علی از همان دوران کودکی متفاوت بود زمانی که به مدرسه می رفت 2 شیفت بودند. از ساعت 7 تا 12 بعد از ظهر، مسیر دور بود. به او پول می دادم که با ماشین برود اما او پولش را پس انداز می کرد و بعد از من می پرسید مادر خرجی دارید یا نه؟ اگر پول نداری من بهت می دم. می گفت من پیاده تا مدرسه می روم و پولم را پس انداز می کنم. یه روزی یکی از همسایه ها که شوهرش بیکار بود از من پول خواست علی پرسید مامان چه می خواد؟ گفتم 5 ریال پول قرض می خواد من که ندارم. علی 1 تومان از جیبش درآورد و گفت: 5 ریال را بده به زن همسایه و باقی آن را هم خودت برای خرج منزل بردار. در روزهای بارانی هم پیاده می رفت و می گفت: این پول لازم می آید همیشه دستش به کمک بود بسیار مهربان و رئوف بود.
خاطره ای از مادر شهید علی هاشمی