خلاصه آمار

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدای شاخص» ثبت شده است


محمد منتظر قائم در سال 1327 هجری شمسی در یک خانواده‌ی مذهبی و کم بضاعت در شهر فردوس به دنیا آمد. پس از پایان سوم دبستان به یزد نزد اقوام پدری خود رفت و در آنجا به ادامه‌ی تحصیل پرداخت. همزمان با قیام 15 خرداد، محمد همراه پدر، در صف مبارزه با طاغوت درآمد و به تکثیر و پخش اعلامیه‌های امام خمینی پرداخت. او با خلوص خاصی، عکس امام را به شیفتگان می‌رساند و با همکلاسی‌هایش، بی پروا علیه رژیم شاه بحث می‌کرد.

محمد بعد از پایان دبیرستان به خدمت سربازی رفت و پس از پایان خدمت در شرکت برق توانیر مشغول به کار شد و همزمان با هدف برانداختن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی با تشکیل گروهی به مبارزه پرداخت. در سال 1351 هـ . ش، اعضای گروه شناسایی و محمد نیز دستگیر و زندانی شدند و محمد تحت شکنجه‌های وحشیانه‌ی مأموران ساواک قرار گرفت؛ اما جانانه در مقابل شکنجه‌ها مقاومت می‌کرد و شکنجه‌گران را به ستوه آورد. سرانجام پس از 15 ماه تحمل شکنجه و زندان، در حالی که هیچ اعترافی نکرده بود به ناچار او را آزاد نمودند.
پس از آزادی از زندان همچنان به مبارزه ادامه می‌دهد و به همکاری با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که آن زمان وجهه‌ی خوبی در میان مردم داشت، پرداخت؛ اما بعد از انحراف و تغییر ایدئولوژی سازمان، رابطه‌ی خود را با آن قطع کرد؛ ولی همچنان به مبارزه علیه رژیم شاه ادامه می‌داد. محمد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خود را وقف انقلاب نمود و به عنوان نخستین فرمانده سپاه پاسداران استان یزد انتخاب شد و مسئول بنیانگذاری و تشکیل سپاه یزد و تصفیه‌ی کمیته گردید. او سپاه را گسترش داد و با قاطعیت با ضد انقلاب به مبارزه برخاست.

+ دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۵۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

داشــتـــــ رو زمیــــن با انگــشـتــــ چیــــزی مــی نوشــتـــــــ...
رفتـــن جلــــو دیــــدن چنــــدیـــن متــــر صــدبـــار نـــوشتـــــه
حسیـــــــن......حسیــــــن....حســــــین......
طوریــــــکه انــگشتـــش زخـــــــم شـــــده !
ازش پـــرسیــــدن:
حـــــاجــــی چــــکـــار میــــکنــــی ؟؟
گــــفت:
چـــــــون میســــر نیستـــــــــ مـــــن را کـــــام او .......
عشـــــــق بــــــازی میــــکنـــــم بـــا نــــام او ......


(خاطــره ای از شهیــد پــازوکــی)

+ سه شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۰۵ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

بسمـ الله و سلامـ . . .

+ کمـ حجمـ امّا مقوی :

بِسم الله الرَحمن الرَحیم

 قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ

لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ

إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ

 

بگو : ای بندگان من که در جنایت به خویش ( به واسطه گناه ) از حد گذشتید ،

از رحمت خدا نومید مگردید ، بی تردید خداوند همه گناهان را می آمرزد ،

زیرا اوست آمرزنده و مهربان!

سوره زمر - آیه 53

 

+ فرا رسیدن مبارک ماه رجب رو خدمت تون تبریکـــ عرض میکنم و امیدوارم با دست ِ پر از ماه رجب خداحافظی کنید.....

امیدوارمـ حال همه ی همسنگرا خوب باشه 

+ مطلبی خوندم در رابطه با شهید کمیل صفری تبار . . .

کسی که همیشه به همه میگفت سی و سومین شهید روستاشون خواهد بود !

کمیل صفاری تبار

ایشون سال 1367 در بابل متولد شدن ... سال 86 وارد دانشگاه امام حسین(ع) شدند و بعد از فارغ التحصیلی ، دوره های تکاوری و چتربازی رو طی می کنند و وارد یگان ویژه ی صابرین میشن و سال 1390 به دست گروه پژاک به شهادت می رسند ... 

+ صداقتی که این شهید بزرگوار در نوشتن وصیت نامه شون به خرج داده بودن ، توجهم رو جلب کرد!

ازتون خواهش میکنم وصیت نامه ی ایشون رو در ادامه مطلب بخونین حتما....

 + خواهرم ... خوب نگاه کن!

این شهید نسل سومی ،  برای امنیت الان من و شما ، جونش رو داد ...

و ازت خواست یک تار موی خودت رو در معرض دید نامحرم قرار ندی !

+ شهید علمدار گفته بودن برای بهترین دوستان خودتون آرزوی شهادت بکنید ...

التماس دعا !

+ يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام


زندگی نامه جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان در ادامه مطلب....

+ شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

با فتح‌ خرمشهر، دشمن‌ در صحنه‌ رویارویی‌ با رزمندگان‌ اسلام‌ به‌ لاک‌ دفاعی‌ فرو رفت. پیروزی‌هایی‌ که‌ پس‌ از آن‌ به‌ دست‌آمد، برتری‌ قدرت‌ ایران‌ را در جبهه‌های‌ جنوب‌ آشکار کرد. این‌ روند تا سال‌1364 یعنی‌ شروع‌ حمله‌ ایران‌ به‌ شبه‌ جزیره‌ «فاو» ادامه‌ داشت.
عملیات‌ در اروند، پس‌ از بررسی‌های‌ لازم‌ و استفاده‌ از تجربیات‌ و به‌ کارگیری‌ تدابیر مهم‌ نظامی‌ و اطلاعاتی‌ انجام‌ شد. این‌ تدابیر در سه‌ بخش‌ مهم‌ یعنی‌ آموزش، شناسایی‌ و تدارک‌ متمرکز می‌شد.
آموزش‌ نیروهای‌ ایرانی‌ در یگانهای‌ مختلف‌ با روحیه‌های‌ بالا ادامه‌ پیدا کرد و تعدادی‌ از گردانها آموزشهای‌ تخصصی‌ و ویژه‌ دیدند. 
به‌ موازات‌ آن‌ شناسایی‌ منطقه‌ و بررسی‌ همه‌ عوامل‌ دخیل‌ در عملیات‌ انجام‌ پذیرفت. این‌ کار با حساسیت‌ و وسواس‌ از سوی‌ فرماندهان‌ دنبال‌ می‌شد. 
سعی‌ بر آن‌ بود که‌ دشمن‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ متوجه‌ حرکات‌ در منطقه‌ نشود، چرا که‌ این‌ قطعه‌ از جبهه‌ برای‌ عراق‌ اهمیت‌ ویژه‌ داشت. 
فاو زمینی‌ است‌ محصور در میان‌ رودخانه‌ اروند، خلیج‌ فارس‌ و خور عبدالله‌ که‌ از سمت‌ خشکی‌ به‌ بصره‌ منتهی‌ می‌شود. 
در شمال‌ این‌ منطقه‌ رودخانه‌ اروند و جزیره‌ آبادان‌ واقع‌ شده‌ و در فاصله‌90 کیلومتری‌ شمال‌ غربی‌ آن، شهر صنعتی‌ بصره‌ قرار دارد. 
همچنین‌ در جنوب‌ فاو خور عبدالله، خلیج‌ فارس‌ و در جنوب‌ غربی‌ بندر ام‌القصر قرار دارد. 
گذشته‌ از همه‌این‌ موارد، دو دلیل‌ عمده‌ نزدیکی‌ به‌ بصره‌ و گذرگاه‌ اتصال‌ به‌ خلیج‌ فارس‌ کافی‌ بود که‌ عراق‌ تدابیر شدید و امکانات‌ وسیعی‌ را در منطقه‌ لحاظ‌ کند. 
نکته‌ دیگر در شناسایی‌ها که‌ قوای‌ ایران‌ می‌بایست‌ بر آن‌ اشراف‌ و آگاهی‌ کامل‌ می‌یافتند، وجود عوارض‌ طبیعی‌ بود که‌ از مهمترین‌ آنها می‌توان‌ به‌ رودخانه‌ خروشان‌ اروند اشاره‌ کرد. 
رودخانه‌ای‌ که‌ با اتصال‌ به‌ آبهای‌ آزاد، شرایطی‌ استثنایی‌ دارد و به‌ لحاظ‌ عمق‌ و عرض‌ نیز با رودخانه‌های‌ دیگر متفاوت‌ است‌ و شاید یکی‌ از دلایل‌ غافلگیری‌ دشمن‌ همین‌ بود که‌ عراق‌ تصور نمی‌کرد یگان‌های‌ رزمی‌ ایران‌ قادر به‌ عبور از اروند باشند. 
از ماه‌ها پیش‌ یگان‌های‌ مهندسی‌ و تدارکاتی‌ مشغول‌ آماده‌سازی‌ منطقه‌ و تأمین‌ نیروها بودند، که‌ از جمله‌ می‌توان‌ به‌ احداث‌ چند جاده‌ در میان‌ نخلستان‌ها و تدارک‌ چندین‌ اسکله‌ یاد کرد. 
سرانجام‌ عملیات‌ والفجر8 در ساعت‌22 و10 دقیقه‌ روز بیستم‌ بهمن‌ ماه‌1364 آغاز شد. نیروهایی‌ که‌ ماه‌ها منتظر چنین‌ شبی‌ بودند، با شنیدن‌ رمز عملیات‌ هجوم‌ گسترده‌ خود را آغاز کردند: «بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم. لاحول و لا قوه‌ الا بالله‌ العلی‌ العظیم، و قاتلوهم‌ حتی‌ لاتکون‌ فتنه. یا فاطمه‌ الزهرا، یا فاطمه‌ الزهرا، یا فاطمه‌ الزهرا»(سلام‌ الله‌ علیها). 
با آغاز عملیات، لشکرها و تیپ‌های‌ نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ با پشتیبانی‌ آتش‌ توپخانه‌ ارتش‌ مبادرت‌ به‌ شکست‌ خط‌ دشمن‌ کردند. 
با توجه‌ به‌ احتمالی‌ که‌ در هوشیاری‌ دشمن‌ مطرح‌ بود، شکستن‌ خط، پاکسازی‌ و گرفتن‌ سر پل‌ مناسب‌ نقش‌ اساسی‌ را در تضمین‌ موقعیت‌ عملیات‌ داشت. 
غواص‌ها می‌بایست‌ معابر را برای‌ نیروهای‌ قایق‌سوار باز کنند تا آنها بتوانند از این‌ معابر وارد ساحل‌ دشمن‌ شده‌ و تا روشنایی‌ صبح‌ منطقه‌ را جهت‌ تثبیت‌ و استحکام‌ سر پل‌ پاکسازی‌ کنند. 
در لحظه‌ شکستن‌ خط‌ و درگیری‌ با عراقی‌ها، هوای‌ مه‌ آلود و نم‌ نم‌ باران‌ غواصان‌ را برای‌ انجام‌ بهتر عملیات‌ یاری‌ نمود. عراقی‌ها که‌ غافلگیر شده‌ بودند، بی‌هیچ‌ مقاومتی‌ پا به‌ فرار گذاشتند. 
یکی‌ دو ساعت‌ پس‌ از درگیری، شنود بی‌سیم‌ دشمن‌ حکایت‌ از اوضاع‌ نابسامان‌ و به‌ هم‌ ریخته‌ خطوط‌ دفاعی‌ عراق‌ داشت. 
هر یک‌ از فرماندهان‌ عراقی‌ نسبت‌ به‌ منطقه‌ تحت‌الحفظ‌ خود سلب‌ مسوولیت‌ نموده‌ و یکسره‌ از رده‌های‌ بالای‌ خود درخواست‌ کمک‌ می‌کردند. 
روز نخست‌ عملیات‌ در شرایطی‌ سپری‌ گردید که‌ دشمن‌ به‌ دلیل‌ غافلگیری‌ طولانی، نا آگاهی‌ نسبت‌ به‌ اوضاع‌ و ابری‌ بودن‌ آسمان، برای‌ هر گونه‌ عکس‌العمل‌ زمینی‌ و هوایی‌ مهلتی‌ نیافت، حتی‌ از سرمایه‌گذاری‌ جدی‌ در خصوص‌ نیروهای‌ پیاده‌ موجود و تجهیزات‌ عاجز ماند. 
رزمندگان‌ ایرانی‌ پس‌ از تصرف‌ کامل‌ فاو در محورهای‌ بصره، ام‌القصر و «البحار» به‌ پیشروی‌ ادامه‌ دادند تا ارتش‌ عراق‌ را هر چه‌ بیشتر از شهر فاو دور نگهدارند. 
پیشروی‌ رزمندگان‌ زنگ‌ خطر سقوط‌ بصره‌ را به‌ صدا درآورد و عراق‌ مجبور شد تا به‌ هر قیمتی‌ از پیشروی‌ قوای‌ ایران‌ بکاهد. در روزهای‌ بعد درگیری‌های‌ سختی‌ بین‌ طرفین‌ روی‌ داد، ولی‌ این‌ جنگ‌ و گریزها در کنار خور عبدالله‌ و منطقه‌ای‌ به‌ نام‌ «کارخانه‌ نمک» به‌ اوج‌ خود رسید. اما عراق‌ دیگر نتوانست‌ به‌ خطوط‌ دفاعی‌ سابق‌ خود در منطقه‌ برگردد و به‌ شکست‌ خود در شهر فاو اعتراف‌ کرد. حدود دو ماه‌ منطقه‌ زیر آتش‌ سنگین‌ و پاتک‌های‌ سخت‌ و بمبارانهای‌ وحشتناک‌ شیمیایی‌ قرار داشت‌ تا آنکه‌ رفته‌ رفته‌ اوضاع‌ آرام‌ گرفت‌ و خطوط‌ پدآفندی‌ تثبیت‌ شد. در آن‌ میان‌ توپخانه‌ نیروی‌ زمینی‌ ارتش‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ با تلاش‌ بی‌وقفه‌ خود سعی‌ داشت‌ تا حد امکان‌ از رزمندگان‌ مستقر در خط، حمایت‌ و پشتیبانی‌ نماید. در طی‌ عملیات‌ والفجر8 نزدیک‌ به‌800 کیلومتر مربع‌ از خاک‌ عراق‌ آزاد گردید و تلفات‌ و خساراتی‌ سنگین‌ بر دشمن وارد آمد. عراق‌ در جریان‌ عملیات‌ نزدیک‌ به‌ 57000 تن‌ کشته‌ و زخمی‌ و اسیر بر جای‌ گذاشت‌ که‌ در میان‌ کشته‌ شدگان‌ یک‌ فرمانده‌ لشکر و5 فرمانده‌ تیپ‌ و در میان‌ اسیران‌ چندین‌ سرهنگ‌ ستاد، سرهنگ‌ دوم، سرگرد و افسر جزء، خلبان‌ هواپیما و چرخبال‌ و چندین‌ درجه‌ دار وجود داشت. 
در مجموع‌10 تیپ‌ پیاده، کماندویی‌ و نیروی‌ مخصوص‌ و2 تیپ‌ زرهی،4 گردان‌ ضد هوایی،10 گردان‌ جیش‌ الشعبی‌ و5 گردان‌ توپخانه‌ دشمن‌100 درصد منهدم‌ گردید. تلفات‌ دشمن‌ (کشته، زخمی‌ و اسیر)به 57000 نفر بالغ گردید.
همچنین‌ در جریان‌ عملیات‌ والفجر 8 (فاو) تعداد71 فروند از هواپیماهای‌ دشمن،11 فروند چرخبال‌ و54 دستگاه‌ تانک‌ و نفربر،500 دستگاه‌ خودرو نظامی، 20 عراده‌ توپ‌ صحرایی،55 عراده‌ توپ‌ ضدهوایی،5 فروند ناوچه‌ جنگی،5 دستگاه‌ مهندسی‌ و دهها فروند قایق‌ منهدم،140 دستگاه‌ تانک‌ و نفربر،250 دستگاه‌ خودرو، 20 عراده‌ توپ‌ صحرایی،120 عراده‌ توپ‌ ضد هوایی‌ و3 دستگاه‌ رادار موشک‌ و دستگاه‌ مهندسی‌ ازمیان‌ تجهیزات‌ ارتش‌ عراق‌ به‌ غنیمت‌ رزمندگان‌ ایران‌ درآمد. 
در فرآیند74 روز نبرد گسترده‌ که‌ صحنه‌ واقعی‌ رویارویی‌ نیروی‌ نظامی‌ و ماشین‌ جنگی‌ حزب‌ بعث‌ عراق‌ با توان‌ رزمندگان‌ قوای‌ ایرانی‌ بود، ایران‌ بر سواحل‌ شمالی‌ خور عبدالله‌ و شبه‌ جزیره‌ فاو (شهر فاطمیه) مسلط‌ و راه‌ ورود عراق‌ به‌ خلیج‌ فارس‌ مسدود شد. 
طراحی‌ این‌ عملیات‌ ابتدا در سال‌1361 از سوی‌ سردار شهید حسن‌ باقری‌ پس‌ از شناسایی‌ منطقه‌ اروند و فاو آغاز و در سال‌64 تکمیل‌ و اجرا گردید. 
قبل از این‌ عملیات‌ تیپ 10 سیدالشهداء در یک حمله ایذایی به جزیره ام الرصاص وظیفه منحرف کردن توجه عراق را بعهده گرفت و نقش قابل توجهی را در تضمین پیروزی رزمندگان در محور اصلی بازی کرد و در ادامه نیز در آفند و دفع پاتک های سنگین دشمن در منطقه کارخانه نمک و پدآفند منطقه با تمام توان وارد عمل شدو در این راه فرماندهانی نظیر شهید جنگروی قا ئم مقام تیپ، عبدالله نوریان و شهید عزیز حاج علی گروسی ... به‌ شهادت‌ رسیدند. در این عملیات گردان حضرت علی اکبر (ع) بصورت آبی _خاکی عمل نمود و گروهان های جهاد، شهادت و ایثار به ترتیب توسط قایق به جزیره ام الرصاص منتقل و به دشمن حمله نمودند . از شهدای شاخص گردان در این عملیات می توان به شهید سرافراز  حسن تاجیک ،علی معروف خانی،شهید سید محمود اعتصامی، شهید دکامی، شهید حیدری _بلوری و... اشاره کرد.
+ شنبه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

به قد و قواره اش نمی امد در موردازدواج بگوید اما با صراحت تمام موضوع را مطرح کرد ! گفتم زود است بگذار جنگ تمام شود خودمان استین بالا میزنیم گفت : نه پیامبر فرموده است ازدواج کنید تا ایمانتان کامل شود من هم برای تکمیل ایمان باید ازدواج کنم باید!!!!

همین ها را گفت در سن 19 سالگی زنش دادیم !!!گفت حالا بگو دوست داری همسرت چگونه باشد 

گفت : عفیف باشد و با حجاب 

پی نوشت:  خاطره ی کوتاه از شهید حسن زارعی کاریزی برگرفته شده از کتاب قربانگاه عشق

از این پس در سایت در مورد خاطرات ازدواج و همسرداری شهدا نیز پست میزارم 


+ جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۴۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!!

یک روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا ! و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.

شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“

رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن.....!!!

چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!!

به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......!

مدتی بعد....

شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....!

چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“

رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود!

وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:

”آهای کچل با تو ام.....! “

یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“

رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!!

چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“

چمران و آقا رضا تنها تو سنگر...
رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟!!
شهید چمران: چرا؟!
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه.....
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی.....! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم،
نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....... رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟؟؟؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.
... سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضارو خدا واسه خودش جدا کرد...
+ پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۴۷ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

به یاد آنهایـــی که جز استخوانهایشـــان چیزی از جسمشان نمانـــده اما عظمت و شکـــوه غیرت

 

و روحشان عالــــم را فرا گرفته،

 

 

باز هم همان جملـــه ...

 

                                           ♥شهـــدا شــــرمنده ایــــم♥

+ پنجشنبه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۴۴ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام


خواستیم به زور بفرستیمش عقب؛
خودش را از پشت موتور انداخت پایین و با خنده گفت
دستم قطع شده، سرم که قطع نشده!
حاج حسین خرازی...
+ پنجشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۰۵ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

راه شهدا رفتنی است، شنیدنی نیست. اگه مرد رهی بسم الله..


+ چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۴۱ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

عده ای هزار سال از حسـین فاصله داشتند

اما با حسـین بودند

عده ای هم کنار حسـین،

امّا گویی هزاران سال از او دور بودند.


+ چهارشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۹ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

سلام 

میخاستم شروع کارم با جمله ی از شهید آوینی باشه خیلی ها کار کردن برای شهدا خیلی از من بهتر نمیدونم چقدر میتونم کار کنم اما میدونم دوست دارم یک کاری شروع کنم برای همین اینجا رو درست کردم 

یه دعا فقط خدا از ما امتحان نگیر 

ای شهید؛

ای آنکه برکرانه ی ازلی وابدی عالم وجود برنشسته ای دستی برآر و ماقبرستان نشینان عادات سخیف را نیز ازاین منجلاب بیرون کش.

عجب ازاین عقل باژگونه که ما رادرجست و جوی شهدابه قبرستان ها می کشانَد!

+ سه شنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۴۲ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور