خلاصه آمار

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رهبری» ثبت شده است


ادامه پست قبلی 

عصمت عام : شامل تمامی افراد است سلمان ، ابوذر ، .... ، ایت الله بهجت ، امام ،رهبر ، شما و من 

آیت الله بهجت فرمودند: من هیچ گاه نامحرم ندیدم هر گاه زمینه ای فراهم میشد خدا ان را میپوشاند

 

فرد خوب را فقط برای عملکرد خوبی که داشته مثلا ( قهرمانی که اخلاقش خوب بوده ) همه دوست دارند عصمت میتواند چند حالت داشته باشد عصمت از یک گناه ، دو گناه ، چندگناه یک روز از یک گناه معصوم هستیم روز دیگر نه « به عبارتی یک روز هست یک روز نیست »

 

رهبر و عصمت ایشان و دلیل های ما:

1. رهبر هم عصمت عام دارد که اگر نداشتند و کار اشتباهی میکردند از کار برکنار میشدند مانند امام جماعت مسجد که کار بدی بکند

2. رهبر اگر عصمت نداشت سران فتنه تمام دنیا را با اسنادشان پر میکردند ...

3. رهبر اگر عصمت نداشت دشمن های ما ساکت نبودند و برای تهدیدهای ایشان جوابی داشتند

4. رهبر از دید شما سرتا پا خطا شما یک نفر را به جای او بیاورید ... ( رجوع شود به حرف های بزرگان ایت الله حسن زاده املی ، ایت الله بهجت و ایت الله نوری همدانی در مورد حضرت آقا)

5.داخل فطرت پاک کسی را پیدا نمیکنید که کینه ی از اقا به دل داشته باشد اما بغض دشمن جداست ( رجوع شود به ایجاد کینه ی حضرت علی در دل بچه های شام)

6.چند سال از انقلاب میگذرد اگر هرسال یک اتفاق مهم افتاده باشد تنها کسی که موفق شده از این امتحانات پیروز بیاید رهبر بوده ( حمله امریکا به صدام ، حوادث منا و....)

 

مشکل ما: میخواهیم رهبر مانند ما فکر کند درحالی که فراموش کردیم که ما باید پیرو رهبر باشیم 

 

پ.ن: یاده حرف های مردمانی افتادم که در راه کربلا امام حسین را به گمان خودشان راهنمایی میکردن ولی یادشان نبود ک انها باید گوش به فرمان اقا باشند

 

زنده باشیم در مورد مرگ میخواهیم بنویسیم ببخشید در حضور شما اساتید حرفی زدم

+ دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۰۱ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

اعلام سه روز عزای عمومی در کشور/ دولت سعودی موظف است مسئولیت سنگین این حادثه‌ی تلخ را بپذیرد


جان‌باختگان این حادثه انشاالله مشمول این کلام نورانی قرآن‌اند که: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» این برای بازماندگان، تسلای بزرگی است. آنان پس از طواف و سعی و پس از ساعات پربرکت عرفات و مشعر و در حال انجام مناسک حج به دیدار معبود شتافته‌اند، و انشاالله مورد لطف و رحمت ویژه احدیتند. اینجانب با تسلیت دوباره به عزادارن، سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم.


 رهبر معظم انقلاب در پی حوادث غم انگیز و خونبار حج امسال در عربستان پیامی به شرح ذیل صادر کردند:


بسم الله الرحمن الرحیم


فاجعه‌ی مصیبت‌بار امروز در منا که در آن جمع کثیری از ضیوف‌الرحمان و مومنانِ مهاجر الی‌الله از کشورهای گوناگون، اندوهی بزرگ در جهان اسلام پدید آورده و عید آنان را عزا کرده است. در میهن عزیز ما نیز دهها خانواده که مشتاقانه در انتظار عزیزان حج‌گزار خود بودند، اکنون به عزای آنان نشسته‌اند. اینجانب با قلبی سرشار از غم و همدردی با مصیبت‌دیدگان، این حادثه اندوهبار را به روح مطهر حضرت رسول اعظم (صلی الله علیه و آله) و به ساحت مقدس ولی الله الاعظم حضرت صاحب‌الزمان (اروحنا فداه) که صاحب‌عزای اصلی است، و به همه بازماندگان و عزاداران در سراسر جهان اسلام به ویژه در ایران عزیز تسلیت عرض می‌کنم و رحمت خاصه خداوند غفور و رحیم و شکور را برای این میهمانان گرامیش و شفای عاجل آسیب‌دیدگان و مجروحان را از درگاه عطوفتش مسألت می‌نمایم و یادآور می‌شوم:


۱. مسئولان نمایندگی اینجانب و سازمان حج تلاش طاقت‌فرسای خود در شناسایی جان‌باختگان و معالجه مجروحان و اعزام به کشور و خبررسانی سریع را که سراسر امروز بدان مشغول بودند همچنان ادامه دهند و همه کسانی که توانایی دارند به آنان کمک کنند


۲. هر گونه کمک ممکن را به حجاج دیگر کشورها نیز تعمیم دهند و حق برادری اسلامی را به انجام رسانند.


۳. دولت سعودی موظف است مسئولیت سنگین خود را در این حادثه‌ی تلخ پذیرفته و به لوازم آن به قاعده‌ی حق و انصاف عمل کند. مدیریت غلط و اقدامات ناشایسته که عامل این فاجعه بوده نباید از نظر دور بماند.


۴. جان‌باختگان این حادثه انشاالله مشمول این کلام نورانی قرآن‌اند که: «و من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره علی الله» این برای بازماندگان، تسلای بزرگی است. آنان پس از طواف و سعی و پس از ساعات پربرکت عرفات و مشعر و در حال انجام مناسک حج به دیدار معبود شتافته‌اند، و انشاالله مورد لطف و رحمت ویژه احدیتند. اینجانب با تسلیت دوباره به عزادارن، سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم.


والسلام علی عباد الله الصالحین


سید علی خامنه‌ای


دوم مهر یکهزار و سیصد و نود و چهار

+ پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ب.ظ نشر دهنده: سرباز سایبری

زن و شوهر هر چه بیشتر به هم محبت کنند زیادی نیست .آن جایی که محبت هر چه زیاد شود ایرادی ندارد ؛ محبت زن و شوهر است .

هر چه به هم محبت کنید خوب است و خود محبت اعتماد می آورد

منبع : کتاب مطلع عشق

+ پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۱ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

سازگاری در زندگی اساس بقای زندگی است و همین است که محبت می افریند

همین است که موجب برکات الهی می شود همین است که دل ها را به هم نزدیک کرده

و پیوند ها را مستحکم میکند

منبع کتاب مطلع عشق

+ چهارشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

مقام معظم رهبری : 

بهترش این است زن و شوهر تقسیم کار کنند بخشی از کارها را زن انجام دهد و بخشی را مرد....

مثل همه همکاری های که وجود دارد و یا مثل همکاری همه همسنگری ها

کتاب مطلع عشق

+ سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۱۱ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

محبت خانواده را پایدار میکند . محبت مایه آبادی زندگی است . کارهای سخت به برکت محبت برای انسان آسان میگردد

مقام معظم رهبری - کتاب مطلع عشق صفحه 68 

+ دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

قبل از انقلاب من سیزده ساله بودم که از طرف اداره اوقاف در مسابقات سراسری قرائت قرآن مشهد شرکت کردم. در افتتاحیه مسابقات یکی از داوران از من خواست تا قرآن بخوانم .( من به علت این که جلسات از طرف دستگاه شاهنشاهی بود) نپذیرفتم. او اصرار کرد و من باز جواب رد دادم. در کنار من پیرمرد تاجری بود که مرا می شناخت. به من گفت: جواد چرا نمی روی قرآن بخوانی؟ من گفتم نمی خوانم. گفت: اگر بروی پنجاه تومان به تو خواهم داد، گفتم: نمی روم. گفت: اگر بروی صد تومان می دهم، گفتم: نمی روم. گفت دویست تومان می دهم، گفتم: حتی اگر 500 تومان هم به من بدهی، قرآن نخواهم خواند . بعدها پیرمرد جریان را برای پدرم نقل کرده بود . روزی خدمت حضرت آیت الله خامنه ای بودم همین که آقا مشغول صحبت بودند، یک دفعه صحبتشان را قطع کردند و فرمودند:  من یک بدهی به جواد آقا دارم و پانصد تومان از جیب خود در آوردند به من دادند. من متعجب ماندم.  آقا فرمودند:  خودت هم نمی دانی برای چه به تو بدهکارم!؟ ما همیشه به خاطر قرآن خواندن شما جایزه می دادیم ولی این بار به خاطر قرآن نخواندنت به شما هدیه می دهیم. بعدها فهمیدم که جریان قرآن نخواندن مرا پدرم برای ایشان نقل کرده بود

 جواد سادات فاطمی(از قاریان قرآن - مشهد)

+ يكشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۴۹ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

ساعت 9 شب بود که متوجه ایستادن یک پیکان شدیم. یکی از اهالی فریاد زد برای سلامتی آقا صلوات بفرستید ما که در مغازه حضور داشتیم از روی کنجکاوی بیرون آمدیم متوجه شدیم مقام معظم رهبری از آن ماشین پیاده شدند. دور آقا را گرفتیم، ایشان پس از سلام و احوال پرسی تشریف آوردند و در مغازه نشستند. آقا پس از گوش دادن به درد دل صاحب مغازه و یکی دو نفر از دوستان فرمودند که ما برای دیدار خانواده شهیدی آمده ایم. خداحافظی کردند و تشریف بردند. صاحب مغازه که چندان مذهبی نبود و حتی گاه و بی گاه در مورد آقا حرفهایی می زد، باورش نمی شد که آقا به مغازه ایشان بیایند، بعدها متوجه شدیم آمدن آقا به مغازه ایشان موضوعیتی داشته و این عمل، صاحب مغازه را از رفتار خود پشیمان کرده است و امروز یکی از علاقه مندان واقعی آقا می باشد 

یکی از بسیجیان تهران

+ شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۲ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

