همسر شهید یونس زنگی آبادی:
تازه از جبهه امده بود ولی انگار خستگی براش معنی نداشت رسیده نرسیده رفت سراغ لباساش و شروع کرد به شستن فردا صبح هم ظرفا رو شست مادرم که از کارش ناراحت شده بود خواهش کرد که این کارها رو نکنه ولی یونس گوشش بدهکار نبود و میگفت :
خاله جون این کارها وظیفه منه ، من که هیچ وقت خونه نیستم لااقل این چند روزی که هستم باید به خانمم کمک کنم
منبع : کتاب همسفر شقایق