازیم:
1)تبلیغ زندگی اشرافی:
در ترکیه هم مثل همه کشورهای دنیا، سریال هایی که نمایانگر زندگی ساده و حتی روستایی هم باشد ساخته می شوند،
اما شبکه های فارسی زبان معمولا روی سریال هایی دست می گذارند که بیشتر روی خانه،
دکوراسیون، لباس و به طور کلی سبک زندگی اشرافی متمرکز باشد و الگوهایی از این نوع زندگی را ترویج دهد.
حتی سریالی مثل «ش ع» که داستانش در روستا اتفاق می افتد، باز هم زندگی مرفه روستایی به تصویر می کشد.
وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد. حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.
برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز.
برادر حاتم توجه نکرد. مادرش براى اثبات حرفش، لباس کهنه اى پوشید و به طور ناشناس نزد پسرش آمد و چیزى خواست. وقتى گرفت از در دیگری رجوع کرد و باز چیزى خواست. برادر حاتم با اکراه به او چیزى داد.
چون مادرش این بار از در سوم بازآمد و چیزى طلب کرد، برادر حاتم با عصبانیت و فریاد گفت: تودوبار گرفتى و بازهم مى خواهى؟ عجب گداى پررویى هستى! مادرش چهره خود را آشکار کرد و گفت: نگفتم تو لایق این کارنیستى؟ من یک روز هفتاد بار از برادرت به همین شکل چیزى خواستم و اوهیچ بار مرا رد نکرد
پ.ن:
هدف از این داستان فقط عرض ارادتیست محضر امام حسن مجتبی(ع) در قالب این دو بیت
خواب می دیدم که در صحن کریم اهل بیت
حاتم طائی فقط جاروکش است و خادم است
نقش یا زهرا به دیوار ورودی حرم
ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
اشتباه میکنند
این روزها نه مانتوهای تنگ و جلو باز مد است
نه ساپورتهای رنگارنگ
نه شلوارهای پاره
ومدل های موی غربی
و نه روابط نامشروع!
این روزها فقط
در آوردن اشک مهدی فاطمه مد شده!
پ.ن :
ببخشید اقا ....
گرگها همیشه زوزه نمیکشند ...
گاهی هم میگویند :
دوستت دارم ...
و زودتر از آنکه بفهمی برهای ...
میدرند خاطراتت را ...
و تو میمانی با تنی که بوی گرگ گرفته ... !
پ.ن :
1. پر واضح است که در پس هر رابطه، هدف یا اهدافی وجود دارد (خوب یا بد) مانند:
رابطه به قصد کمک به دیگران، برای کسب معنویات، صله رحم، کسب دانش و ارتقای علمی، ضربه زدن به دیگری، به قصد دوستی، تجارت و کسب مال، تجسس، تفریح و ... . پس از این توضیح بسیار کوتاه، حال باید دید یک پسر چه هدفی از ارتباط عاطفی با دختر دارد؟
دو هدف اصلی را در اینجا می توان متصور شد:
الف) به قصد ازدواج؛
ب) به قصد کسب لذت و سوء استفاده.
ادامه دارد...
شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتابهای خود مینویسد:
روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد.
قاضی شوهر را احضار کرد
قاضی از زن پرسید:آیا شاهدی داری؟
زن گفت:آری،آن دومرد شاهدند.
قاضی ازگواهان پرسید:گواهی دهید که این زن پانصدمثقال ازشوهرش طلب دارد.
گواهان گفتند:سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تاما وی را درست بشناسیم که او همان زن است.
چون زن این سخن راشنید برخود لرزید وشوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟
برای پانصد مثقال طلا همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟!
هرگز!هرگز!
من پانصد مثقال را خواهم داد ورضایت نمی دهم که چهره ی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد ازشکایت خود چشم پوشید وآن مبلغ را به شوهرش بخشید.
چه خوب بود آن مرد با غیرت، امروز جامعه ی ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند وشوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده ی آنهایند
و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.
چه کسی برای مظلومیت امام حسین گریه کرده است
دریافت دریافت
حجم: 2.33 مگابایت