خلاصه آمار

خاطرات مقام معظم رهبری 7

پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ

پدر مقام معظم رهبری یکی از ائمه جماعت مشهد بودند. ایشان به دلیل یک عارضه چشمی در معرض نابینایی قرار می گیرند و برای معالجه و درمان لازم بود به تهران منتقل شوند، در ضمن ایشان به یک پرستار نیاز داشتند، از طرفی این پدر و فرزندانش علاقه وافری ( زیادی ( نسبت به همدیگر ابراز می کردند، همانند انس و علاقه مابین حضرت یعقوب و یوسف. در این شرایط مقام معظم رهبری مردّد بودند که بمانند و درسشان را در قم ادامه دهند یا اینکه از پیشرفت علمی خود صرف نظر کنند و پرستاری پدر را بر عهده گیرند. این شبهه برای ایشان پیش می آید که شاید خدمت به پدر واجب تر باشد. با یکی از دوستانشان ( که اهل معرفت بود) مشورت می کنند. او می گوید: عقیده من این است که شما برای خدمت به پدر به مشهد بروید، خدا قم را به مشهد می آورد، یعنی آنچه خدا می خواهد در قم به شما بدهد در مشهد به شما می دهد. این حرف به دل ایشان می نشیند؛ از تحصیل در قم و آن شرایط ممتازی که در قم پیش آمده بود صرف نظر می کنند و با پدر به مشهد برمی گردند.

  آیت الله مصباح یزدی

خاطرات مقام معظم رهبری رهبر رهبری مقام معظم رهبری
  • ۹۴/۰۶/۱۲
  • بسیجی گمنام

نظرات (۰)

نظرات شما عزیزان دلگرمی برای ما می باشد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور