خلاصه آمار

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زندگی نامه شهید علی هاشمی» ثبت شده است


سردار هور در روایت های سردار علی شمخانی

روزهای آغازین ناپدید شدن علی هاشمی در ماه های پایانی جنگ به دلیل شناخت و نزدیکی که با او داشتم هرگز سرنوشتی غیر از شهادت برای او در ذهنم رقم نمی خورد. من گفتم:

 - محال است علی هاشمی اسیرشود. غیر ممکن است.


+ پنجشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شهید علی هاشمی و قرارگاه سری نصرت

 وی به دستور فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اقدام به تشکیل قرارگاه فوق سرّی نصرت کرد. ماموریت این قرارگاه جمع آوری اطلاعات،طراحی و بررسی اجرای یک عملیات بزرگ در منطقه هورالعظیم بود.

 به گفته ی محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سرّی ترین عملیات تاریخ دفاع مقدس را جوانان دشت آزادگان به فرماندهی علی هاشمی انجام دادند. یک شب قبل از تک دشمن به جزایر در نشستی در جمع رزمندگان و فرماندهان گفت:

 « دشمن باید از نعش من رد بشود تا بتواند جزایر را بگیرد اگر دشمن جزایر را بگیرد من بر نمی گردم »

+ سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۸:۱۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

اخرین کسی که شهید علی هاشمی را دید این گونه توصیف میکند :

آن روز غروب ، اغلب سران نظامی در قرارگاه نصرت جلسه گرفته بودند، آن ها همگی می دانستند که عراق به زودی به جزیره حمله خواهد کرد . تصمیم نظامیان ، عقب نشینی تاکتیکی بود . علی نگران حدود ۴هزار نیرو بود که امکان محاصره آنها بسیار زیاد بود . صبح روز بعد ، اهوازی چاره ای جز انجام دستور علی هاشمی نداشت .

+ دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

پیچیده در دل شب، ای هاشمی صدایت


نی های هور دارند از دوریت شکایت


آوای هور آری، با یاد توست جاری


مانده است یک نیستان در سینه اش حکایت


+ شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۶ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

سردار قنبری همرزم شهید علی هاشمی اینگونه تعریف میکند از رفاقت و دوستی با شهید :

من از سال 62 و بعد از عملیات خیبر افتخار همکاری و همراهی با حاج علی هاشمی را در قرارگاه نصرت داشتم. حاج علی مردی مهربان و رئوف بود، تمام رزمندگانی که با ایشان رابطه نزدیکی داشتند این را می‌دانستند اما این اواخر دیگر نمی‌خندید، می‌دانست که روزهای سختی در پیش است.

سعی داشت از شدت این فشار بر بچه‌ها بکاهد، سعی داشت روحیه بچه‌ها را حفظ کند. دو روز قبل از حمله و تک عراق به جزایر بود و من و حاج علی در سنگر در حال برنامه‌ریزی برای مقابله با دشمن بودیم و صحبت کردیم و حاجی می‌دانست که عراق به‌زودی برای بازپس‌گیری جزایر حمله خواهد کرد. در میان بحث ناگهان سکوت کرد و بعد از کمی سکوت نگاهی به من انداخت و گفت: «آقای قنبری! خوابی دیدم که می‌خواهم آن را برایت تعریف کنم».

«در خواب دیدم که از یک بلندی که حالت هرم داشت بالا می‌رفتم، امام بالای آن بلندی ایستاده بود و من دست شما را گرفته بودم و همراه خودم از پله‌ها بالا می‌بردم، همین‌طور که داشتم به قله نزدیک می‌شدم و تو را به‌دنبال خودم می‌کشیدم در نزدیکی امام دست شما از دستم رها شد و متأسفانه افتادی و نتوانستی به خدمت امام برسی اما من رفتم و خدمت امام مشرف شدم».

از آنجایی که می‌دانستم به‌احتمال زیاد به‌زودی عملیاتی رخ خواهد داد با خودم فکر کردم حتماً لیاقت شهادت و پیوستن به شهدا نصیب من نخواهد شد اما حاج علی به این افتخار خواهد رسید، در انتها همان شد که حاجی آرزویش بود.

+ جمعه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

سردار علی هاشمی را در یک جمله

باید گفت که او مردی مومن، شجاع، خردمند و محجوب بود. قوت ایمان او در عبادت، صبر و استقامتش ریشه دارد که آن را می‌توانیم از ابتدای آغاز جنگ تا آخرین لحظه شهادتش مشاهده کنیم.

شهید علی هاشمی هیچ‌گاه نترسید و در انجام مأموریت‌ها سستی به خرج نداد. 

+ چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

جمله ای از وصیت شهید علی هاشمی

ما این لباس سبز را برای پایداری انقلاب پوشیده ایم

و باید با خونمان سرخ گردد.

+ يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۲۷ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شب خواستگاری مادرش گفت: که ما فردا شب برای صحبت های آخر می آئیم. فردا شب که شد ساعت 8 شب آمدند. حاج علی مثل شب قبل با لباس فرم سپاه از منطقه آمده بود و من با ایشان توی اتاقی نشستیم و با هم صححبت کردیم البته بیشتر او صحبت می کرد. خوب بخاطر دارم که گفت: هدف از ازدواج این است که سنت پیامبر و دستور اسلام را اجرا کنم در روش زندگی ما باید حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) را الگوی خودمان قرار دهیم و شرایط زندگی من این گونه است ممکن است یک روز در کنار شما باشم و شاید تا آخر عمر نباشم و به این مسئله تاکید داشت و اینکه مرد انقلابم و زندگیم دست خودم نیست. کتاب ازدواج در اسلام را بمن داد تا مطالعه کنم و گفت: اگر با این شرایط من راضی هستی بسم ا... و اگر هم نه مشکلی نیست واقعا تمام حقایق خودش را برای من گفت.

خاطره ای از همسر شهید علی هاشمی

+ يكشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

علی از همان دوران کودکی متفاوت بود زمانی که به مدرسه می رفت 2 شیفت بودند. از ساعت 7 تا 12 بعد از ظهر، مسیر دور بود. به او پول می دادم که با ماشین برود اما او پولش را پس انداز می کرد و بعد از من می پرسید مادر خرجی دارید یا نه؟ اگر پول نداری من بهت می دم. می گفت من پیاده تا مدرسه می روم و پولم را پس انداز می کنم. یه روزی یکی از همسایه ها که شوهرش بیکار بود از من پول خواست علی پرسید مامان چه می خواد؟ گفتم 5 ریال پول قرض می خواد من که ندارم. علی 1 تومان از جیبش درآورد و گفت: 5 ریال را بده به زن همسایه و باقی آن را هم خودت برای خرج منزل بردار. در روزهای بارانی هم پیاده می رفت و می گفت: این پول لازم می آید همیشه دستش به کمک بود بسیار مهربان و رئوف بود.

خاطره ای از مادر شهید علی هاشمی

+ پنجشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۲۴ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

زندگی سردار شهید علی هاشمی در جبهه های جنگ :

با شروع جنگ تحمیلی علی هاشمی یکی از فرماندهانی شد که مسئول یکی از سخت ترین محورها و جبهه ها بود. در محور کرخه کور و طراح از پیش روی دشمن جلوگیری کردند و هنگامی که عراق به حمیدیه رسید از سقوط آن و به طبع اهواز جلوگیری کرد اگر این رشادت ها نبود موضوع جنگ به صورت دیگری رقم می خورد و فجایعی به مراتب بالاتر از سقوط خرمشهر حادث می شد. با شکل گیری یگانهای رزم سپاه او مامور تشکیل تیپ 37 نور می شود. و این تیپ توانست در عملیات بیت المقدس به خوبی خط دشمن را بشکند. سردار علی هاشمی توانست بر اساس اطلاعاتی که تیم های شناسایی به دست آورده بودند در آزادسازی خرمشهر و شناسایی مواضع دشمن نقش بسیار موثری داشته باشد. او دائم الذکر بود و بسیار ماخوز و محبوب صحبت می کرد.

بعد از 2 عملیات بزرگ بچه های قرارگاه نصرت شیوه جدیدی برای مقابله با دشمن آغاز کردند و سراسر هور را برای آنان ناامن نمودند و در نهایت حاج علی با درایتی که داشت فرمانده سپاه ششم امام جعفر صادق(ع) شد او مدام به قرارگاه سرکشی می کرد و شخصا پیگیر مسائل بود در سال 65 ایشان به فرماندهی سپاه ششم امام صادق(ع) نیروی زمینی سپاه منصوب شد که چند تیپ و لشکر و بسیج و سپاه خوزستان و لرستان پدافند منطقه هور از کوشک تا چزابه به ایشان سپرده شد. به فرموده دکتر رضایی به ایشان باید گفت : « سپهبد شهید علی هاشمی »

ادامه دارد ....

+ شنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

زندگی اجمالی شهید علی هاشمی از کودکی تا شروع جنگ تحمیلی:

شهید علی هاشمی

علی هاشمی سال 1340 در شهرستان اهواز در طلوعی از آفتاب دیده به جهان گشود دوران کودکیش را در کوچه های منطقه عامری سپری کرد و در نوجوانی به منطقه حصیرآباد اهواز نقل مکان نمودند. علی تکیه گاه مناسبی برای اهل خانه بود. در همان دوران کودکی نماز می خواند، روزه می گرفت و با متانت و  وقاری که در ذاتش بود دیگران وادار می شدند که به او احترام بگذارند. او انسانی بسیار مهربان و دلسوز بود و حرفش برای همه قابل قبول بود. او عضو تیم شهباز و یکی از اعضای اصلی تیم فوتبال محله بود. در دوران انقلاب نقش مهمی در فعالیتهای سیاسی داشت چندین بار توسط ساواک دستگیر شد کارهای تبلیغاتی انجام می داد و اعلامیه های امام را پخش می کرد.

پس از پیروزی انقلاب علی همچنان در فعالیتهای سیاسی نقش داشت آشوب های شهرها مناطق مرزی انقلابی حمیدیه را با کمک بچه های حصیرآباد و آخر اسفالت اهواز سامان داد و سپاه حمیدیه توانست پیش از شروع جنگ در برقراری امنیت نقش ارزنده ای داشته باشد و در مبارزه با اشرار و ضد انقلاب و قاچاقچیان اسلحه و مهمات موفق باشد. علی هاشمی هم زمان با مبارزات گسترده انقلابی در عرصه های علمی هم چنان موفق بود به گونه ای در دانشگاه مشهد رشته دندان پزشکی قبول شد و توانست بورسیه ی دانشگاه های آمریکا شود اما با توجه به شروع جنگ ایشان ترجیح داد که باید در جنگ حضور داشته باشد و دانشگاه جنگ را برگزید.

+ جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۲۰ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور