خلاصه آمار

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهید شاخص» ثبت شده است


محمد منتظر قائم در سال 1327 هجری شمسی در یک خانواده‌ی مذهبی و کم بضاعت در شهر فردوس به دنیا آمد. پس از پایان سوم دبستان به یزد نزد اقوام پدری خود رفت و در آنجا به ادامه‌ی تحصیل پرداخت. همزمان با قیام 15 خرداد، محمد همراه پدر، در صف مبارزه با طاغوت درآمد و به تکثیر و پخش اعلامیه‌های امام خمینی پرداخت. او با خلوص خاصی، عکس امام را به شیفتگان می‌رساند و با همکلاسی‌هایش، بی پروا علیه رژیم شاه بحث می‌کرد.

محمد بعد از پایان دبیرستان به خدمت سربازی رفت و پس از پایان خدمت در شرکت برق توانیر مشغول به کار شد و همزمان با هدف برانداختن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی با تشکیل گروهی به مبارزه پرداخت. در سال 1351 هـ . ش، اعضای گروه شناسایی و محمد نیز دستگیر و زندانی شدند و محمد تحت شکنجه‌های وحشیانه‌ی مأموران ساواک قرار گرفت؛ اما جانانه در مقابل شکنجه‌ها مقاومت می‌کرد و شکنجه‌گران را به ستوه آورد. سرانجام پس از 15 ماه تحمل شکنجه و زندان، در حالی که هیچ اعترافی نکرده بود به ناچار او را آزاد نمودند.
پس از آزادی از زندان همچنان به مبارزه ادامه می‌دهد و به همکاری با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که آن زمان وجهه‌ی خوبی در میان مردم داشت، پرداخت؛ اما بعد از انحراف و تغییر ایدئولوژی سازمان، رابطه‌ی خود را با آن قطع کرد؛ ولی همچنان به مبارزه علیه رژیم شاه ادامه می‌داد. محمد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خود را وقف انقلاب نمود و به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان یزد انتخاب شد و مسئول بنیانگذاری و تشکیل سپاه یزد و تصفیه‌ی کمیته گردید. او سپاه را گسترش داد و با قاطعیت با ضد انقلاب به مبارزه برخاست.

+ دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۵۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شهید طیبه واعظی

طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.

به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.

در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.

روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد.

طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است.

صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست.

طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.

وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.

طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.

روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.

محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد

+ پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شهید علی نفیسی

مسئول شناسایی لشگر 27 حضرت رسول(ص)


حسین نفیسی، ز خوندشت ایثار

به عرش معلای حق، پر گرفته

خوشا، بخت او را، که چون عشقبازان

ز سر پنجه عشق، ساغر گرفته


سال 1341 ه ش در اردبیل به دنیا آمد . تحصیلات خود را تا مقطع اول راهنمایی در اردبیل گذراند وپس از آن به دلیل مشکلات مالی وارد کار شد.با شروع خشم طوفنده مردم ایران بر علیه حکومت سمتشاهی او در پیشاپیش مبارزین بر حکومت شاه خروشید وتا پیروزی انقلاب از پای ننشست. با پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت بسیج در آمد وبا شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه ها شد. او در نوبتهای متناوب به جبهه رفت و مسئولیتهای زیادی را بر عهده گرفت. آخرین بار در حالیکه فرماندهی یک گروه شناسایی لشکر 27 محمد رسول الله را به عهده داشت. در تاریخ 4/ 1/ 1367 در منطقه در بند یخان عراق در شهرحلبچه بر اثر بمباران شیمیایی دشمن زبون ،به شهادت رسید .

+ دوشنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۳۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور