حضرت زینب علیهاالسلام در سال پنجم هجرت در مدینة النبی به دنیا آمد. پدر او امام علی علیهالسلام و مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام است. آن بانوی بزرگ اسلام شش ساله بود که جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از دست داد. در چهل و پنج سالگی برادرش امام مجبتی علیهالسلام به شهادت رسید. پنجاه و پنج ساله بود که امام حسین علیهالسلام در کربلا شهید شد؛ و در پنجاه و شش سالگی، خود دار فانی را وداع گفت: بنابراین، تنها یک سال از دوران امامت امام زین العابدین علیهالسلام را درک کرد.
حضرت زینب از بچگی تا وفات در ادامه مطلب
امام علی و حضرت زینب
از حضرت زینب علیهاالسلام گزارش شده که فرمودهاند پس از آن که ابنملجم علی علیهالسلام را ضربتی زد و آثار مرگ بر چهره امام نشست حدیث امایمن را به او عرضه داشتم و از ایشان خواستم که درباره آن سخن بگوید. پس حضرت فرمود: «ای دخترم! حدیث این است و این، همان سخنی است که امایمن برای تو بیان کرد. گویا شما و زنان از اهل و عیال تو را میبینم که در این شهر به اسارت رفتهاند و آنها را به خواری و خشوع کشیدهاند، خوف از این است که مردم به شما حملهور شوند. پس صبر و شکیبایی کن. پس به آن کسی که هسته و دانه را میشکافد و رشدش میدهد، بر روی زمین در آن هنگام ولی، غیر از شما و دوستداران و شیعیان شما نیست. به راستی آیا جز حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و پس از ایشان حضرت امام سجاد علیهالسلام ولی الله سراغ داریم؟ برخورد امت با اولیای خدا مایه عبرت است.
عبور از قتلگاه
بعدازظهر یازدهم محرم بود. زنان از سپاه ابنسعد درخواست کردند که آنها را از کنار قتلگاه عبور دهد تا بار دیگر با اجساد شهدای خود وداع کنند. وقتی که چشم زینب علیهاالسلام به بدن برادر افتاد فریاد زد: «وا محمداه، صلی علیک ملیک السماء هذا حسین بالعراء مرمل بالدماء، صریع بکربلاء، مقطع الاعضاء، مجزور الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الردا و بناتک سبایا و ذریتک قتلی تسفی علیهم الصبا، و ما زالت تقول حتی أبکت والله کل صدیق و عدو ای محمد صلی الله علیه و آله! درود فرشتگان آسمان بر تو باد، این حسین است که بر خاک افتاده و به خون آغشته شده است. ]این کشته فتاده به هامون حسین توست، این تن چاکچاک غرق به خون حسین توست[ این حسین توست که بدنش در بیابان افتاده و بدنش قطعهقطعه شده است و سرش از قفا بریده شده است و لباسهایش به یغما رفته است. و دخترانت اسیر شدهاند، و بر بدن فرزندان کشتهات باد صبا میوزد. از این گفتار هر دوست و دشمنی گریست». گریه و ندبه در آن حال بسیار شد. سپس آن بانو بدن برادر را رو به آسمان بلند کرد و گفت: «الهی تقبل منا هذا القربان؛ معبودا! از ما این قربانی را بپذیر».درسی که میتوان گرفت: این گفتار زینب علیهالسلام گویای ادامه و استمرار عهد و میثاق الهی است. البته به نظر میرسد رسالت حجت الهی بر دوش امام سجاد علیهالسلام نهاده شده بود؛ ولی عمهی او از تقیه برکنار است، تا چون مادرش در حمایت امام علی علیهالسلام، او نیز از امام خود حمایت کند.
زینب در کوفه
وقتی اهل بیت امام حسین علیهالسلام بر ابنزیاد وارد شدند، حضرت زینب به صورتی که کسی نمیشناخت بر این ملعون وارد شد، ابنزیاد سؤال کرد این چه کسی است، گفته شد او زینب دختر علی علیهالسلام است، ابنزیاد رو به حضرت زینب کرد و گفت «الحمد لله الذی فضحکم و أکذب احدوثتکم؛ خدا را شکر که خداوند شما را رسوا کرد و کارها و گفتههای شما را ]این که بر حق هستیم، و وحی بر این خاندان نازل میشود! و...[ را تکذیب کرد» حضرت زینب علیهاالسلام در جواب فرمودند «انما یفتضح الفاسقق و یکذب الفاجر و هو غیرنا؛ تنها شخص فاسق رسوا میشود و تنها شخص فاجر دروغ میگوید، و آن شخص ما نیستیم» سپس ابنزیاد گفت «کیف رأیت صنع الله بأخیک و اهل بیتک؛ حضرت در جواب فرمودند: ما رأیت الا جمیلا؛ هولاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم؛ به جز خوبی چیزی ندیدم، آنها افرادی بودند که خداوند برای آنها شهادت را تقدیر نموده بود، و به جایگاه و آسایشگاه خود نائل آمدند؛ و به زودی خداوند بین تو و آنها جمع میکند، آن موقع خواهی دید چه کسی گرفتار است؛ مادرت به عزایت بنشیند، یابن مرجانه!» .طبرسی در کتاب احتجاج خطابههای آتشین زینب علیهاالسلام را نگاشته است که به پارهای اشاره میشود. در آن روزی که اهل بیت علیهمالسلام را وارد کوفه کردند، مردم کوفه وقتی آن وضع سرهای بر نی و زنان و بیماری امام سجاد علیهالسلام را مشاهده کردند گریان شدند. به ناگاه زینب دختر علی بن ابیطالب علیهالسلام به آن جمع اشارهای فرمود که ساکت شوید. حذام اسدی گفت: به خدا سوگند، تا حال کسی را این قدر مصیبت دیده ندیده بودم که این گونه چون امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام در کمال آرامش سخن گوید، ناگاه به مردم اشاره فرمود که ساکت شوید. پس از آن نفسها در گلو پیچید و صدای زنگها ساکت و خاموش شد. پس از حمد و ثنای خدا و رسول فرمود: «اما بعد، یا اهل الکوفه، یا اهل الختل و الغدر و الخذل،...؛ اما بعد ای مردم کوفه! ای اهل شکستن عهد و پیمان! و...» پس از این خطبه حضرت زینب علیهاالسلام بود که وضع بازار کوفه به هم ریخت، همه پریشان و پشیمان از عمل خویش شدند. پیرمردی میگفت: «بابی و امی کهولهم خیر الکهول و نساؤهم خیر النساء و شبابهم خیر شباب و نسلهم نسل کریم و فضلهم فضل عظیم؛ پدر و مادرم فدایت! پیرانشان برترین پیرها، جوانهایشان بهترین جوانها و زنانشان برترین زنان و نسلشان نسلی بزرگوار و فضلشان برتری بزرگی است...» اینجا بود که امام سجاد علیهالسلام فرمود: «یا عمة! اسکتی ففی الباقی من الماضی اعتبار، و انت بحمد لله عالمة غیر معلمة، فهمة غیر مفهمة...؛ ای عمه! ساکت باش که در آیندگان از گذشتگان عبرتی است. به لطف و سپاس خدا، شما دانشمندی هستی که استاد ندیدهای، اهل درک و درایتی هستی که به شما آن را کسی نیاموخته». از این عبارت امام سجاد علیهالسلام به عصمت حضرت زینب علیهاالسلام پی میبریم.