«اسلم» فرزند «عمرو» و از نژاد ترک بود. او افتخار خدمتگزاری و کاتب بودن سیدالشهداء علیهالسلام را نیز داشت و همچنین از جمله قاریان قرآن کریم بود و با زبان عربی آشنایی داشت. .درسی که میتوان گرفت: شگفت این که اقوام و تیرههای مختلف، در صف حق و باطل حضور داشتهاند و صفوف حق و باطل منحصر به گروههای خاص نبوده است.سیرهها و مقاتل درباره نحوه شهادت اسلم گفتهاند: او برای جنگ خارج شد در حالی که این اشعار را میخواند:«امیری حسین و نعم الامیر سرور فؤاد البشیر النذیر؛ امیرم حسین است و او بهترین امیر است، او موجب سرور و شادی دل، و بشارت دهنده و ترساننده از خطرهاست».اباعبدالله الحسین علیهالسلام به سوی غلام خود «اسلم» که در حال احتضار بود، حرکت فرمود. زمانی که او را دید، هنوز رمقی از حیات در تن داشت. به امام حسین علیهالسلام اشارهای کرد که امام او را در برگرفت و صورت به صورت او نهاد. او تبسمی کرد و گفت: «چه کسی مثل من است که پسر رسول خدا علیهالسلام گونهاش را بر گونه او نهد». سپس روح پاکش به عالم اعلی پر کشید. .درسی که میتوان گرفت: او دیگر غلامی است که امام بر بالینش حضور یافته است.او عمری را در خدمت فرزند پیامبر بود و به خوبی از رفتار اهل بیت علیهمالسلام باخبر بود؛ با این همه، برخورد امام چنان او را به هیجان آورد که به زبان آمد و حالت فخر و شیفتگی در چهرهاش نقش بست.