فاطمه دختر دیگر اباعبدالله الحسین علیهالسلام است.
فاطمه دختر حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام خطبهای آتشین در کوفه ایراد کرد. نخست حمد و سپاس خداوند و مدح پیامبر و مدح اهل بیت علیهمالسلام گفت و سپس فرمود: «اما بعد یا اهل الکوفه، یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء، فانا اهل البیت، ابتلانا الله بکم و ابتلاکم بنا، فجعل بلاءنا حسنا، و جعل علمه عندنا و فهمه لدینا، فنحن عیبة علمه و وعاء فهمه و حکمته و حجته علی الارض فی بلاده لعباده... ؛ اما بعد، ای اهل کوفه! ای فریبکارها و نیرنگبازها! ما اهل بیتی هستیم که خداوند ما را به شما امتحان کرد، و شما را به ما امتحان فرمود. پس آن را امتحانی نیکو قرار داده علمش را نزد ما و فهمش را پیش ما قرار داد.پس ما منبع علم او و ظرف فهم او و حکمت او و محبت او بر روی زمین در شهرهای او برای بندگانش هستیم». پس از آن دختر حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام آن مردم را تهدیدها فرمود، از جمله عواملی که موجب این قتل و غارتها و بیحرمتیها شد، حسادت و رشک اهل کوفه در بیان ایشان عنوان شده است: «أحسدتمونا، علی ما فضلنا الله تعالی، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور...؛ شما به ما رشک ورزیدید، بر آن چه خداوند متعال ما را برتری داد، و آن فضلی است از خداوند که به هر که بخواهد عنایت میکند و کسی را هم که خداوند به او نوری ندهد او را نوری نیست» در هر حال با یک مقایسه قرآنی تکلیف انسان را روشن ساختهاند. این خطابه آن قدر بر جانها نشست که اشکها از چشمها روانه شد و دلهایشان را رعب و ترس گرفت و مردم به خود آمدند که چه گناه بزرگی را به دوش خویش کشیدند. با اشک و آه فریاد برآوردند که: «حسبک یا ابنة الطیبین فقد احرقت قلوبنا، و انضجت نحورنا، و اضرمت اجوافنا...؛ ای دختر پاکان تو را بس است که دلهامان آتش زدی و فریاد از سینههامان بلند شد و جانمان را آتش زدی» پس از آن، او از سخن باز ایستاد و همه را در غم خویش وانهاد.الحمدلله اولا و آخرا
حضرت زینب علیهاالسلام در سال پنجم هجرت در مدینة النبی به دنیا آمد. پدر او امام علی علیهالسلام و مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام است. آن بانوی بزرگ اسلام شش ساله بود که جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از دست داد. در چهل و پنج سالگی برادرش امام مجبتی علیهالسلام به شهادت رسید. پنجاه و پنج ساله بود که امام حسین علیهالسلام در کربلا شهید شد؛ و در پنجاه و شش سالگی، خود دار فانی را وداع گفت: بنابراین، تنها یک سال از دوران امامت امام زین العابدین علیهالسلام را درک کرد.
حضرت زینب از بچگی تا وفات در ادامه مطلب
امام حسین علیهالسلام فرزند امام علی بن ابیطالب علیهالسلام و بزرگ بانوی عالم فاطمه زهرا علیهاالسلام است.او در روز سوم یا پنجم ماه شعبان سال چهارم هجرت، بعد از امام حسن مجتبی در مدینه به دنیا آمد. در روایات فراوانی آمده است که آن حضرت از بطن مادر در شش ماهگی - چون یحیی بن زکریا علیهالسلام - به دنیا آمد. حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام هشت سال با جد خود و سی و هشت سال با پدر و چهل و هشت سال با برادرش امام مجتبی علیهالسلام و ده سال پس از امام مجتبی زندگی کرده است. شهادت سومین امام ما در سال 61 هجری اتفاق افتاده است. بنابراین عمر شریف ایشان 57 و چهار ماه و 25 روز خواهد بود.
امام حسین در دوران جدش تا شهادت
محمد، فرزند مسلم بن عقیل بود. مادر گرامیش نیز «امولد» بود.پس از کشته شدن عبدالله بود که یورش همگانی آل ابوطالب علیهالسلام شروع شد محمد به دست دو نفر از سپاه ابنسعد به نامهای «ابومرهم ازدی» و «لقیط بن ایاس جهنی» به شهادت رسید.
در همین مرحله، محمد فرزند دیگر عبدالله بن جعفر وارد میدان شد. مادر او را برخی از مورخان، «خوصاء» دانستهاند؛ اما ابنجوزی، مادر او را «حوط» دختر «حفصة تمیمیة» دانسته است. سروری، ورود محمد به میدان رزم را پیش از برادرش عون دانسته است. در این نبرد نابرابر، رجزهای محمد این گونه است:«اشکوا الی الله من العدوان فعال قوم فی الردی عمیانقد بدلوا معالم القرآن و محکم التنزیل و التبیان؛ .از این دشمنان به خداوند شکوه میبرم؛ این قوم و مردمی که در گمراهی و کوردلی به سر میبرند. اینها که روشنگریهای قرآن را تغییر دادند، و به ترک محکمات قرآن و بیاناتش پرداختهاند».
شهادت محمد
محمد بن عبدالله، در روز عاشورا ده نفر از دشمن را از پای درآورد. ]او که همراه دیگر برادران خود به میدان آمده بود، دیری نگذشت که در آن حمله گروهی[، به دست «عامر بن نهشل تمیمی» به فوز شهادت نائل آمد. .در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی محمد بن جعفر». او به جای پدرش عبدالله ابنجعفر طیار که همسر حضرت زینب علیهاالسلام بود، در کربلا حضور یافت. او برادرش عون را هنگام جهاد همراهی کرد، تا او را با بدن مقدس خود حراست کند. قاتل او «عامر بن نهشلی تمیمی» مورد لعنت امام قرار گرفته است. .عبدالله بن جعفر، از علاقمندان به اهل بیت علیهمالسلام بود که توفیق حضور در کربلا را نیافت؛ ولی تلاشهایی برای اصلاح امور و ابراز خیرخواهی در حادثه کربلا به انجام رساند که پیش از این به موردی از آن اشاره کردیم. او بعد از جریان کربلا در مدینة النبی صلی الله علیه و آله برای شهدای کربلا - بویژه امام حسین علیهالسلام - برنامه عزاداری راه انداخت. در آن جلسه غلام او «ابوالسلاسل» گفت: این آن چیزی است که از حسین علیهالسلام بر ما وارد شده است. عبدالله از این نکته برآشفت و کفش بر او پرتاب کرد و پس از توهینی به او گفت: «اللحسین تقول هذا؟ والله لو شهدته لأحببت ألا افارقه حتی اقتل معه و الله انه لمما یسخی بنفسی عنهما و یعزینی عن المصاب بهما، انهما اصیبا مع اخی و ابن عمی مواسیین له صابرین معه؛ آیا به حسین این گونه میگویی؟! به خدا قسم، اگر با او میبودم، هرگز از او جدا نمیشدم تا این که کشته شوم؛ سوگند به خدا، آن دو نفر (عون و محمد) از کسانی بودند که در جان خود، سخاوت کردند و بر من مصیبت آن دو سهل و آسان است؛ چون آنها با از خودگذشتگی و شکیبایی با برادرم و پسر عمویم رفتار کردند». سپس به کسانی که در جلسه حضور داشتند روکرده و گفت: «الحمدلله عز علی مصرع الحسین ان لا اکن اسیت حسینا بیدی، فقد آساه ولدی؛ خدا را سپاس که شهادت حسین را نزد من عزیز داشت؛ به این که اگر من خودم او را یاری نرسانیدهام، به واسطه دو فرزند او را یاری کردهام».درسی که میتوان گرفت: بیشک شهادت عون و محمد افتخاری برای عبدالله بن جعفر و مادر دلاورشان علیهاالسلام خواهد بود و همگان به این افتخار غبطه خواهند خورد.
«عبدالله» فرزند مسلم بن عقیل بود. مادر او «رقیه کبری» دختر امام علی علیهالسلام بوده است. مادر رقیه «صهباء»، از همسران علی علیهالسلام بوده است. گفته شده صهباء از اسیران «یمامه» یا «عین التمر» بود. آن حضرت او را خریداری فرمود و از او دارای دو فرزند به نامهای «عمر الاطرف» و «رقیه» بود. مسلم بن عقیل، رقیه را خواستگاری کرد و عبدالله یکی از ثمرات این ازدواج مبارک بود.
ابنشهر آشوب میگوید: عبدالله فرزند مسلم بن عقیل وارد میدان جنگ شد و به آن گروه حملهور شد. سرود حماسیاش این بود:«الیوم القی مسلما و هو ابی و فتیة بادوا علی دین النبیامروز مسلم را ملاقات خواهم کرد، هم او که پدرم است و همراه او شجاعانی را که به دین پیامبر ایمان آوردهاند».
شهادت عبدالله به نقل ابومخنف، ابوالفرج، مفید و دیگران پس از علی اکبر علیهالسلام اتفاق افتاده است. او شجاعانه سه بار، پی در پی به آن گروه حمله کرد. گفتهاند او هشتاد و نه مرد را در این حملهها از پای درآورد. .شخصی به نام «عمرو بن صبیح صیداوی» که از اصحاب عمر سعد بود، تیری به سمت او پرتاب کرد. عبدالله که روبهروی او بود، متوجه شد. تلاش کرد که دست را برابر پیشانی خود نهد تا خود را از اصابت تیر حفظ کند، اما تیر کف دست و پیشانی او را به هم دوخته بود. او هر چه تلاش کرد نتوانست دست را از پیشانی خود جدا سازد. دست دیگر را به آسمان برداشت و گفت: «خدایا! اینان ما را کوچک شمردند و خوار ساختند، پس آنها را که ما را کشتهاند، بکش» دیگری با نیزهاش به قلب او زد و او در دم جان داد.پس از آن، یزید بن رقاد، به او نزدیک شد و چوبه تیر را از پیشانی او بیرون کشید، در حالی که کلاهک نیزه هنوز در پیشانی او باقی مانده و جان داده بود. .عبدالله در زیارت ناحیه مورد سلام و تکریم است: «السلام علی عبدالله بن مسلم بن عقیل... سلام بر عبدالله فرزند مسلم بن عقیل».
جعفی مذحجی رضی الله عنه«حجاج» پسر «مسروق جعفی» از قبیله «مذحج»، از شیعیان مشهور امیرمؤمنان علیهالسلام است. او از صحابه امیرمؤمنان علیهالسلام بود که در کوفه زندگی میکرد. چون از حرکت امام به سوی کربلا باخبر شد، خود به استقبال امام از کوفه خارج شد و رو به جانب مکه، حرکت کرد و در بین راه به امام ملحق شد. وقتی امام حسین علیهالسلام با لشکر حر برخورد نمودند و وقت نماز ظهر شد، امام علیهالسلام به وی امر نمودند تا اذان بگوید و تا کربلا لحظهای از امام جدا نشد تا این که روز عاشورا، به شهادت نائل آمد.
«انس» فرزند «حارث(حرث) بن نبیه» است. پدر انس منسوب به «کاهلی» از تیره و شاخه قبیله «بنیاسد» بوده است. «انس» خود پیرمردی بزرگ از صحابه بنیمکرم اسلام بود. او از پیامبر نقل حدیث میکرد و افتخار شرکت در غزوه بدر و حنین در رکاب پیامبر را داشته است. پدرش - حرث - از صحابه پیامبر بوده است. پیش از این اشاره شد که انس از صحابه پیامبر اکرم بوده است، او از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایات فراوان نقل کرده که شیعه و سنی آن را گزارش کردهاند. از جمله آنها این روایت است: «ان ابنی هذا الحسین یقتل بارض یقال لها کربلا فمن شهد ذالک فلینصره؛ ان پسرم حسین در محلی به نام کربلا شهید خواهد شد، آگاه باشید هر که معاصر او بود، باید او را یاری کند». به همین سبب هنگامی که انس بن حرث امام را به سوی عراق رهسپار دید، به خدمت آن حضرت شرفیاب شد و ایشان را یاری کرد و همراه ایشان به شهادت رسید. او از صالحان و رزمآورانی است که در یاری امام بسیار کوشش کرد. «جزری»، انس را از اهالی کوفه به شمار آورده است.
«عبدالرحمن» فرزند «عبدالله بن کدن بن ارحب» است. ایشان یکی از فرزندان «ارحب» که نژادشان همدانی است، بوده است. جناب «عبدالرحمن» مردی شناخته شده، شجاع، تالبعی (از یاران امام علی علیهالسلام) و صاحب نفوذ بوده است.
با عبدالرحمن تا شهادت در ادامه مطلب
«حنظله» فرزند «اسعد» که او فرزند شبام بن عبدالله» از قراء و بزرگان شیعه است. او از قبیله همدان بود. حنظله مردی فصیح، بلیغ و شجاع بود. او پسری به نام علی داشت که در تاریخ از او یاد شده است. ابنشهر آشوب از او با نام «حنظله بن عمرو الشیبانی» یاد کرده است. او پس از شهادت «بریر» روانه میدان شد، در حالی که فریادش بلند بود: «ای قوم! من بر شما از روزی سخت، مثل روز احزاب و مانند حال و روز قوم نوح، عاد، ثمود و کسانی که پس از آنها بودند بیمناکم؛ آری، خداوند قصد ظلم و تعدی به بندگانش را ندارد؛ و ای قوم! من بر شما از روز تناد و فریادخواهی میترسم. روزی که همه روی برگردانید، برای شما در برابر خداوند پناهی نیست، و هر کس را که خداوند در بیراهه وانهد، برای او راهنمایی نیست. ای قوم! حسین را نکشید که شما را خداوند به عذابی ریشهکن میسازد، و البته هر که افترا پیشه کند نومید گردد». .امام حسین علیهالسلام در حالی که او را مخاطب قرار داد، از خدای تعالی بر او پاداش نیک درخواست کرد و فرمود: «ای پسر سعد! خداوند تو را مورد مهربانی قرار دهد. هر آینه، اینها همان زمانی که به حق دعوت کردی و دعوتت را اجابت نکردند و به سوی تو حملهور شدند تا خون تو و یارانت را بریزند سزاوار عذاب گشتند. (دیگر دیر شده) چه اینها برادران نیکوکار تو را کشته ]و دستشان به خون آنها آلوده شده است[. حنظله گفت: «ای فرزند رسول خدا! شما درست فرمودی. فدایت شوم، شما از من داناتر و به درک حق سزاوارترید». .درسی که میتوان گرفت: نکته اینجاست که حنظله، در برابر قومی که مدعی مسلمانی است، ولی از قرآن بیخبر است، با تکیه به سه آیه (سوره مبارکه غافر، آیات 33، 31، 30 و طه 61) دیدگاه خود را بیان میکند. شگفت این که امام سخن او را اصلاح میکند و بیان میدارد که اکنون جای استفاده از این آیات نیست؛ چرا که اینها با شروع به خونریزی، دیگر خود را مستحق و سزاوار عذاب خداوند کردهاند. این انذار پیش از این درگیری نتیجهبخش و کارآمد بود؛ ولی الآن برای بازگشت قدری دیر شده است. توجه به این نکته، شعار «ما با همه، در هر حال با لبخند برخورد میکنیم» را رد میکند، آری لبخند و موعظه و پند برای بیداری جاهلان است؛ ولی اگر کسی به حد عناد و لجاجت رسید و دست به جنایت و ریختن خون این و آن زد، دیگر روش امام مقابله مناسب است: «(و قاتلوهم حتی لا تکون فتنة»)؛ آنها را بکشید تا فتنهای باقی نماند».
پس از آن «حنظله» از امام پرسید: «آیا به سوی آخرت شتاب نکنم؟ و به برادرانم ملحق نشوم؟» امام فرمود: «حرکت کن به خیر دنیا و آن چه در آن است، و (بشتاب) به سوی حکومتی که کهنه نگردد» به او اذن جهاد داده است. او این گونه با امام خداحافظی کرد: «سلام بر تو ای اباعبدالله! درود خداوند بر شما و بر اهل بیت شما، (خداوند) بین ما و شما در بهشتش آشنایی برقرار کند» سپس امام فرمود: «آمین، آمین» و به کارزار پرداخت تا به فوز شهادت دست یافت. .در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی حنظلة بن اسعد الشبامی؛ درود بر حنظله پسر اسعد شبامی».
«بریر عبدالرحمن انصاری» از نیکان و تابعین امام همام، علی بن ابیطالب علیهالسلام است. او از بزرگان و قاریان مسجد کوفه و تفسیرنگاری پرهیزگار و از بزرگان و شرافتمندان قبیله همدان و ساکن کوفه بود. «بریر» دایی «ابواسحاق عمرو همدانی سبعی» است. ابواسحاق نیز از جمله تابعین (کسانی که پیامبر را با یک واسطه درک کردهاند) و از اهل کوفه بوده است. او چهل سال نماز صبح خود را به وضوی نماز عشاء به جای میآورد، و هر شب یک ختم قرآن میکرد. در زمان او کسی عابدتر از او نبوده، و مورد اعتماد امام سجاد علیهالسلام و اهل حدیث نیز بوده است. .وقتی خبر حرکت امام حسین علیهالسلام از مدینه منوره به مکه معظمه در کوفه پیچید، بریر از کوفه به سوی مکه حرکت کرد تا به جمع یاران امام بپیوندد، و تا آخر امام را همراهی نمود.
با بریر تا شهادت در ادامه مطلب
«اسلم» فرزند «عمرو» و از نژاد ترک بود. او افتخار خدمتگزاری و کاتب بودن سیدالشهداء علیهالسلام را نیز داشت و همچنین از جمله قاریان قرآن کریم بود و با زبان عربی آشنایی داشت. .درسی که میتوان گرفت: شگفت این که اقوام و تیرههای مختلف، در صف حق و باطل حضور داشتهاند و صفوف حق و باطل منحصر به گروههای خاص نبوده است.سیرهها و مقاتل درباره نحوه شهادت اسلم گفتهاند: او برای جنگ خارج شد در حالی که این اشعار را میخواند:«امیری حسین و نعم الامیر سرور فؤاد البشیر النذیر؛ امیرم حسین است و او بهترین امیر است، او موجب سرور و شادی دل، و بشارت دهنده و ترساننده از خطرهاست».اباعبدالله الحسین علیهالسلام به سوی غلام خود «اسلم» که در حال احتضار بود، حرکت فرمود. زمانی که او را دید، هنوز رمقی از حیات در تن داشت. به امام حسین علیهالسلام اشارهای کرد که امام او را در برگرفت و صورت به صورت او نهاد. او تبسمی کرد و گفت: «چه کسی مثل من است که پسر رسول خدا علیهالسلام گونهاش را بر گونه او نهد». سپس روح پاکش به عالم اعلی پر کشید. .درسی که میتوان گرفت: او دیگر غلامی است که امام بر بالینش حضور یافته است.او عمری را در خدمت فرزند پیامبر بود و به خوبی از رفتار اهل بیت علیهمالسلام باخبر بود؛ با این همه، برخورد امام چنان او را به هیجان آورد که به زبان آمد و حالت فخر و شیفتگی در چهرهاش نقش بست.
«سعد» فرزند «حارث انصاری» است. سماوی او را فرزند «حرث» دانسته است. او به یقین یکی از سپاهیان لشکر «ابنسعد» و از اهالی کوفه بوده است .سعد برای جنگ با امام حسین علیهالسلام از کوفه به همراه برادرش «ابوالحتوف» خارج شد. او پیش از آن که امام را یاری رساند از خوارج بود که به اشتباه راه کینه به امیرالمؤمنین علیهالسلام را برگزیده بود، چنان که به معاویه هم ارادتی نداشت. او با شنیدن ندای غربت امام در برابر آن لشکر نابکار و کفرپیشه شمشیر کشید و در حمایت از امام به مقام شهادت فائز شد. آری، سعد همین که صدای امام و پس از آن صدای گریه و ضجه زنان و اطفال خیمهگاه حسینی را شنید، غیرتش به جوش آمد و با لشکر ابنسعد به نبرد پرداخت. این جنگ و درگیری که عدهای کشته و زخمی به همراه داشت، با شهادت سعد پایان یافت. رضوان خداوند بر او و همه جوانمردان روزگار. .درسی که میتوان گرفت: اگر انسان پارهای از راه را به انحراف رفته باشد، با درک حق، باید شهامت و شجاعت تغییر مسیر را داشته باشد
«جنادة» پسر «حرث» است که او از مشاهیر شیعه و از اهالی کوفه است. او از صحابه امیرالمؤمنین علیهالسلام بود و در کوفه به همراهی مسلم دست به قیام زد. او دریافت امام حسین علیهالسلام تنها شده است. از کوفه به همراهی عدهای چون «عمرو بن خالد صیداوی» به سوی امام علیهالسلام حرکت کرد تا این که در «عذیب الهجانات» به امام ملحق شد. حر مانع الحاق آنها به امام شد، اما امام علیهالسلام آنها را از خود دانستند و با حر برخورد کردند. جنادة در روز عاشورا بر سایر شهدا پیشی گرفت و در حملهای با عدهای از یاران، صفوف اهل کوفه را از هم گسست. حضرت عباس بن علی علیهالسلام به یاری آنها شتافت و آنها از دست دشمن خلاصی یافتند؛ اما آنها مایل نبودند که سالم برگردند و دشمن را نظاره کنند؛ این بود که همگی در یک محلی با دشمن درگیر شدند و به شهادت رسیدند. سلام خدا بر همه آنها باد. شیخ طوسی رحمه الله ایشان را از شهدای کربلا و صحابه امام حسین علیهالسلام دانستهاند.
پس از شهادت «عمرو»، دشمن سر جدا شده او را به سمت امام حسین علیهالسلام پرتاب کرد. مادرش «بحریه» دختر «مسعود خزرجی» سر نوجوانش را برداشت و خون از آن برگرفت و به طرف مردی که در نزدیکی او قرار داشت پرتاب کرد که ضربه سر، او را در جا کشت. پس از آن، این مادر شهید که همسر شهید نیز بود، به خیمهگاه بازگشت و ستون خیمه را از جای کند و این اشعار را میخواند:«انی عجوز فی النساء ضعیفة خاویة بالیة نحیفةاضربکم بضربة عنیفة دون بنیفاطمة الشریفة؛من در بین زنان، ضعیف، خرد شده، پوسیده، و لاغرم. اما شما را در راه حمایت فرزندان فاطمه گرامی، ضربتی سخت میزنم».پس از آن، تیرک خیمه را به جانب لشکر «ابنسعد» پرتاب کرد و دو نفر را مورد اصابت قرار داد. امام علیهالسلام آن زن را به خیمهگاه باز گرداند. .درسی که میتوان گرفت: شوهر بحریه گفت وفای به عهد و پیمان را به وارث خویش ارث مینهم. وفای به عهد، پس از فرزندش «عمرو بن جنادة» به وارث دیگرش «بحریه» رسید. در حمایت از مقام رفیع اسلام، امام و ولایت، مرد و زن و بزرگ و کوچک برابرند و هر کس در حد توان خویش، موظف به دفاع از این حریم است. البته این، مستلزم شعور و معرفتی بالاست تا انسان به عرصههای جهاد و جانبازی راه یابد.
امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند:
اِنّ الحُسَینَ صاحِبَ کَربَلا قُتِلَ مَظلوما، مَکروبا عَطشانا، لَهفانا فآلَى اللّهُ عَزَّوَجلّ عَلى نَفسِهِ اَن لا یاتیَهُ لَهفانٌ و لا مَکروبٌ و لا مُذنِبٌ و لا مَغمومٌ و لا عَطشانٌ و لا مَن بِهِ عاهَةٌ ثُمَّ دَعا عِندَهُ و تَقَرَّبَ بِالحُسَینِ بنِ عَلىٍّ علیه السلام اِلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ إلاّ نَفَّسَ اللّهُ کُربَتَهُ وَ اَعطاهُ مَسأَلَتَهُ و غَفَرَ ذَنبَهُ وَ مَدَّ فى عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فى رِزقِهِ فَاعتَبِروا یا اُولـِى الاَبصار؛
حسین، بزرگ مرد کربلا، مظلوم و رنجیده خاطر و لب تشنه و مصیب زده به شهادت رسید. پس خداوند، به ذات خود، قسم یاد کرد که هیچ مصیبت زده و رنجیده خاطر و گنهکار و اندوهناک و تشنه اى و هیچ بَلا دیده اى به خدا روى نمى آورد و نزد قبر حسین علیه السلام دعا نمى کند و آن حضرت را به درگاه خدا شفیع نمى سازد، مگر اینکه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى کند و گناهش را مى بخشد و عمرش را طولانى و روزى اش را گسترده مى سازد. پس اى اهل بینش، درس بگیرید!
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج10 ، ص239 - بحارالأنوار(ط-بیروت) ج 98، ص 46، ح 5
مسلم بن عقیل
«مسلم» پسر «عقیل» پسر «ابوطالب» علیهالسلام است. عقیل برادر امام علی علیه السلام و مسلم پسر عموی حسین علیهالسلام است. مادر مسلم کنیز بود و «علیه» نام داشت و عقیل او را از شام خریده بود.