خلاصه آمار

بار زندگی

سه شنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۱۵ ق.ظ

مهمون ها که رفتند افتاد به جون ظرف ها 

گفت:

من می شورم تو آب بکش

گفتم : بیا برو بیرون خودم میشورم

ولی گوشش بدهکار نبود دستشو کشیدم و از آشپزخونه بیرونش کردم ولی باز راضی نشد یه پارچه بست به کمرش و شروع کرد به شستن ظرف ها تموم که شد رفت سراغ اتاق ها و شروع کرد به جارو کشیدن و گردگیری

میگفت :

من شرمنده ی تو هستم که بار زندگی روی دوشت سنگینی میکنه 

همسر شهید علی بینا

خاطره همسر شهید شهید علی بینا همسران شهدا همسرداری شهدا
  • ۹۴/۰۶/۳۱
  • بسیجی گمنام

نظرات (۰)

نظرات شما عزیزان دلگرمی برای ما می باشد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور