شاگرد فضیل بن عیاض هنگام مردنش فضیل بر او وارد شد و نزد سرش نشست و سوره یس خواند.
شاگرد گفت:ای استاد قرآن نخوان فضیل ساکت شد سپس او را تلقین کرد و گفت بگو «لا اله الا الله»
شاگرد گفت این کلمه را نمی گویم چون از آن بیزارم و بر همین حال مرد.فضیل سخت غمگین شده به خانه خود رفت و بیرون نشد. سپس در خواب شاگرد را دید که در عذاب است.
از او پرسید به چه سبب بی ایمان مردی و معرفت از تو گرفته شد با اینکه داناترین شاگردان من بودی؟ گفت به سه چیز:
اول آنها سخن چینی،
دوم حسد چون با اصحابم حسادت داشتم،
سوم بیماری داشتم به طبیب مراجعه کردم او دستور داد که در هر سال قدحی از شراب بخور و اگر نخوری آن مرض می ماند و من هر ساله قدحی از شراب می نوشیدم.
پ.ن:
و اگر از هرکاری توبه کنی باشد که خداوند توبه را قبول بفرمائید
ایت الله مجتهدی: گفتم به پیری رسم و توبه کنم
دریافت : مدت زمان 45 ثانیه