کنیه «علی اکبر» را «ابوالحسن» دانستهاند؛ ابوالحسن علی اکبر، در یازدهم ماه شعبان سال سی و سه هجری ولادت یافت. در حادثه کربلا حدود بیست و هفت سال داشت. این نقل با سخن «ابنادریس» و نقل دانشمندان تاریخنگار و نسبشناس همخوانی دارد. آنان گفتهاند «علی بن الحسین علیهالسلام در اوائل خلافت عثمان بن عفان به دنیا آمده و از جد بزرگوارش حضرت علی بن ابیطالب علیهالسلام نقل حدیث فرموده است». .مشهور علمای اهل نسب و تاریخ از وی با لقب اکبر و بزرگترین فرزند امام حسین علیهالسلام گزارش نمودهاند. ولی برخی علمای شیعه وی را کوچکتر از امام سجاد علیهالسلام دانستهاند که این نظر توسط مرحوم تستری مورد نقد واقع شده است. . مادر آن بزرگوار را «لیلی» دانستهاند. پدر لیلی، «ابیمرة» بوده که او خود پسر «عروة بن مسعود ثقفی» است. «عروة بن مسعود» یکی از بزرگان قومش بوده و او را شبیهترین مردم به حضرت عیسی علیهالسلام دانستهاند. مادر لیلی «میمونة» دختر «ابیسفیان» پسر «حرب» پسر «امیه» میباشد. از امام رضا علیهالسلام نقل شده که علی اکبر کنیزی را به همسری برگزیده بود.
از ویژگی های حضرت علی اکبر تا شهادت در ادامه مطلب
ویژگیهای علی اکبر
به شهادت و اقرار امام حسین علیهالسلام، علی اکبر علیهالسلام آینه تمامنمای ظاهر وباطن رسول صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. بنابراین، او بسیار خوشچهره و خوشخلق بوده است. .درباره دوران کودکی علی اکبر، روایتی نقل شده که گویای اعجاز و کرامت و تربیت او در دامان حسین بن علی علیهالسلام است. در کتاب «ضیاء العالمین» از «زفیر بن یحیی» و او از «کثیر بن شاذان» گزارش کرده که گفت: «خودم شاهد بودم که علی اکبر در غیر فصل مناسب، از پدر بزرگوارش انگور طلب کرد. ناگاه امام حسین علیهالسلام با دست به کنار دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد. پس فرزند خود را از آن خورانیده و فرمود: «ما عندالله لاولیائه اکثر؛ از آن چه نزد خدای تعالی است به اولیائش بیشتر میرسد». «ابوالفرج اصفهانی» از مغیره نقل کرده که روزی معاویه از اطرافیان خود پرسید: «به نظر شما چه کسی سزاوار خلافت است؟» اطرافیان در پاسخ گفتند: «خود شما» او گفت: «نه، به اعتقاد من سزاوارترین کس بر خلافت علی بن الحسین است؛ هم او که آینه جدش رسول خدا و دارای صفات ممتازی چون شجاعت بنیهاشم و سخاوت بنیامیه، زیبایی چهره و فخر و فخامت ثقیف است» آری، دشمنی چون معاویه، علی اکبر را این گونه وصف میکند!
حق از دیدگاه علی اکبر
ابیمخنف از عقبة بن سمعان گزارش کرده، کاروان حسینی به «قصر بنیمقاتل» رسیده بود، در آخر شب ناگاه امام جوانانش را فراخواند و فرمان حرکت داد. کاروان در شب آرامآرام سیر میکرد. زمزمه آرام امام در حالی که کلمات «انا لله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین» را تکرار میفرمود، به گوش میرسید. این عبارات بیانگر واپسین روزهای عمر امام بود. علی اکبر از آن حضرت علت انتخاب آن گفتار را سؤال کرد. گفت و گوی امام با او و پرسشهای دیگر او چنین است: «یا بنی انی خفقت برأسی خفقة فعن لی فارس علی فرس فقال: القوم یسیرون و المنایا تسری الیهم، فعلمت انها انفسنا نعیت الینا، قال له: یا ابت لا اراک الله سوءا، السنا علی الحق؟ قال بلی، والذی الیه مرجع العباد. فقال: یا ابت اذا لانبالی نموت محقین. فقال علیهالسلام جزاک الله من ولد خیر ما جزی ولدا عن والده؛ پسرم! مرا خواب ربود و چشمم گرم شد، ناگاه شنیدم سواری میگوید: این قوم حرکت مینماید و مرگ آنها را تعقیب میکند، از این گفتار فهمیدم که مرگ ما فراخواهد رسید. علی اکبر گفت: پدر جان! خداوند بر شما بدی نبیند، مگر ما بر حق نیستیم؟ امام فرمود: آری، به حق آن کسی که همه بندگان به سوی او بازمیگردند. با شنیدن این کلام امام، علی اکبر گفت: ای پدر! در هنگامی که بر حق استوار باشیم از مرگ ابائی ندارم. امامدر حق علی دعای خیری فرمود: خداوند بهترین اجر و پاداش فرزندی را از جانب پدر به فرزند خویش به تو عنایت فرماید».درسی که میتوان گرفت: خواب اولیای الهی به سبب فراغت نفس از تمنیات و تمایلات دنیوی به حقیقت تعبیر میشود و راهگشای آینده آنهاست. یا این که به واقع این حالت امام، نوم و خواب نبوده است. بلکه حالت منامیه سالکان الی الله تعالی است که در حالت بیداری پرده از چشمان آنها زدوده میشود و حقایق را آشکارا میبینند.حقگرایی حضرت علی اکبر علیهالسلام، پاسخگوی این اشتباه فاحش دوران نومدرن است که امروزه گاه حق برنمیتابند و میگویند: دوست نداریم! آری بیان علی اکبر، جست و جویی جدی برای یافتن حقیقت است. امام فرمود: آری ما بر حقیم و علی اکبر بیان داشت: پس، از مرگ باکی نداریم، چون بر حق استواریم.
حرکت علی اکبر به سوی میدان
از زیارات ناحیه مقدسه این گونه برمیآید که «علی اکبر» علیهالسلام نخستین یاور امام از اهل بیت رسالت است که عازم میدان رزم شده است. چنانچه در آن زیارت این گونه آمده است: «السلام علیک یا اول قتیل، من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم؛ سلام بر تو، ای اول کشته از نسل بهترین دودمان ابراهیم خلیل».علاوه بر زیارت ناحیه مقدسه، ابوالفرج اصفهانی نیز پس از یاران امام حسین علیهالسلام اولین شهید را علی اکبر علیهالسلام دانسته است. .پس از ظهر بود که با شهادت یاران حسین علیهالسلام علی اکبر با همگان وداع کرد. در این هنگام اهل حرم و همه بستگان، دور تا دور او را گرفته میگفتند: «ارحم غربتنا لا طاقة لنا علی فراقک؛ به غربت ما رحم کنید، ما تحمل و فراق و دوری تو را نداریم» علی اکبر میدید چگونه امام زمان او از هر طرف تحت فشار قرار گرفته است و دشمنان برای ریختن خون پاک او اجتماع کردهاند؛ بدین سبب به زنها و گفتههایشان چندان توجهی نداشت. آخرالامر به خدمت پدر بزرگوار رسید و اجازه میدان خواست و بر اسبی که «لاحق» نامیده میشد و متعلق به امام بود سوار شد. آن اسب را برخی «ذوالجناح» نیز نامیدهاند. .درسی که میتوان گرفت: زنان منبع احساسات و عواطف مادری، خواهری یا غیر آن هستند؛ اما در انجام دادن وظیفه شرعی و عقلی هرگز احساسات - هر چند مقدس باشد - ملاک نیست و انسان باید به سوی انجام دادن وظیفه و تکلیف الهی خود با استقامت و بردباری گام بردارد. علی اکبر، در شرایطی که امام را تنها و بییاور میدید، در برابر احساسات اطرافیانش زانو نزد، و از حمایت بیدریغ از پدر و امام زمانش دست برنداشت.
حمایت علی اکبر از امام
در روز عاشوراء هنگامی که علی اکبر وارد میدان کربلا شد. مردی فریاد برآورد: «ای علی! تو با امیرالمؤمنین (یزید) نسبت خویشاوندی داری و ما قصد ملاحظه و مراعات حال خویشان او را داریم، اگر بخواهید شما را امان میدهیم» آن حضرت پاسخ فرمودند: «ان قرابة رسول الله احق ان ترعی؛ مراعات خویشاوندی رسول خدا به حقیقت نزدیکتر است».درسی که میتوان گرفت: در تاریخ ثبت است که پیش از اسلام فرزندان «عبد شمس» (بنیامیه) کینه دیرینهای نسبت به «بنیهاشم» داشتهاند. هنگام ظهور اسلام، قرآن کریم عصبیت را با صراحت خطا دانسته، دوستی و دشمنی مسلمانان را بر هر جهتی صحیح و میزانی قویم استوار ساخت: «(قل ان کان ابائکم و ابنائکم و اخواتکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله)؛ ای پیامبر! بگو آیا پدرانتان و فرزندانتان و برادران و همسران و خویشان و اموالی که اندوختهاید و تجارتی که از کسادش میترسید و خانههایی که به آن خشنود هستید، نزد شما محبوبتر از خدا و رسول اوست؟ اگر این گونه است صبر کنید تا عذاب بر شما نازل شود».قرآن به صراحت آنها را که بیچون و چرا از بزرگان قوم خود تبعیت کرده و توجهی به رضای خداوند نداشتهاند، مورد مؤاخذه قرار داده است. .پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بین مسلمین عقد اخوت و برادری برقرار ساخت و قرآن، مؤمنان را از هر قوم و طائفهای برادر شمرد: «(انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم)؛ اهل ایمان همگی برادرند پس در حین اختلاف بین آنها صلح برقرار سازید» معالأسف بعد از نبی اکرم، بیماریهای جاهلیت دیگربار عود کرد و عصبیت و قومیت، جایگزین خدا و رسول، حق و باطل، دیانت و وفا شد، بر مبنای این انحراف است افرادی که دارای صفات بنیامیه هستند، به علی اکبر از خدا و دین نمیگویند، تنها او را به سبب قرابت به خلیفه ارج مینهند و امان میدهند؛ ولی آن بزرگمرد که روحیه رسول اللهی دارد دست رد به سینه جاهلان زد و مراعات رسول و مقررات اسلامی را، میزان حق دانست و به گفته آنها که بر مبنای سنت قبیلهای جاهلی و پیوندهای قومی مینگرند اعتنا نکرد.امروزه باید به بیثباتی و سستی افکار متحجرمآبانه «ناسیونالیستی» و «تخریبگرایی» که چون بت به آن مینگرند اعتراف کرد، و آنها را چون خرافه جاهلیت نگریست که صدها سال پیش متحجرگرایان به آن سمت و سو نظر داشتهاند. شکی نیست که احزاب و گروهای آنها معیار حق و باطل نیستند؛ بلکه هر حزب و گروه را باید بر مبنا و میزان حق (قرآن و سنت) سنجید و به آن ارج نهاد. فاطمه زهرا علیهاالسلام آن گروهی را که ادعای شورا به سر داشتند و خلافت وصی رسول را انکار کردند، حزب شیطان دانست: «افبحزب الشیطان تخوفنی یا عمر! ای عمر! آیا مرا به حزب شیطان میترسانی».اگر کسی به حقیقت مسلمان باشد، اقوال و رفتار خود را بر مبنای اسلام استوار میکند، خواه مخالف حزب او یا موافق باشد؛ اگر کسی به استوار ساختن اسلام در جامعه میاندیشد، باید به او به دیده برادری نگریست و اگر جز این باشد و در جبهه کفر قرار گیرد، باید حساب خود را از او جدا ساخت و حمایت و حراست را تنها بر مبنای حق استوار ساخت.
شعار حماسی علی اکبر
پس از آن که علی اکبر علیهالسلام اماننامه سپاه ابنسعد را با بیاعتنایی رد کرد، حملات پی در پی خود به آن قوم را با این شعار آغاز کرد:«انا علی بن الحسین بن علی نحن و بیت الله اولی بالنبیتالله لا یحکم فینا ابنالدعی اضرب بالسیف احامی عن ابیضرب غلام هاشمی قرشی؛ .من علی فرزند حسین، فرزند علی هستم، به خانه خدا (کعبه) قسم، ما به پیامبر سزاوارتریم؛سوگند به خداوند این زنازاده نمیتواند بر ما حکم راند، با شمشیر شما را میکشم و از پدرم حمایت میکنم؛آن هم شمشیر زدن نوجوانی از تبار هاشم و قریش».درسی که میتوان گرفت: در شعارهای حماسی علی اکبر، نکاتی چند نهفته است:1. او نخست خود را معرفی فرموده است؛2. پیوند با پیامبر را بر خود اولی دیده تا پاسخی به امانآورندگان باشد؛3. آن حرامزاده (ابنزیاد) را زشت شمرده است؛4. اعلام میکند که هرگز تحت فرمان ابنزیاد نخواهد رفت؛5. اعلام میکند که با ابنزیاد جنگ و جهاد خواهد کرد؛6. اعلام میکند که از پدرش حمایت خواهد کرد؛7. فخر خود را انتساب به پیامبر، قبیله بنیهاشم و قریش دانسته تا حساب خود را از بنیامیه جدا سازد.علی اکبر علیهالسلام پس از دیدار با امام، برای حمله دوم وارد رزمگاه شده و این گونه شعار حماسی خود را فراخواند:«الحرب قد بانت لها الحقائق و ظهرت من بعدها مصادقو الله رب العرش لانفارق جموعکم او تغمد البوارق؛ .در این جنگ، حقایق و تعصبات جاهلی آشکار شد، و پس از آن افراد صادق شناخته شدند؛به خدا - پروردگار عرش - سوگند، شما را رها نکنیم تا شمشیرها در نیام شوند».
سخن امام درباره علی اکبر
امام حسین علیهالسلام نظارهگر حماسهسازی علی اکبر بود که ناگاه منقلب شد و اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد. امام فریاد برآورد: «یابنسعد، قطع الله رحمک کما قطعت رحمی و لم تحفظنی فی رسول الله صلی الله علیه و آله؛ ای ابنسعد! خداوند نسل تو را قطع کند، همان گونه که تو نسل مرا قطع کردی و خویشاوندی مرا با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مراعات نکردی، خداوند کسی را بر تو مسلط کند تا سرت را در بسترت جدا سازد». سپس امام محاسن شریفش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «اللهم اشهد علی هولاء فقد برز الیهم اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا؛ پروردگارا! تو را بر این قوم شاهد میگیرم، در برابر اینها شخصی به رزم آمده که او شبیهترین مردم در خلقت ظاهری و اخلاق باطنی و گفتار به رسول تو - محمد صلی الله علیه و آله و سلم - است».دیگر این که فرمود: «و کنا اذا اشتقتا الی رؤیة نبیک نظرنا الیه؛ آری (پروردگارا) هر گاه ما شیفته دیدار (جمال) پیامبر تو بودیم، به او (علی اکبر) نظر میانداختیم».همچنین فرمود: «خداوندا! برکات زمین را از آنها منع کن و بین آنها تفرقه بینداز، و آنها را سخت از هم جدا کن و در فرقههای مختلف قرارشان ده، هرگز والیان و سردمداران را از آنان خوشنود مساز، در واقع آنها ما را دعوت کردند تا یاری کنند، سپس با ما دشمنی کردند و به جنگ ما درآمدند» سپس امام این آیه را تلاوت کرد: «ان الله اصطفی آدم و نوحا و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین - ذریة بعضها من بعض والله سمیع علیم)؛ خداوند، آدم، نوح، آل ابراهیم، و آل عمران را بر جهانیان برگزید، نژادی را از دیگر نژاد، البته خداوند شنوا و عالم است».درسی که میتوان گرفت: در سخن امام حسین علیهالسلام تنها سیمای زیبای علی اکبر مورد توجه نیست؛ بلکه اخلاق و گفتار او که از همه شبیهتر به رسول گرامی بود، مد نظر است.سخن امام، نوعی شهادت به عصمت علی اکبر نیز هست. امتیاز هر انسانی بسته به کمالات ظاهری و باطنی اوست. درجه پیشرفت انسان در رفتار، گفتار، منطق و اخلاق او معرف نزدیک بودن او به خدای تعالی است. امام فرزند خود را شبیهترین خلق خدا به رسول خدا که والاترین مخلوق خداوند است، معرفی کرد.
نخستین جهاد علی اکبر
فرزند حسین در حمله نخستین به سپاه دشمن گاه به جناح راست و گاه چپ و گاه به قلب سپاه کوفه حمله میبرد. هیچ گروهی تاب مقاومتش را نداشت. گفتهاند در این درگیری صد و بیست سوار را به خاک انداخت. دیگر تشنگی توان او را برده بود. برای تجدید قوا به سوی پدر بازگشت تا از دیدار آن حضرت بهرهای گیرد و از تشنگی خود، پدر را باخبر سازد. امام به محض اطلاع از وضعیت علی، حضرت به گریه افتاد و فرمود: «زبانت را بیاور و سپس زبان علی را مکید ]ممکن است امام میخواست به فرزندش بفهماند که؛ علی جان لبهای بابایت نیز خشکیده است و تشنه است[ و سپس نگین انگشترش را به علی داد و فرمود: «این نگین را بگیر و در دهانت بگذار، امیدوارم به زودی جدت را ملاقات کنی و آن حضرت شما را به کاسهای سیراب خواهد فرمود که بعد از آن هرگز تشنگی نباشد». .درسی که میتوان گرفت: شکی نیست که رفتار امام در برابر طلب آب علی، پاسخی تمام عیار به فرزند است. امام به سه شکل به فرزند خود پاسخ داد: 1. زبان در دهان علی نهاد؛2. انگشتر خود را به علی داد تا در دهانش گذارد؛3. به او وعده داد که به زودی از دست جدش آب خواهد نوشید؛هر سه رفتار امام در آن موقعیت در استحکام و مقاومت بخشیدن به علی، اثر روانی داشته است. وعده دیدار جدش بهترین برخورد در تثبیت موقعیت ایمانی علی بوده است؛ علاوه بر آن گویای این است که نائل آمدن به آن مقام که انسان از دست رسول خدا جام بنوشد، بدون رسیدن به فوز شهادت میسر نیست.امام جاننثاری و گذشت علی در راه ولایت را بیپاداش ننهاد و زبان در دهان او نهاد. این بدان سبب بود که علی از شیره جان مقام ولایت بنوشد تا از علم الهی آن ولی خدا بهرهمند شود؛ در گذشته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله زبان در دهان امام علی علیهالسلام نهاد و امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: «هزار باب علم بر من گشوده شد که از هر بابی، هزار باب دیگر را یکجا دریافت کردم» تردیدی نیست که علم الهی (لدنی) با علوم رسمی فرق دارد و راه دستیابی به آن بسته به خواست اولیای الهی است.
دومین جهاد علی اکبر
علی بن الحسین علیهالسلام امام را زیارت کرد و با خوشحالی و خرسندی فراوان از بشارت امام به ملاقات با پیامبر، به میدان بازگشت. در این مرتبه نیز، علی با همان قوت اولین حمله با اهل کوفه پیکار کرد. گرد و غبار همه جا را فراگرفته بود؛ مردم درمانده شده بودند. آیا این علی مرتضی علیهالسلام نیست که بار دیگر به میدان رزم آمده است؟ تعداد کشتگان اهل کوفه لحظه به لحظه بیشتر میشد. گویند در این حمله «علی» حدود دویست نفر از اهل کوفه را به خاک انداخت. با این همه، اهل کوفه چندان رغبتی در قتل علی اکبر از خود نشان نمیدادند.
شهادت علی اکبر
هنگامی که علی اکبر با آن حملات شجاعانه بر دشمن میتاخت، ناگاه چشم «مرة بن منقذ عبدی» به جناب علی افتاد؛ او گفت: «گناهان عرب به گردن من باشد اگر پدرش را به عزای او ننشانم» ناگهان «مره بن منقذ بن نعمان عبدی» شمشیری بر فرق علی زد. علی از آن ضربه بیتاب شد. دیگران نیز بر او حملهور شدند و با شمشیر او را قطعه قطعه کردند. .«علی» دست به یال اسب خویش انداخت تا از آن معرکه او را بیرون کشد. آن قوم از هر طرف آن سلاله زهرا علیهاالسلام را زخمی میزدند. هنوز رمقی در تن داشت که فریاد برداشت: «یا أبتاه! علیک منی السلام هذه جدی رسول الله صلی الله علیه و آله یقرئک السلام و یقول: عجل القدوم الینا و شهق شهقة فارق الدنیا؛ ای پدر! سلام بر تو باد، این جدم رسول خداست، او به جامی لبریز مرا سیراب کرد، او همی گوید: به سوی ما شتاب کن، و سپس نفسی کشید و به دیار باقی شتافت».
پس از شهادت علی اکبر
پس از سلام علی بود که امام به بالین فرزند خود آمد. گفتهاند: «و انکب علیه و اصفا خده علی خده؛ و خود را روی علی انداخت و گونه به گونه فرزند نهاد» بدن قطعهقطعه شده علی، چنان امام را متأثر ساخت که آن قوم را نفرین کرد: «قتل الله قوما قتلوک؛ خداوند بکشد قومی که تو را کشت» سپس فرمود: «یا بنی ما اجراهم علی الرحمن و علی انتهاک حرمة الرسول؛ ای پسرم! اینها نسبت به خدا چه گستاخ و بیشرماند و هتک حریم رسول خدا میکنند» در آن حال اشک از چشمان مبارک امام سرازیر شد و فرمود: «علی الدنیا بعدک العفا؛ پس از تو پسرم! اف بر این دنیا باد» و نیز فرمود: «یعز علی جدک و ابیک ان تدعوهم فلا یجیبوک، تستغیث بهم فلا یغیثوک؛ بر جد و پدرت گران است که تو آنها را بخوانی، ولی آنها تو را پاسخ نگویند، و به آنها پناه بری ولی پناهی ندهند».
پاشیدن خون علی به آسمان
سپس امام مشتی از خون پاک علی را برگرفت و به طرف آسمان پاشید. قطرهای از آن روی زمین نریخت؛ در زیارت صحیح السندی که امام صادق علیهالسلام به ابوحمزه ثمالی آموختهاند، این گونه آمده است:بابی انت و امی من مذبوح و مقتول من غیر جرم، و بابی انت و امی دمک المرتقی به الی حبیب الله: بابی انت و امی من مقدم بین یدی ابیک یحتسبک و یبکی علیک، محرقا علیک قلبه، یرفع دمک بکفه الی عنان السماء لا ترجع منه قطرة، و لا تسکن علیک من ابیک زفرة .پدر و مادرم فدای آن سر بریده که بدون هیچ جرم و گناه کشته شد. پدر و مادرم فدای خون بالاروندهی تو، به سوی حبیب خدا، پدر و مادرم به فدای تو، ای کسی که از پدرت پیشی گرفتی در حالی که او تو را به شمار آورد و بر تو بگریست. دل او به سبب مصیبت تو آتش گرفت و خونت را به آسمان پاشید، به گونهای که قطرهای از آن بازنگشت، و آه پدرت بر مصیبت تو هرگز آرام نگرفت.
انتقال شهید به خیمه شهدا
برای انتقال بدن مطهر علی، امام جوانان اهل بیت را این گونه امر فرمود: «احملوا اخاکم؛ برادرتان را حمل کنید» آنها همه رفتند تا بدن مبارک علی را آورده، در برابر خیمههایی که محل رزم آنها بود بگذارند. .پس از آن بانوان خانه وحی از خیمهها بیرون دویدند و نظاره کردند که چگونه علی بر روی دست جوانان، در حالی که به خون آغشته بود، و بر اثر شمشیر و نیزه قطعهقطعه شده بود، به سوی خیمهگاه حمل میشود. همه با دلهای سوخته و گیسوان افشان و نالههایی که تا ملکوت میرفت به استقبال او آمده بودند. پیشاپیش همه عقیله بنیهاشم زینب کبری علیهاالسلام قرار داشت. او فریادزنان و نالهکنان جلو آمده فریاد میزد: «یا اخاه! یا اخاه! وای برادرم! وای برادرم!» او آمد و خود را بر نعش علی انداخت. امام به سوی خواهر آمد، دست او را گرفت و به سوی خیمهگاه روانه کرد و بعد از آن از خیمهگاه بیرون شده به جوانان اهل بیت فرمود: «احملوا اخاکم؛ برادرتان را حمل کنید» جوانان علی را از قتلگاهش برداشتند و در برابر خیمهگاه بر زمین نهادند. [840] .در زیارت ناحیه مقدسه قاتل حضرت علی اکبر، «مرة بن منقذ بن نعمان عبدی لیثی» مورد لعن امام قرار گرفته است. عبارت ناحیه این است: «... حکم الله علی قاتلک مرة بن منقذ بن نعمان العبدی، لعنه الله و أخزاه و من شرک فی قتلک و کان علیک ظهیرا؛ خدا خود حکم کند بر قاتل تو، مرة بن منقذ بن نعمان عبدی لیثی، او را خداوند لعنت کند و ذلیلش سازد و هر که در کشتن شما شریک شد و یاور آنها بود، خداوند جهنم را به آنها بچشاند که چه بدجایگاهی است». درسی که میتوان گرفت: وای بر قومی که مورد لعن امام قرار گرفتهاند! زبان امام «لسان الله»، دست او «ید الله»، چشم او «عین الله»، گوش او «اذن الله»، و چهرهاش «وجه الله» است؛ در یک کلام، او آینه تمامنمای الهی و خواسته او همان خواسته خداوند، و نفرت او نفرت خداوند است؛ چرا که اراده و مشیت او عین اراده پروردگار است. اگر امام دوری قومی را از رحمت خداوند طلب کرد، به حقیقت آنها از رحمت او برای همیشه دور خواهند بود.