خلاصه آمار

دربی پایتخت

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۲۷ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دربی خوبی بود خیلی خوب ... نزدیک دو ساعت از تلویزیون بهترین بازی سال در کشورمون برگزار شد

 

قبل از شروع بازی : 

*پیرمردی با عصا نزدیک ورزشگاه آزادی می شود جوان ها میگویند ابی یا قرمز 

می ماند چه جوابی بدهد او از روستا آمده بود 

*جوان ها با شور شوق شروع به کرکری خواندن یکی برای این تیم ان یکی برای تیم دیگر

*پیرمردی انطرفتر در حال خواندن نماز است تازه از راه رسیده است 

*جوان ها در ورزشگاه در حال خوردن تنقلات و مسخره کردن پیرمرد

*پیرمرد شروع به مناجات میکند و اشک میریزد

*جوان ها او را نگاه میکنند

حین بازی:

 

*جوانی با بغل دستیش دعوایش شده کار به ناسزا می رسد

*پیرمرد می رود جدا کند که او را هل میدهند و او به زمین میخورد

*جوان ها ...

*پیرمرد زیر لب نوای سر میدهد تنها میشود فهمید لبانش دارد چیزی میگوید

*پیرمرد به پهنای صورت اشک میریزد

بازی تمام میشود بدون داشتن عرق به تیم ها بازی خوبی بود

پیرمرد ما هم ورزشگاه را ترک میکند

 

بعد از بازی در اتوبوس:

پیرمرد در حالی که دلش یاد گذشته ها را کرده گفته بود الان که تهران هستم سری به وعده گاه دوستان خود میروم انجا که همه باهم جمع بودیم انجا بود که همگی باهم با شور شوق عجیب ان مداحی معروف را میخواندیم 

امروز در انجا من غرق افکار ان روز ها بودم واقعا ان روز ها رفتند و دیگر تکرار نمی شوند

پ.ن: 

خیلی طولانی بود ببخشید این پست ساخته ذهن خودم بود فقط بخاطر این نوشتم این پست رو چون اخلاق در ورزش جای نداره و... و تا ابد شرمنده خون شهدا هستیم

اخلاق اخلاق در دنیا اخلاق در ورزش حاج صادق آهنگران دربی دربی پایتخت دربی پایتخت 94 دربی پایتخت 95 شهر آورد 95 شهراورد عملیات کربلای 4 عملیات کربلای 5 مداحی در ورزشگاه ازادی نتیجه دربی کربلای 4 کربلای 5 کربلای5
  • ۹۵/۰۱/۲۷
  • بسیجی گمنام

نظرات (۷)

رفاقت به سبک شهید
عالی بود عالی دستتون درد نکنه
۲۸ فروردين ۹۵، ۱۲:۰۱
پاسخ:
ممنون
سلام ولی تهش اون ورزشکار که عکس شهید حرم رو بوسید کار خوبی کرد...
گر چه اسم شهید حرم اومد یادم افتاد امروز فردا تولد شهید مدافع حرم شهید عبدالله باقری بود ..... 
۲۸ فروردين ۹۵، ۱۲:۰۱
پاسخ:
روزی در این کشور جنگ بود 
روزگاری در این استادیوم اشک ها ریخته شد برای کشور

ولی الان ...
راستی تو بلاگفا بخوام صوت تو هر پست بارگذاری کنم چی کار کنم؟ 
۲۸ فروردين ۹۵، ۱۲:۱۳
پاسخ:
سلام 

برای این داخل هر پست صدا بذارید از کد زیر استفاده کنید در پستتون



<script type="text/javascript">
AudioPlayer.embed("player", {soundFile: "ادرس فایل صوتی", transparentpagebg: "yes", autostart: "yes", titles: "Mohammad Poordadash", loop: "no"});
</script>
<object id="player" height="24" width="190" type="application/x-shockwave-flash" name="player" style="outline: none" data="http://sakhamusic.ir/wp-content/themes/ID1160/audioplayer.swf">
<param name="bgcolor" value="#FFFFFF">
<param name="wmode" value="transparent">
<param name="menu" value="false">
<param name="flashvars" value="soundFile=ادرس فایل صوتی&autostart=yes&titles=عنوان فایل صوتی&loop=no&playerID=player">
</object>


خیلی عالی نوشتین
قلمتون پایدار
۲۸ فروردين ۹۵، ۱۴:۰۶
پاسخ:
ممنون
فتامل ...
۲۸ فروردين ۹۵، ۱۴:۲۸
پاسخ:
کافیست لحظه ی به اجتماع عاشقان در ورزشگاه ازادی برای یک عملیات در جبهه ها فکر کرد
از دل نوشته های شهید مهدی فرودی از کتاب لبیک
تقدیم به همه ی آنهایی که خیلی خسته اند:
می خواست بمیرد
آن روز وقتی بر می گشتم ((...........)) را دیدم خسته و کوفته. سوار موتور شدیم و رفتیم، اخمهایش درهم، از پیچ کارهای لاینحل همیشگی می گفت، از تنبلی و بیکاری بعضی بچه ها و ناخالصیها و.........
سمت چپ جاده تابلوی رنگینی که بر آن نوشته بود: ((لبخند بزن برادر)). به او نشان دادم . بی توجه بود، گفتم عملش کن، که نیشش خود به خود باز شد، ولی این لبخند خستگی را از او دور نکرد. او از کار خسته نبود، از نامهربانی ها و ناجورتاکردن های بعضی مسئولین و.......خسته بود. و احساس می کرد به آسودگی همیشگی نیاز دارد. زیر تن مهربان خاک، زیر سنگی پهن و سنگین که نامش و محل شهادتش را بر آن بکنند، و او با گفتن یک کلمه ی ((فزت برب الکعبه)) خستگی را برای همیشه از خود دور کند، این را درمان خستگی مدام تن و جان خود می دید. 
شهادت، بالاخره خاک شدن در خاک، یا می گفت بگذار ما را همین گرازها و سگها بخورند یا شاید نصیب این همه مرغ گوشتخوار یا آبزیان شدیم و آنچه بوده هم غیر این نبوده است، پس بنابراین ماندن برای چی؟ دیگر کدام کار؟ کدام خیال؟ کدام امید؟ کدام عشق؟ کدام عمل؟ 
شاید فردا هم از این محیط مقدس محروم شدیم، از مرگ سرخ ((شهادت)) واماندیم وبه نکبت و ذلت مرگ سیاه، مرگی به زور، مرگی پست و تاریک دچار شدیم ، که هرگز چنین مباد.
((...........))می خواست بمیرد ولی مثل من میلی به این نداشت که جنازه اش در بهشت رضا در کنار بچه های تیپ و لشکر دفن شود. او کیلومترها از من جلوتر بود. او نخل سربلندی بود که تنها یک ریشه داشت که او را با آب پیوند می داد، نه با هر آبی، که با دریا......بالاخره او قطره ایست که در آب بی نشان خواهد بود و دریا و دریاها از چنین قطره هاست که می خروشند و...........
۲۸ فروردين ۹۵، ۱۴:۳۱
پاسخ:
عالی
سلام
مثل همیشه عالی


++♥♥♥
۳۱ فروردين ۹۵، ۱۸:۵۰
پاسخ:
سلام 
ممنون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور