خلاصه آمار

شهید کمیل صفاری تبار

يكشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ

بسمـ الله و سلامـ . . .

+ کمـ حجمـ امّا مقوی :

بِسم الله الرَحمن الرَحیم

 قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ

لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ

إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ

 

بگو : ای بندگان من که در جنایت به خویش ( به واسطه گناه ) از حد گذشتید ،

از رحمت خدا نومید مگردید ، بی تردید خداوند همه گناهان را می آمرزد ،

زیرا اوست آمرزنده و مهربان!

سوره زمر - آیه 53

 

+ فرا رسیدن مبارک ماه رجب رو خدمت تون تبریکـــ عرض میکنم و امیدوارم با دست ِ پر از ماه رجب خداحافظی کنید.....

امیدوارمـ حال همه ی همسنگرا خوب باشه 

+ مطلبی خوندم در رابطه با شهید کمیل صفری تبار . . .

کسی که همیشه به همه میگفت سی و سومین شهید روستاشون خواهد بود !

کمیل صفاری تبار

ایشون سال 1367 در بابل متولد شدن ... سال 86 وارد دانشگاه امام حسین(ع) شدند و بعد از فارغ التحصیلی ، دوره های تکاوری و چتربازی رو طی می کنند و وارد یگان ویژه ی صابرین میشن و سال 1390 به دست گروه پژاک به شهادت می رسند ... 

+ صداقتی که این شهید بزرگوار در نوشتن وصیت نامه شون به خرج داده بودن ، توجهم رو جلب کرد!

ازتون خواهش میکنم وصیت نامه ی ایشون رو در ادامه مطلب بخونین حتما....

 + خواهرم ... خوب نگاه کن!

این شهید نسل سومی ،  برای امنیت الان من و شما ، جونش رو داد ...

و ازت خواست یک تار موی خودت رو در معرض دید نامحرم قرار ندی !

+ شهید علمدار گفته بودن برای بهترین دوستان خودتون آرزوی شهادت بکنید ...

التماس دعا !

بسم الله الرحمن الرحیم 

سلام 

اول حرفم را با یکی از اشعار حافظ که خیلی به آن علاقه دارم شروع می کنم :

درد عشقی کشیده ام که نپرس

 زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دلبری برگزیده ام که نپرس

سوی من لب چه می گزی که مگو

 لب لعلی گزیده ام که مپرس ...

 

گفتند که هر مسلمانی باید یک وصیت نامه داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد که یک دفعه این زد به سرم که برم وصیت نامه بنویسم !

شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد!

بازی سرنوشت که این حرفها را نمی شناسد...

اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشکر می کنم بابت این همه زحمات که در حق بنده قدرنشناس داشته اند. 

 شنیده بودم که فرمانده های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین کاری را داشتم که یک بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم ، البته پدرم اجازه نمی داد که دستش را ببوسم و بالاخره با چند ترفند پاسداری توانستم به مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم که اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم  ...

خوب بریم سر بقیه مطلب ... 

من مال و اموالی ندارم که بگم این مال داداشم و این یکی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم که خیلی خیلی دوستشان دارم  !

اول اینکه حجاب را رعایت کنند چون شهدای ما برای حفظ ناموس و حفظ اسلام شهید شدند تا حتی یک تار موی ناموس آنها را نا محرم نگاه نکند چه برسد به اینکه بیگانه ها بخواهند نگاه کج به آنها داشته باشند .  

منظورم از حجاب این است که حتی یک تار موی خود را در معرض دید نامحرم قرار ندهید.  

 دوم اینکه فرزندان خود را طوری تربیت کنید که با روحیه ایثار و انفاق و گذشت از جان خود ، در راه خداوند تبارک و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش امام عزیز و راحلمان که می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود ...

در اینجا جا دارد که بگویم من از اول به عشق شهادت وارد سپاه شدم ولی وقتی وارد مادیات آن می شوی منظورم این است که غرق مادیات شوی فکر شهادت کم رنگ می شود ، من آنقدر غرق گناه هستم که خجالت می کشم از خدا طلب کنم ،  توی ذهنم فکر می کنم که خدا به من می گه این همه گناه کردی الان شهادت می خوای که هر چی گناه کردی یکدفعه پاک بشه، البته فکر مثبت تو ذهنم می آد که می گه خدا آنقدر رحمان و رحیم هست که با توبه حق خودشو می بخشه ...

ولی حق الناس می مونه که این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند !

در اینجا از تمام کسانی که به گردن بنده حقیر حقی دارند می خواهم که حلالم کنند ، چون اگر یکی را در این دنیا حلال کنند مطمئن باشند که شخص دیگری هست که اون دنیا حلالش کنه، اگر هم ما را البته بگویم بنده حقیر را بهتر است، حلال نکردند وعده ما قیامت ان شاالله که آقامون امام حسین(ع) شفاعت ما رو بکنه که از سر تقصیر ما بگذرین...  

احساس کردم این مطلب را اینجا ذکر کنم :

 من خیلی به حضرت زهرا(س) علاقه داشتم طوری که هر وقت به فکرش می افتم اشکم جاری می شود و از این خانم بزرگوار می خواهم که از خدا بخواد که از سر تقصیر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون عشق که وارد سپاه شدم برسم !

 شهادت شهادت شهادت

در آخر با یک دعا حرفهایم را به پایان می رسونم :

  اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.

آمین یا رب العالمین

28/3/88 ساعت 00:48 بامداد



shahdat.ir شهادت شهدا شهدای شاخص شهدای شهر وردنجان شهدای پاسدار شهید نسل سوم شهید کمیل صفاری تبار شهیدان
  • ۹۴/۰۲/۰۶
  • بسیجی گمنام

نظرات (۱)

الگوی من شهید کمیل آخوند تبار است وهروقت عکس ایشان را می بینم یک آرامش خاصی به من دست میدهد خداوند روح پاک این شهید بزرگوار را باشهدای دشت کربلا محشور بفرماید.اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.
۳۱ شهریور ۹۶، ۲۱:۴۱
پاسخ:
سلام
خوشا به سعادتتون

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور