خلاصه آمار

نجواهای شما عزیزان که برای ما ارسال شده است ...


خواستم برای شروع نوشتن خویش با قلمی شکسته به انگیزه سپاس گذاری از الطاف بیکرانش غزلی بسرایم با انکه سیل نعمت هایش بیش از قطرات باران و بیشتر از ریگ های بر و بحر و لحظه به لحظه در چشمانم موج میزد پس در حیرتی مبهم و طولانی تنها سکوت را برای سرودن پذیرفتم و چه خوب یافتم و بازیباترین واژه حق مطلب را ادا کردم :

«زندگی جز شرمندگی چیزی نیست »

نویسنده : بسیجی گمنام

آنان آسمانی شدند و ما در زمین با تعلقات و دلبستگی هایش 

 گیر افتادیم، زمین گیر شدیم  و بعضی هایمان پشت خاکریز نفس، کپ کرده ایم

نویسنده : فدایی آقا

مذاکرات 1+1 ( من و خدا)
۱-خدایا: من لذت گناه راترک میکنم،
در مقابل تو تحریم لذت مناجات را از من بردار...
۲-خدایا :من کسانی راکه تو دوستشان نداری را ترک میکنم،
ودرمقابل تو لذت باخود بودن را به من بده...
۳-خدایا:من پناهگاه شیطان راترک میکنم،
ودر مقابل تو پناهگاه امن خودت را به من بده...
امروز روزاول مذاره است...
خدایا برای شفاف سازی گام اول را من برمیدارم،
و سانترفیوژهای گناه را که شیطان در وجودم برپا کرده یکی یکی وبا کمک تو از کار می اندازم ، هسته درونی ام را خودت غنی سازی کن ...
در کنار این که معترفم که " و ما توفیقی الا بالله" در عین حال معتقدم
آدم شدن حق مسلم ماست...!

                                                                                                نویسنده : فرزند شهید

مولای من ! دوست دارم گوشه ای بنشیم و زیر لب صدایت کنم یه گوشه ی خیره بشم و تو هم مقابل من باشی من هی نگاهت کنم و هی گریه کنم اونقدری گریه کنم که از هوش برم و بعد به هوش که اومدم منو تو اغوشت بگیری و اشک چشام رو پاک کنی سرم روی سینه ات باشه و به من وعده شهادت بدهی ..

نویسنده : سرباز سایبری

ای عزیز ! بار گناه کجا کشم ؟ کوس رسوایی کجا برم ؟ قصه ی غصه ی این همه حقارت و نکبت با که بگویم ، جز تو که همه ی لطف و مرحمتی ، عفو و رحمتی ، صابری و ستاری

نویسنده : ناشناس

ای خدا ! ما اگر کار بدی میکنیم حقیقتش این است که نمیدانیم این کار از نظر تو بد است ؛ یعنی این کار بد را به اسم بد نمیکنیم ، اگر اشتباه کردیم به آقایی خودت ببخش

نویسنده : ناشناس

در دل سنگر با خدا سخن میگفت : اللهم انک یا انیس الانیسین لاولیائک . خدایا ای نزدیکترین مونس به دوستانت

یا من هواقرب الی حبل من الورید 

یا من یحول بین المر و قلبه 

خدایا ! ار من در دل سنگرم ، تو در دل من و در دل سنگرم هر دو حضور داری

این سرود را از رفیقش اصغر به یاد داشت :

کی بوده ای نهفته که پیدا کنم ترا ؟ 

کی رفته ای ز دل که تمنا کنم ترا؟

پنهان نگشته ای که شوم طالب حضور 

غائب نگشته ای که هویدا کنم ترا !

شهید علم الهدی

همیشه دوست داشتم به او اقتدا کنم ، اما مصطفی دوست داشت تنها نماز بخواند میگفت نمازتان خراب میشود . نمیفهمیدم شوخی میکند یا جدی میگوید . ولی باز بعضی از نمازهای واجب را به او اقتدا میکردم میدیدم مصطفی بعد از هر ناز به سجده می رود صورتش را به خاک میمالد و گریه میکند چقدر طول میکشید این سجده ها ،وسط شب که برای نماز بیدار میشد من طاقت نمیاوردم و میگفتم : بس است دیگر استراحت کن ، خسته نشدی و مصطفی جواب داد:

تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست می شود باید سود در بیاورد تا زندگی اش بگذرد ما اگر قرار باشد نماز نخوانیم ورشکست میشیم

شهید مصطفی چمران

نظرات (۲)

با سلام خداعمر با عزت به شما عطافرماید همشهری عزیز حال وهوای دیگری گرفتم اکثراین شهدای عزیز دوستان وهمبازی های این حقیر بودند که لیاقت ادامه راه بااین عزیزان را نداشتم خصوصا آنهایی که با هم درعملیات والفجر10 بودیم شادی روجشان صلوات
منتظر نگاه سبزتان هستم
http://v50.lxb.ir/
۲ مهر ۹۴، ۰۵:۰۲
پاسخ:
سلام 
خواهش میکنم وظیفه ما زنده نگه داشتن یادو خاطره شهداست 

چی بگم ؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!

خوبه ان شاء الله موفق باشین

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور