سلام
عکس جانباز هشت سال دفاع مقدس شادروان حاج امان الله ترکی بنابه درخواست کاربران عزیز سایت میتونید در ادامه مطلب این عکس ها را ببینید
سلام
عکس جانباز هشت سال دفاع مقدس شادروان حاج امان الله ترکی بنابه درخواست کاربران عزیز سایت میتونید در ادامه مطلب این عکس ها را ببینید
شب عملیات کربلای 5 بود. بچه های گردان با طناب خودشون رو بستن به هم که بزنن به آب جلو رو نگاه کردم دیدم فرمانده خیلی سر طناب رو آزاد کرده.
گفتم حاجی چیکار میکنی؟
کفت: ما که نمیتونیم از اینجا رد بشیم سر طناب رو گذاشتم خودآقا بیاد ردمون کنه.
راوی: حاج حسین یکتا
درد و دل یک فرزند شهید با پدر بزرگوارش:
عشق عشق یه بابا / که رفته از پیش ما
چشم چشم یه قطره / اسمش خونه یا اشکه؟
درد ، درد یه سینه / یه سینه ی بی کینه
سینه ی من که سالهاست / درد و غم رو می بینه
اما چرا ساکته؟ / چون بابارو می بینه
بابای من ، عزیزم / یتیمم ، اشک می ریزم
نامه مادر شهید غواص تازه تفحص شده به رهبر انقلاب
آنچه مرا آرامش حقیقی داد پیام معظم له بود که نشان از سربلندی و افتخار آفرینی پاره تنم بود که در برههی حساس کنونی بار دیگر به یاری مولا و سرور و ولی امر خویش شتافت.
مادر یکی از شهدای غواص تازه تفحص شده، با نام منوچهر تنگسیری نامه ای را خطاب به رهبر انقلاب نوشته است که متن کامل آن چنین است.
محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنهای
سلام علیکم
پس از 29 سال فراق فرزند 14 سالهام، امروز او را در آغوش گرفته و آرامش یافتم ولی آنچه مرا آرامش حقیقی داد پیام معظم له بود که نشان از سربلندی و افتخار آفرینی پاره تنم بود که در برههی حساس کنونی بار دیگر به یاری مولا و سرور و ولی امر خویش شتافت.
ر آستانه میلاد فرخنده امام هشتم حضرت علیبنموسیالرضا علیهالسلام و دهه کرامت اینجانبان، پرویز خلیلی و اعظم مشتاقفرد به عنوان اولیایدم شهید خلیلی، در خصوص اعمال حق قصاص خویش که پس از رسیدگی در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران در حضور وکلای تسخیری و تعیینی قاتل، آقای احسان شاهقاسمی، پس از تأیید در شعبه پانزدهم دیوانعالی کشور، هماکنون در شعبه سوم اجرای احکام کیفری دادسرای جنایی تهران مطرح است، بدینوسیله ضمن سپاس از وکیل محترممان و استاد معزز دانشگاه جناب آقای حامد صفریریزی به استحضار ملت شهیدپرور ایران میرسانیم:
بسماللهالرحمنالرحیم
فرزند عزیزمان؛ علی جان، اکنون که با خون شاهرگ تو، رایحه دفاع از حریم نوامیس جامعه اسلامیمان، بار دیگر جان گرفته است و به کوری چشم معاندان داخلی و خارجی فرهنگ غنی اسلامی و فریضه امر به معروف و نهی از منکر، تو به نمادی برای احیای این واجب از یاد رفته بدل شدهای، دیگر چه جای تأثر و ناراحتی از فراق تو ای جوان خندهروی ما؛
دیگر چه جای غم و اندوه از ندیدن سیمای نورانی تویی که بذل خون خود را با ایثار و گذشت از خطای نابخشودنی خاطیای که جانت را هدف گرفته بود به سرحد کمال رساندی.
شاید بهار کوتاه عمر تو با زنده ماندن معجزهآسای تو پس از جراحتت، چندان افزوده نشد، اما ماندی که پیامرسان این اعتقاد راسخ قلبیات باشی که اگر هر ملامتکننده ناآگاه یا مغرضی از تو میپرسید که چرا اینگونه جان برکف، برای رهایی خواهران دینیات از چنگال افرادی غافل عمل نمودی، فریاد میزدی که « برای یک لبخند آقا و رهبرت، سیدعلی عزیز» که جانمان به فدایش باد چنین کردی.
بگذار تا رسانههای استکباری غرب و نهادهای ضداسلامی بینالمللی حق ما را در قصاص خطاکاری که گل وجود تو را پرپر کرد و در اعمال آن نمایندگان یک خواست عمومی جامعه اسلامی ایران هستیم، در حالی که نه خود و نه خانوادهاش هیچگاه متنبه نشدند و بارها در اظهاراتی نسنجیده دل ما را شکستهاند، به رسمیت نشاسد؛ و صد البته خداوند متعال این حق را بر هر ولی مظلومی که به ناروا کشته شود ارزانی کرده و فرموده است که « فیالقصاص حیاة یا اولیالابصار».
فرزند شهیدمان؛ علیرغم همه قصورها، کوتاهیها و گاه دلشکستگیهایی که طی این 4 سال در حق ما روا شد، ما نیز به تو اقتدا کرده و با استعانت از الطاف خفیه الهی و با توسل به قلب عالم امکان، حضرت بقیةاللهالاعظم ارواحنا لهالفدا، به امید یک لبخند آقا و رهبرمان حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای، بدون ذرهای چشمداشت مراتب گذشت قاطع و منجز خویش را از حق قصاص خود به اطلاع عموم مردم حزبالله ایران میرسانیم.
والسلام علی من اتبع الهدی
پرویز خلیلی_ اعظم مشتاقفرد، پدر و مادر شهید علی خلیلی
سید شهاب الدین بصام تبار جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی و قهرمان مسابقات معلولان جهان در سال 2010، ضمن بیان خاطرهای از دیدار مقام معظم رهبری با جانبازان در آسایشگاه در سال 1373 گفت: حضرت آقا در آن روز از نماز اول وقت برایمان گفتند و در همان روز از من در خصوص ازدواج پرسیدند و مرا برای این موضوع تشویق کردند.
وی افزود: بعد از چهار ماه از دفتر رهبری برای خواندن خطبه عقد وقت کردم و ایشان به شوخی به من گفتند: «من گفتم ازدواج کن، شما چرا جدی گرفتی و به این سرعت دست به کار شدی؟!» چند سال بعد هم خود ایشان در گوش دخترم اذان و اقامه را خواندند.
من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم : خدا قوت، نه خسته برادر!
بعضی ها امروز برای طرح دوستی ، فقط با عجله از همه می پرسند : ASL?
من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ،
بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من های کلاسم ، نگاهم کنید !
من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ،
بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !
من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،
بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم شارژ بفرست !
من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ،
بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !
من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم
و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !
من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی قبر مانند ، قرآن می خواندم و اسغفار می کردم و لذت می بردم ،
بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !
من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم
و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!
من آنروز یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت و شکر خدا می کردم ،
بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !
من آنروز با بند انگشتانم ، با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و
بعضی ها امروز با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و یا کلیدهای کیبورد
برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی در روم ها !
من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم ،
بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که فضا را هم آلوده کنند !
من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ،
بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند :مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !
من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و
بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !
من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم ، و
بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !
من آنروز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ،
بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !
قرارمون نبود نه قرارمون نبود
کــــــــــــــــــــجا داریم میریم ما
شهیدان نه در آسمان ها
که در همین خیابان های گرفتار همچون عابرانی نورانی هر روز
از کنار ما می گذرند
و صدای خدا را نمی شنویم :
« و لا تَحسبنّ الذین قُتلوا فی سبیل الله أمواتاً... »
ما، امّا با عینک های دودی
و غفلت های عمودی
شب های جمعه به قبرستان ها می رویم
و شهیدان برای ما فاتحه می خوانند !
و ما دوباره بر می گردیم
به حُجره و بازار آرزوهایمان را می شماریم
و ریشخند دنیا !
و هرگز با منطق عینک های دودی روشن نمی شویم که :
« عند ربّهم یرزقون » یعنی چه ؟!
و روزها و هنوزها می گذرد
و ما همچنان
دست هامان خالی است !
شهید نادر مهدوی” ( حسین بسریا) در 14/3/1342 ه- ش در خانودهای مستضعف امّا متدیّن و پرهـیزکار در روستای نوکار “، از توابع دهستان بحیری” در شهرستان دشتی” واقع در استان بوشهر” دیده به جهان گشود. او ششمین فرزند خانواده بود.
در سال دوم دبستان بود که به مکتب رفت و قرآنِ کریم، این کتاب هدایتگر الهی را به مدد علاقة وافر و هوشِ سرشارِ خود، در عرض مدتِ تنها بیست و پنج روز نزد آقای علی فقیه خــتم نمود. در همین سال بود که خانوادة وی از روستای نوکار، به روستای بحیری مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند.
سال 1327 ه ش روستای «هرچگان» شاهد تولد کودکی بود که در همان دوران کودکی رفتارهایش امید را در خانواده و آشنایان به وجود می آورد. خانواده ای که شهید «ترکی» در آ ن متولد شد و رشد نمود مانند تمام خانواده های متدین و مومن روستای «هرچگان» مملو از نور معنویت ویاد خدا بود. تا کلاس پنجم را در زادگاهش تحصیل کرد اما به دلیل محرومیت های ناشی از حکومت پهلوی و نبود امکانات و مدرسه پس ازآن مجبور شد در روستای نافچ که پانزده کیلومتر از روستای هرچگان فاصله داشت به تحصیل ادمه دهد. فاصله زیاد و آب وهوای سرد زمستان استانی که به بام ایران معرف است نتوانست کمترین خللی در اراده آهنین شهید ترکی ایجاد کند. راه خاکی و صعب العبور روستای هرچگان تا نافچ هر روز شاهد دوچرخه ای بود که شهید ترکی با آن به مدرسه می رفت.باآن همه تلاش وکوشش، مشکلات زندگی اجازه ا دامه تحصیل به او را ندادواومجبورشد تامدتی تحصیل راکنارگذارد. پس از اینکه مدرک ششم ابتدای را گرفت به ناچار درس خواندن را برای مدتی کنار گذاشت و به کار کشاورزی پرداخت اما سیاست های ر ژیم شاه عرصه را برای خانواده شهید ترکی مثل تمام کشاورزان آن روز گار تنگ کرده بود . در حالی که نوجوانی بیش نبود خانواده را ترک کرد و به خرمشهر رفت تابا کارگری به کمک خانواده بشتابد.
مدتی در این فکر بودم تا اینکه به خودآمده و گفتم حتما رسالتی دارم و باید انجام دهم وگرنه من هم مثل دیگران باید خواب می بودم .امان از دست این دولت تدبیر و امید که هنوز 1 سال از فعالیتش نگذشته خواب را بر چشمانمان حرام کرده . من مانده ام هزینه ی بیش از 1 میلیارد تومانی برای تبریک پیامکی عید نوروز از طرف رئیس جمهور از کجا آمده ؟ به قول خودتان اسپانسر پیدا شده ولی من شک دارم . اسپانسر پیامک ؟ آن هم بیش از 1 میلیارد تومان ؟ دولت محترم ! می دانید شهید ناهی از منکر شهید علی خلیلی (ره) برای هزینه ی درمان خود که 70 میلیون تومان بود کمی مشکل داشت ؟ چطور آن زمان اسپانسری وجود نداشت ؟ نمی دانم چرا وقتی می خواستید هزینه ی درمان این بنده ی صالح خدا را بپردازید ، هزینه ماند در پیچ و خم اداری و نامه نگاری و ... اینقدر ماند تا علی خلیلی شهید شد ؟ آیا هزینه ی سفر شما به شمال و کیش را هم اسپانسر می دهد ؟
ادامه مطلب را بخونید واقعا .....
امروزه جنگ ها شکل های مختلفی به خود گرفته اند از جمله جنگ نرم که شامل اقدامات روانی و تبلیغاتی می شود که هدف آن جامعه یا گروه خاصی است و عمده تفاوت آن با جنگ سخت عدم استفاده از سلاح های نظامی می باشد زیرا در جنگ نرم از سلاح های تبلیغاتی استفاده می شود. به تعبیر دیگر جنگ نرم استفاده دقیق و طراحی شده از تبلیغات و ابزارهای مربوط به آن است، به منظور تاثیر گذاری بر عقاید ، فرهنگ ، سیاست ، احساسات ، تمایلات ، رفتار و مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملی می شود است.
ادامه مطلب را حتما بخونید
بازدید های یک بچه شیعه :
فیس بوک : 12 دقیقه قبل
لاین : 2 دقیقه قبل
واتس آپ : آنلاین
وایبر : 23 دقیقه قبل
قرآن : ماه رمضان سال قبل
نهج البلاغه : 2سال قبل
صحیفه ی سجادیه : ندارم
کتب احادیث و روایات : نمیدونم چیا هستن
شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک ، توئیتر و خصوصا برنامه های تلفن همراه مثل لاین و واتس آپ و وایبر مورد استفاده ی دو گروه قرار می گیرند . یک دسته افرادی هستند که از سر سرگرمی و تفریح و خوش گذرانی وارد می شوند و وقت خود را صرف این برنامه ها می کنند . دسته ی دوم بچه حزب اللهی ها و کسانی که به قول معروف درد دین دارند وارد می شوند و سعی دارند مطالب عرفانی ، مذهبی ، شهدایی و امثالهم در گروه ها بگذراند .
اما به راستی آیا دقت کرده اید که همین افراد دسته ی دوم ، اکثرآ بجای نشر معارف الهی و سیره ی پیامبر و ائمه اطهار سلام الله علیهم ، بجای ترویج فرهنگ شهادت و ولایت ، بصورت جاهلانه دست به تخریب چنین مواردی می زنند ؟در بیشتر موارد احادیث یا روایاتی نشر می شود که اصلا سندیت معتبری ندارند ، داستان هایی گفته می شود که در ظاهر بسیار زیبا ولی در باطن قصد تخریب و ضربه زدن به یکی از اصول یا فروع دین دارند ، بطور مثال در مورد عمل شنیع قمه زنی یک سری روایات بسیار غلط و نامعتبر از کسانی که خودشان از لحاظ علمی و عملی و دینی حائز جایگاهی نیستند نقل می شود ، فتواهایی از یک سری عمامه به سر ها که توهم مرجع تقلیدی دارند و جز خود و خانواده شان کسانی آنها را به مرجعیت رسمی شیعه و اسلام قبول ندارد ، می آورند ، خیلی ها که ادعای اعتبار احادیث ارسالی شان می شود وقتی ازشان منبعی درخواست می شود ، یک کلمه ی عربی را پسوند قرار می دهند و نام کتاب نامعتبر بعلاوه ی صفحه و جلد کذایی .