خلاصه آمار

خاطرات مقام معظم رهبری 22

يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۴۹ ب.ظ

قبل از انقلاب من سیزده ساله بودم که از طرف اداره اوقاف در مسابقات سراسری قرائت قرآن مشهد شرکت کردم. در افتتاحیه مسابقات یکی از داوران از من خواست تا قرآن بخوانم .( من به علت این که جلسات از طرف دستگاه شاهنشاهی بود) نپذیرفتم. او اصرار کرد و من باز جواب رد دادم. در کنار من پیرمرد تاجری بود که مرا می شناخت. به من گفت: جواد چرا نمی روی قرآن بخوانی؟ من گفتم نمی خوانم. گفت: اگر بروی پنجاه تومان به تو خواهم داد، گفتم: نمی روم. گفت: اگر بروی صد تومان می دهم، گفتم: نمی روم. گفت دویست تومان می دهم، گفتم: حتی اگر 500 تومان هم به من بدهی، قرآن نخواهم خواند . بعدها پیرمرد جریان را برای پدرم نقل کرده بود . روزی خدمت حضرت آیت الله خامنه ای بودم همین که آقا مشغول صحبت بودند، یک دفعه صحبتشان را قطع کردند و فرمودند:  من یک بدهی به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جیب خود در آوردند به من دادند. من متعجب ماندم.  آقا فرمودند:  خودت هم نمی دانی برای چه به تو بدهکارم!؟ ما همیشه به خاطر قرآن خواندن شما جایزه می دادیم ولی این بار به خاطر قرآن نخواندنت به شما هدیه می دهیم. بعدها فهمیدم که جریان قرآن نخواندن مرا پدرم برای ایشان نقل کرده بود

 جواد سادات فاطمی(از قاریان قرآن - مشهد)

خاطرات مقام معظم رهبری رهبر رهبر تنها رهبری سخنان رهبر مقام معظم رهبری
  • ۹۴/۰۶/۲۹
  • بسیجی گمنام

نظرات (۱)

سلام
پیشنهاد می دهم منبع خاطرات و داستان هایتان را نیز حتما ذکر بفرمایید.
کتابی در شرح زندگی مقام معظم رهبری هست که بسیار زیباست."شرح  اسم" خوب است فرصت بگذارید و مطالعه اش بفرمایید.
کتاب سفرسرخ را دنبال کردید برای مطالعه؟
پاینده باشید و سرزنده الهی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور