خلاصه آمار

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یوزارسیف» ثبت شده است


بسم الله الرحمن الرحیم 

 

خدا هر کس را میخواهد برای خودش از او می خواهد قربانی کند

 

از کسی میخواهد نفسش را قربانی کند

از دیگری پسرش 

از دیگری کنار گذاشتن بت های سنگی 

از کسی مالش را 

اما 

از او همه چیزش را گرفت و او تنها ندا سر داد الهی تقبل منا هذا القربان

تازه او  این قربانی ها را اندک می شمارد

پ.ن: 

سهم من باز هم از کربلا تنها خلاصه می شود در : صلی الله علیک یا ابا عبدالله

ازتون راهنمایی میخوام :: روز شمار میخوام بازم بذارم اما موندم برای شهادت حضرت علی بذارم یا نیمه شعبان ::

این پست قرار بود برای امام حسین باشد ولی بی بی ان را برای خود ثبت کرد

التماس دعا

+ يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۴۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

گاهی یک نفر می تواند برای 

کسی رسیدن به خدا 

و دیگری مانع رسیدن به خدا

باشد

از نظر او جنگ تنها سیاسی است و مزدور می داند آنها را چون پولی گرفته و در کشور دیگر می جنگند

او می گفت شنیده ام که ایرانی میرود جلو و بقیه افراد تنها نظاره میکنند 

او متعقد است هیچ امامی راضی به کشته شدن افراد پس از هزار سال نیست 

او در جواب دفاع از حرم می گوید قصد ثبت نامش تنها پول و کار نداشتن است 

او شهدا را دوست دارد 

او به دفاع مقدس احترام میگذارد

پ.ن: زلیخا با یوسف به خدایش رسید و یعقوب در فراق یوسف از خدا فقط او را خواست 

سریال قشنگ با محتوای عالی کافیست تنها خیره نشد به صفحه کافیست گذری در تاریخ کرد و دید چه می شود...

جنگ سیاست است آری سیاست نه برای همه ....

ایرانی اگر می رود و پیشتاز است نه اینکه میداند فردای قیامت چه خبر است خود را از قافله عقب نمی اندازد

هیچ امامی راضی نیست از کشته شدن ... این را تاریخ ثابت کرده شب عاشوراست و حسین با همراهان در خیمه 

شمع ها خاموش افراد می روند جز تعداد اندکی ....

خیلی ها رامیشناسم برای پول میروند ولی آنکه هدفش چیز دیگر است می رود بدون پول 

آنکه من می شناسم کارش ردیف پول و ثروتش تا چند نسلش را بس است اما می رود 

من هم مثل او شهدا را دوست دارم 

+ شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۱ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

برده ای سیاه پوست به یوسف گفت :

ای یوسف از زلیخا دلگیر مباش و او را نفرین نکن

نفرین کن هر که تو را ببیند و عاشق تو نشود 

خطاکار کسی است که تو را ببیند و عاشق تو نشود

اما یوسف کنعان نیست ببیند در این حوالی ها کسی هست که عشاق زیادی دارد با وجود انکه ان را ندیدند

پسرک در سجده هایش تنها میخواهد به دیدارش برود قول داده مثل مرد صابونی نباشد

دخترک به حال گذر از کنار نامحرم چادرش را محکمتر میگیرد تا مبادا فکر گناه یک نامحرم مانع رسیدنش به او شود

نمیداند پیرمرد سالخورده مسجد ما با چه سوز و آهی فقط ذکرش شده

عَزیزٌ عَلَیَّ اَنْ اَرَی الْخَلْقَ وَلا تُری، وَلا اَسْمَعُ لَکَ حَسیساً وَلا نَجْوی

نمیداند پیرزن ساده دل چطور با یک مداحی ذکر لبش نام او میشود 

 

پ.ن: روز جمعه است فرشتگان مخصوص منتظر هستند تا تو فقط لبانت را تکان دهی برای این ذکر

«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»

 

+ جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۲:۵۵ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

 

من مانده ام یعقوب که میدانست به یوسف خواهد رسید دیگر چرا بیت الاحزان را ساخت

او نمیدانست که ....

 

پ.ن:

برداشت آزاده 

امشب شب جمعه ، شب زیارتی امام حسین ، شب آرزوها 

 

سلام میدهیم به مولای مهربانی ها  به سبک دیده بان جنگ نرم

 

«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الذین بذلوا مهجم دون حسین علیه السلام»

 

+ پنجشنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۳:۰۴ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

بسم الله الرحمن الرحیم

باز هم فیلم حضرت یوسف  این قسمت : زلیخا

 

گفتند زلیخا بخاطر اینکه شرم کرد در برابر خدایش گناه کند و یا دعای حضرت یوسف ایمان اورد اما کسی به این توجه نکرد که نگاه چه میکند زلیخا اگر ایمان آورد تنها ( از نظر من ) بخاطر نگاه به یوسف بود اخر خدا خودش گفته نگاه به پیامبران من عبادت است

 

یاد خاطره ای از جنگ های حضرت علی افتادم ان زن دستور داد که شقی ترین فرد نسبت به علی بیاید و برود یک نامه بدهد به او کسی حاضر شد و اعلام داشت من از علی کینه ی به دل دارم که کسی نداشته و نخواهد داشت آن زن گفت برو ولی از غذای علی نخور ، پا روی فرش آن نگذار و حتی با او صحبتی نکن او رفت 

به خیمه های حضرت علی رسید نه حرفی نه غذایی نه چیزی ولی مولایم گفت کمی استراحت کن و ان مرد در چشمان مولا خیره میشود نمیگذرد مدتی و دلش نرم  میشود و با علی صحبت میکند از غذای او میخورد و میگوید علی من شقی ترین فرد نسبت به تو در سپاه ان زن بودم ولی به خدای یکتا سوگند که اکنون از محبان تو و برای جبران گذشته اولین شهید این جنگ خواهم بود او رفت به تاخت سمت بهشت .....

پ.ن:

پست ها بعضی وقتا بخاطر زیاد نشدن کوتاه شدن و برداشت خودم هست ببخشید اگر اشتباه بود بگید تا تصحیح کنم 

ممنونم که با صبر و حوصله سایت ما را دنبال میکنید و مطالب را میخونید 

+ چهارشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۴ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

ببین چه میکنند این شش ماهه ها

 

یکی شهادت میدهد 

دیگری سنگ صبور مادر است 

و دیگری سرباز 

 

+ سه شنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۱۷ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

چند وقتی هست که سریال حضرت یوسف داره پخش میشه قصه به اینجا رسید که سلیمان یوسف را برای فروش می برد (من از روی فیلم میگم ...) اما قبلش 

1. اب چاه بخاطر یوسف شیرین شده است

2. دستی که به یوسف سیلی میزند خشک میشود

3.پیرمردی در حال مرگ هست ولی بخاطر دعای یوسف از مرگ نجات پیدا میکند

4. باران میگیرد

5.سلیمان سود زیادی میکند

قصه تمام میشود .... سلیمان ماجرا را میفهمد اما دیر شده است 

پ.ن: 

قصه ما و سلیمان یکیست منتظر ارباب هستیم اما یادمان میرود که 

مشهد بودیم ، کربلا بودیم ، روضه حضرت زهرا رفتیم ، برای جدش به سینه زدیم 

او پای ما را اینجاها باز کرد حال که تمام شده میفهیم بااو بودیم ولی 

 

ببخشید با شما دوستان نیستم با خودم هستم که هیچ استفاده نکردیم

+ جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۵:۵۸ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور