«عمرو بن قرظه» پسر «کعب بن عمرو بن عائذ بن مناة» بود و پدر او «قرظه» از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، راویان حدیث بوده است. او همراه علی علیهالسلام به کوفه آمد و در جنگهایی که آن حضرت شرکت فرموده، حضوری فعال داشته است. از همه گذشته از طرف آن امام همام، به ولایت فارس منصوب شد. او در سال 51 هجری قمری دار فانی را وداع گفت.
عمرو نماینده امام
از روز هفتم محرم همزمان با بستن شریعه فرات، تشنگی خیام امام را آزار میداد. امام «عمرو بن قرظه انصاری» را به سوی ابنسعد فرستاد تا جلسهای را بین دو سپاه ترتیب بدهد، او در این امر موفق شد و قرار بر این شد که از هر طرف بیست سوار از سپاه به در آیند و در نزدیکی خیمه محل مشورت، بیست سوار به هم نزدیک شوند و سپس به امر امام بایستند. امام خود به همراهی عباس و علی اکبر علیهماالسلام وارد خیمه شدند و «ابنسعد» و فرزندش «خفض» و غلامش نیز به آنجا آمدند. امام به ابنسعد فرمود: «ای ابنسعد آیا با من میجنگی؟ آیا از خدا - آن کس که بازگشت تو به سوی اوست - نمیترسی؟... پس من پسر آن کسی هستم که تو خود میدانی. آیا نمیخواهی با من باشی و اینها را رها کنی؟ این کار به خدای تعالی نزدیکتر است» عمر سعد گفت: «میترسم که خانهام را خراب کنند» امام فرمود: «من آن را برای تو از نو بنا میکنم» عمر گفت: «میترسم داراییام را ببرند» امام فرمود: «من بهتر از آن را از مالی که در حجاز دارم میپردازم» در نقل دیگری آمده است که امام به او فرمود: «من بغیبغه را به تو میدهم» بغیبغه قناتی سرشار بود که نخلستانی بزرگ و مزرعهای سرسبز در اطراف داشت. معاویه یک میلیون دینار قصد خرید آن را داشت و امام نپذیرفت و امیرمؤمنان علیهالسلام خود آن را حفر فرموده و وقف کرده بود، به گونهای که تنها اجازه فروش آن را در این زمان امام حسین علیهالسلام داشته باشد.ابنسعد گفت: من در کوفه زن و فرزند دارم میترسم ابنزیاد آنها را بکشد» هنگامی که امام حسین علیهالسلام از او مأیوس شد، از جای برخاست و فرمود: «تو را چه میشود؟ به زودی خداوند تو را در بسترت ذبح خواهد کرد، و روزی که محشور شوی خداوند تو را نبخشد.به خدا قسم، امیدوارم از گندم عراق جز اندکی نخوری». ابنسعد که بیانات امام را به مسخره گرفته بود، گفت: «به جوی آن بسنده خواهم کرد». .درسی که میتوان گرفت: گاه انسانهای نابخرد حقایق عالم را به مسخره میگیرند؛ اما به واقع، انسان اختیار همه چیز را به دست ندارد. برخی چیزها تنها لحظاتی از عمر در اختیار انسان است. شگفت این که تمام وعدههای امام حسین علیهالسلام درباره ابنسعد تحقق یافت؛ او در بستر خود، در زمانی نه چندان دور، به امر مختار ذبح شد. از گندم عراق نخورده بود که به سزای کردارش رسید و عقوبت آن جهانی به همراه دوری از رحمت الهی شامل حالش شد؛ اما نکته دیگر، اتمام حجت سیدالشهداء علیهالسلام است. او پیش از درگیری به مذاکره اقدام فرمود. ناگفته نماند که وقتی درگیری بین دو سپاه به راه افتاد، دیگر جای مذاکره باقی نمیماند. این روزها که برخی ندای مذاکره با آمریکا سرمیدهند، باید بدانند که این شیطان بزرگ، دست خود را تا مرفق به خون جوانان این مرزوبوم آلوده کرده است؛ جوانانی که خود را به حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تقدیم کردهاند. امریکا هرگز نمیتواند از عهده پاسخگویی آنان برآید. بنابراین، زمان مذاکره گذشته است.
شهادت عمروبن قرظه خزرجی
پس از «زهیر»، «عمرو بن قرظه» پیش روی امام ایستاد و از امام حمایت کرد. دشمن از هر طرف به سوی امام تیر پرتاب میکرد، ولی «عمرو» با سینه و پیشانی به استقبال تیرها میرفت. زخمهای فراوانی بر بدن او پیدا شده بود. در این حال به سمت امام نظر کرد و گفت: «ای پسر پیامبر! آیا به عهد خود وفا کردهام؟» امام فرمود: «آری، شما در بهشت پیش روی من هستی، از من به رسول خدا سلام برسان و به ایشان خبر ده که من هم خواهم آمد» . برخی گفتهاند: او ساعتی با دشمن جنگید. سپس به خدمت امام بازگشت و در برابر امام ایستاد تا که از امام محافظت کند. ابننما به این نکته اشاره دارد که رجز او در میدان جنگ پاسخی به ادعای خرافه ابنسعد بود که میگفت: «اگر از جنگ با حسین امتناع ورزم ابنزیاد خانهام را خراب میکند». عمرو بن قرظه این اشعار را در حال رزم میخواند:«قد علمت کتیبة الانصار أنی سأحمی حوزة الذمارضرب غلام غیر نکس شاری دون حسین مهجتی و داری» او که در راه حسین جان و خانهاش را تقدیم کرد، در زیارت ناحیه مقدسه، مورد سلام قرار گرفته است: «السلام علی عمرو (عمر) بن قرظة الانصاری؛ سلام بر عمرو بن قرظه که او از انصار بوده است».درسی که میتوان گرفت: مقایسه کسی که ادعای فرماندهی اهل کوفه را دارد چون ابنسعد با این بزرگ مرد که از همه چیز خود، برای یاری امام گذشته بر اهل خرد درسی عبرتآموز است.