به گزارش سراج24،همزمان با سومین روز درگذشت «سیدهدایت‌الله جهان‌آرا» پدر شهیدان جهان‌آرا، «انیسه جهان‌آرا» نوه آن مرحوم با انتشار دل‌نوشته‌ای که متن آن را به‌صورت اختصاصی در اختیارمان قرار داد، به روایت آخرین دیدار پدربزرگ فقیدش با رهبر معظم انقلاب در آبان ماه سال گذشته پرداخت:
«یادمه هوا پاییزی بود. آفتاب کمرنگ شده بود؛ سردی دل‌انگیزی وجودمان را فراگرفته بود. از صبح گرفتار روزمرگی‌های همیشگی تمام‌ناشدنی بودم اما همه آن روز سخت را با عشق به آنچه قرار بود اتفاق بیفتد، گذراندم.
عصر با عجله دنبال پدربزرگ رفتیم. سال‌هاست که پدربزرگ در آن محله قدیمی خالی از تجمل زندگی می‌کند و سال‌هاست دریافته‌ام که پدربزرگ برای مردم زندگی می‌کند و برای آنها نفس می‌کشد، می‌گفت: "بیمارستان نمی‌روم؛ اگر بروم باید چند روزی آنجا بستری شوم، آن‌وقت چه‌کسی کار مردم را انجام دهد؟ مردم دمِ در خانه من می‌آیند و نباید معطل شوند". پول‌توجیبی‌های بچه‌گانه‌ام اکنون، پول توجیبی بچه‌هایی است که پدربزرگ را پدر خود می‌دانند.
پدربزرگ مثل همیشه آرام و ساکت تسبیح به دست ذکر روز را می‌خواند. با وسواس خاصی لباس پوشید و ریشهایش را شانه زد و عرقچینش را بر سر گذاشت و راهی شدیم؛ شاد و خوشحال بود. ماشین حرکت کرد و ما لابه‌لای ترافیک پایتخت گم شدیم. دوست داشتم ماشین بال داشت. پدربزرگ چیزی نگفت اما کمی دَمَق بود. من سعی کردم حرف بزنم؛ آن‌قدر به حرف‌هایم ادامه دادم تا رسیدیم، جایی مهم، جایی که سال‌هاست آنجا را می‌شناسیم: حسینیه امام خمینی(ره). وارد شدیم. شلوغ بود. من دیگر پدر و پدربزرگ را ندیدم.
هیجان وصف‌ناشدنی همه وجودم را پُر کرده بود؛ از دیدار روی ماه. مراسم تمام شد. پدربزرگ همراه پدر آمد. پدر تعریف کرد مگر می‌شد پدربزرگ را نگه داشت! از همان لحظه اول که وارد شدند، پدربزرگ گفت: "مرا ببرید، می‌خواهم آقا را ببینم؛ یک لحظه نمی‌نشست. آقای محمدی گلپایگانی آمده بود کنار پدربزرگ و از آمدنش تشکر کرده و خوشامد گفته بود. وقتی به پدربزرگ گفتند: به آقا گفتیم که شما اینجا هستید و ایشان فرمودند: "پدر شهیدان جهان‌آرا را بیاورید ببینیمش"، قلب پدربزرگ آرام گرفت و با خیال آسوده در جای خود نشست. 
پدر تعریف کرد پدربزرگ آقا را که دیدند، همدیگر را در آغوش کشیدند و پدربزرگ با خنده به ایشان گفتند: "وقتی ناخوش‌احوال بودید و در بیمارستان بستری شدید، مدام دعایتان کردم؛ همان‌طور که شما برای مادرِ شهیدانم دست به دعا برداشتید". خنده لحظه‌ای از روی لبان پدربزرگ محو نمی‌شد و از شوق دیدار سرخوش بود. با اینکه عصایش را در آن شلوغی گم کرده بود، چنان از دیدار با حضرت آقا به وجد آمده بود که وقت برگشتن بدون عصا راه می‌رفت.
از پدر شنیدم که پدربزرگ و حضرت آقا همچون دو یار قدیمی از دیدن هم بسیار خوشحال شدند و خنده بر لبان هر دو نشسته بود؛ آن شب خوشحالی درونی پدربزرگ را با تمام وجود حس کردم. پدربزرگ، آن شب برای آخرین بار، نور را ملاقات کرده بود؛ پدر می‌گفت صورت آقا نور مطلق بود».

منبع:مهر

+ شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۰۷ ب.ظ نشر دهنده: سرباز سایبری

  حجت الاسلام صادقی ( مشهد) و خاطره ای از رهبر 

در سال 1350 هجری شمسی که قضیه جشن های 2500ساله شاهنشاهی پیش آمد، ندای امام از نجف اشرف باعث حرکتهایی در حوزه علمیه مشهد گردید و ساواک با اطلاع از این که همه این تحریک ها به محوریت چند نفر انجام می پذیرد که در رأس آنها حضرت آیت الله خامنه ای است از این رو ایشان را دستگیر و روانه زندان کرد. بنده نیز به همین دلیل در زندان بودم. فردای آن روز حضرت آیت الله خامنه ای که در سلول مجاور من بود، بر اثر نفوذی که در زندانبانان گذاشته بود موفق شده بود از سلول بیرون بیاید. ایشان وقتی مرا با آن وضع رقت بار دید، فرمود: دیشب تو بودی که ناله می کردی؟ پاسخ دادم بله. ادامه دادم با همین وضع خون آلود مجبور شدم نماز صبح را برای این که قضا نشود بجا آورم،آیا نمازم صحیح است؟ آقا فرمودند : بهترین نمازی که شاید در عمرت موفق به خواندن آن شدی همین دو رکعت بوده است. دیشب که ناله های تورا می شنیدم با خود می گفتم: این شخص کیست یک لحظه در دلم به جده ام حضرت زهرا )س( متوسل شدم که صاحب این ناله هر که هست از شکنجه خلاصی یابد. این سخن و ملاقات چنان در من تأثیر گذاشت که دردهای ناشی از شکنجه را به فراموشی سپردم .

+ چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در سال 1350 هجری شمسی که قضیه جشن های 2500ساله شاهنشاهی پیش آمد، ندای امام از نجف اشرف باعث حرکتهایی در حوزه علمیه مشهد گردید و ساواک با اطلاع از این که همه این تحریک ها به محوریت چند نفر انجام می پذیرد که در رأس آنها حضرت آیت الله خامنه ای است از این رو ایشان را دستگیر و روانه زندان کردبنده نیز به همین دلیل در زندان بودمفردای آن روز حضرت آیت الله خامنه ای که در سلول مجاور من بود، بر اثر نفوذی که در زندانبانان گذاشته بود موفق شده بود از سلول بیرون بیایدایشان وقتی مرا با آن وضع رقت بار دید، فرموددیشب تو بودی که ناله می کردی؟ پاسخ دادم بلهادامه دادم با همین وضع خون آلود مجبور شدم نماز صبح را برای این که قضا نشود بجا آورم،آیا نمازم صحیح است؟ آقا فرمودند : بهترین نمازی که شاید در عمرت موفق به خواندن آن شدی همین دو رکعت بوده است. دیشب که ناله های تورا می شنیدم با خود می گفتماین شخص کیست یک لحظه در دلم به جده ام حضرت زهرا )س(متوسل شدم که صاحب این ناله هر که هست از شکنجه خلاصی یابداین سخن و ملاقات چنان در من تأثیر گذاشت که دردهای ناشی از شکنجه را به فراموشی سپردم 

حجت الاسلام صادقی )مشهد(

+ سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۴۸ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

یکی از وزرا انواع و اقسام سنگ های گران قیمت کشور را در نمای وزارتخانه اش به کار برده بود.من او را خواستم و به او گفتم: شما چرا این کار را کردی؟ او گفت: مسافران خارجی وقتی به وزارتخانه می آیند و سنگ ها جلو چشمشان قرار می گیرد، باعث جذب مشتری می شود! گفتم: شما را به خدا آیا این منطق قابل قبول است؟! این همه خرج کنیم برای اینکه مشتری پیدا کنیم؟! شما می توانید در سالن اصلی وزارتخانه انواع و اقسام سنگ هایتان را به شکل خیلی بدیع و زیبا به نمایش بگذارید، هر مهمانی که آمد، به عنوان ادای احترام، او را به آن جا ببرید تا سنگ ها را تماشا کند، هم تماشا و هم جذب مشتری است. این کارها بهانه ای است برای تجمل سازی و اصلاً مناسب نیست.

 رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای

+ يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیت الله خامنه ای از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبری رسیدمایشان فرمودندآقای دکتر!  اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم .عرض کردم چطور؟ فرمودندآقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهراً یکدیگر را پسندیده اند و در گفتگو به نتیجه رسیده اندحالا نظر شما چیست؟ عرض کردمآقا اختیار ما هم دست شماستآقا فرمودندشما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت استتمام زندگی ما غیر از کتاب هایم، یک وانت لوازم کهنه استخانه ما هم دو اتاق اندرونی دارد و یک اتاق بیرونی که مسئولان می آیند و با من دیدار می کنندمن پولی برای خرید خانه ندارمخانه ای اجاره کرده ایم که قرار است، در یک طبقه آن آقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی کنندما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید، مثل ما زندگی نکرده ایدآیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی کند؟زیبایی و دقت سخن رهبر معظم انقلاب برای من بسیار جالب بودموضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال کرد       

 

غلامعلی حداد عادل )نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی)

+ يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در ملاقاتی که موسیقی دانان و خواننده ها با مقام معظم رهبری داشتند، ایشان مفصّل در مورد انواع موسیقی، ابعاد موسیقی، شکل ها و ردیف های آوازی صحبت کردند. آقای دکتر لاریجانی تعریف می کرد: زمانی که سخنرانی تمام شد، تمام صاحب نظرانی که حضور داشتند حتی اشخاصی که خود صاحب سبک می باشند از اطلاعات وسیع ایشان، متحیّر مانده بودند                

 

حجت الاسلام پاینده )از اساتید دانشگاه

+ شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در دیداری که مقام معظم رهبری در مشهد با خانواده های شهدا داشتند، یک روز از خانواده ای دلجویی می کردند که چهار فرزندشان شهید شده بود. مقام معظم رهبری بعد از اینکه عکس شهیدان را برایشان آوردند، اسامی همه اعضای خانواده را سؤال فرمودند. بعد از معارفه، آقا اسم افراد را با اسم کوچک صدا می زدند و هدایایی به آن ها می دادند. در پایان، هدیه ای نیز به پدر و مادر شهید تقدیم نمودند. در این بین،یکی از برادران این شهدای بزرگوار که جانباز بود آمد و پس از دست بوسی- از روی شوق- شروع به گریه کرد.  مقام معظم رهبری از او دلجویی  کردند. پدر شهید گفت: آقا برای همسر ایشان دعا کنید، چون بیمار است و دکترها پول کلانی برای مداوایش خواسته اند .  مقام معظم رهبری فرمودند: هیچ ناراحتی ندارد-  ان شاءالله مشکلش حل خواهد شد.   (فردای آن روز همسر این برادر به دستور ولی امر مسلمین در بیمارستان بستری  و تحت معالجه قرار  گرفت ) در پایان دیدار مجدداً آقا افراد خانواده را به اسم صدا می زدند و به آن ها شیرینی می دادند و به دست مبارکشان شیرینی در دهان بچه ها می گذاشتند. 

 

آقای مجتبی سادات فاطمی ـ  از مشهد

+ سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در زمینه جاذبه هایی که حضرت آیت الله خامنه ای از قبل از انقلاب داشته اند می توان به صحبت نیکو، برخورد خوب، نظم و وقار، مرتب بودن و تمیزی لباس، ادب و احترام به دیگران و گشاده رویی با مردم و جوانان اشاره کرد. جالب این جاست که هیچ کس با این همه صمیمیت جرأت نمی کرد خدای ناکرده در کنار ایشان شوخی زننده ای داشته باشد.

یکی از روزهایی که آقا در مسجد کرامت اقامه نماز می کردند، به مرحوم کرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیه کنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد برای ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرر فرمودند که جوان ها- دختر و پسر- برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می دیدیم که وقتی می خواستند وارد جلسه آقا شوند، از کیف خود چادرهایشان را در می آوردند و به سر می انداختند و پس از چند جلسه حضور در این کلاس ها، به طور کلی تغییر مسیر می دادند و یک فرد متدین و انقلابی می شدند.

 

حاج آقا فتحعلیان : عضو هیأت امناء مسجد کرامت مشهد

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

)آقای سید حسن نصرالله ( دبیر کل حزب الله لبنان می گفت : یک دفعه به همراه شورای حزب الله لبنان محضر مقام معظم رهبری بودیم. اوج سختی و تنگنایی ما بود و خیلی به حزب الله سخت می گذشت. کنفرانس شرم الشیخ هم صورت گرفته بود، همه توطئه ها شده بود که حزب الله را نابود کنند.

 موقعی که ما با رهبر معظم جهان اسلام دیدار داشتیم، ایشان به ما امید داد و فرمود :شما پیروز می شوید، این چیزها زیاد مهم نیست . سپس اضافه کردند : من در اداره امور کشور بعضی وقتها حل مسائل برایم دشوار می شود و دیگر هیچ راهی پیدا نمی شود . به دوستان و اعوان و انصار می گویم که آماده شوید به جمکران برویم . راه قم را پیش می گیریم و راهی مسجد جمکران می شویم . بعد از راز و نیاز با آقا، من احساس می کنم همانجا دستی از غیب مرا راهنمایی می کند و من در آنجا به تصمیمی می رسم ومشکل بدین صورت حل می شود و همان تصمیم را عملی می کنم.

 

                       حجت السلام والمسلمین کعبیعضو مجلس خبرگان رهبری


+ شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

پدر مقام معظم رهبری یکی از ائمه جماعت مشهد بودند. ایشان به دلیل یک عارضه چشمی در معرض نابینایی قرار می گیرند و برای معالجه و درمان لازم بود به تهران منتقل شوند، در ضمن ایشان به یک پرستار نیاز داشتند، از طرفی این پدر و فرزندانش علاقه وافری ( زیادی ( نسبت به همدیگر ابراز می کردند، همانند انس و علاقه مابین حضرت یعقوب و یوسف. در این شرایط مقام معظم رهبری مردّد بودند که بمانند و درسشان را در قم ادامه دهند یا اینکه از پیشرفت علمی خود صرف نظر کنند و پرستاری پدر را بر عهده گیرند. این شبهه برای ایشان پیش می آید که شاید خدمت به پدر واجب تر باشد. با یکی از دوستانشان ( که اهل معرفت بود) مشورت می کنند. او می گوید: عقیده من این است که شما برای خدمت به پدر به مشهد بروید، خدا قم را به مشهد می آورد، یعنی آنچه خدا می خواهد در قم به شما بدهد در مشهد به شما می دهد. این حرف به دل ایشان می نشیند؛ از تحصیل در قم و آن شرایط ممتازی که در قم پیش آمده بود صرف نظر می کنند و با پدر به مشهد برمی گردند.

  آیت الله مصباح یزدی

+ پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

روزی که مقام معظم رهبری در منزل آیت الله حسن زاده آملی حضور پیدا کردن،آیت الله حسن زاده مثل پروانه دور آقا می گشتند در مقابل آقا دو زانو نشسته بودند و مکرراً می فرمودند:

آقای من! مولای من! سرور من!

آیت الله حسن زاده اسطرلابی را در آوردند و درباره آن مطالبی را بیان کردند. مقام معظم رهبری نیز گاهی مطالبی می فرمودند و آیت الله حسن زاده قبول می کردند. ما به دلیل نا آشنایی به علم اسطرلاب متوجه نمی شدیم. از اینجا معلوم بود که آقا به علوم غریبه نیز آشنا هستند.

 

حجت الاسلام والمسلمین آقای موسوی کاشانی

+ يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۱ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

نگاهی گذرا به زندگینامه‌ی حضرت آیت‌الله‌العظمی سید علی حسینی خامنه‌ای


http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif سید على حسینی خامنه‌اى فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه‌اى، در فروردین ماه سال۱۳۱۸ قمری برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. او دومین پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سید جواد خامنه‌اى هم مانند بیشتر روحانیون و مدرسان علوم دینى، بسیار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خیلى پارسا و گوشه‌گیر [...] زندگى ما به‌سختى مى‌گذشت. من یادم هست شب‌هایى اتفاق مى‌افتاد که در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهیه مى‌کرد. [...] آن شام هم نان و کشمش بود.»
+ دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۱۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور