وقتی اومد خونه زهرا را میذاشت رو یه پاش با یک دست دیگه به پسرمون غذا میداد می گفتم یکی از بچه ها رو بده به من با مهربانی می گفت
نه ، شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی
مهمون می اومد پذیرایی با خودش بود دوستاش به شوخی میگفتن مهندس که نباید تو خونه کار کنه میگفت :
من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه ایشون به حضرت زهرا کمک نمیکردن
خاطره همسر شهید حسن اقاسی زاده