با خود گفته بودم و تکرار می کنم؛
که اگر تمام دنیا هم زیر و رو بشود،
اگر هزار تکه شوم، اگر هر تکه ام جایی دور از تکه های دیگرم باشد،
اگر دلم خاک شود و گردش به هوا رود،
اگر هر چه و هر چه شود،
یک چیزی می ماند برای همیشه ام؛
عشق تو! برای قلبم ... و قلبم؛ برای تو... تا ابد... یا اباعبدالله الحسین(ع)...
راست می گویند که تو قطب نمای قلب های عاشقی... .
رشادت و شهادت سردار هور قسمت 3
حاج علی بر اثر شهادت حاج حمید خیلی بی تابی می کرد و می گفت: «کمرم شکست» یک شب قبل از تک دشمن به جزایر در نشستی در جمع رزمندگان و فرماندهان گفت:
« دشمن باید از نعش من رد بشود تا بتواند جزایر را بگیرد اگر دشمن جزایر را بگیرد من بر نمی گردم»
در روز موعود یعنی 4/4/67 دشمن سطح وسیعی از منطقه را شیمیایی زد و بعد به جزایر حمله نمود رزمندگان بسیار مقاومت کردند و حاج علی با تعدادی از بچه های قرارگاه نصرت ماندند. هر چقدر فرماندهان به ایشان اصرار می کردند که برگرد عقب یا حداقل قرارگاه را یک خط عقب تر بیاور ایشان قبول نمی کردند و می گفت:
« تا یک نفر هم در جزایر باشد من عقب نمی آیم. بیایم عقب به مردم چی بگم؟ بگویم بچه هایتان را رها کردم و برگشتم.»
حاج علی در قرارگاه خاتم 4 که در ضلع شمال شرقی جزیره شمالی باعث تخلیه تعداد زیادی از رزمندگان شد. آخرش پیش بینی ایشان درست از آب درآمد ایشان آخرین کسی بود که از جزایر خارج شد همان طور که سال 62 اولین کسی بود که پا در جزایر گذاشت. خبر رسید هلی کوپترهای عراقی در جزیره نشستند دشمن نیزارها را آتش زد از حاج علی و همراهان دیگر خبری نشد. بسیاری امیدوار بودند که اسیر شده و از سال 67 تا 83 زمان سقوط صدام هیچ سخنی از سردار گمنام هور به زبان ها نیامد نه مراسمی نه یادواره ای و نه یادمانی و ... تا این که در روز 19/2/89 در اخبار سراسری سیما خبر کشف و رجعت پیکر مطهر ایشان اعلام شد حاج علی هاشمی مزد سال ها مجاهدت، اخلاص و در راه ولایت فقیه بودن خویش را گرفت سال ها گذشت تا پس از 22 سال انتظار، خبر رسید سردار گمنام هور، سردار گمنام خیبر و بدر در همان نیزارهای هور شهید شده است.
بعد از اقامه نماز ظهر به جماعت، معظم له برای ناهار و استراحت تشریف می برند و دوباره ساعت 4 بعد از ظهر کارشان را شروع می کنند. این برنامه کاری تا نماز مغرب ادامه دارد. نماز مغرب را هم به جماعت می خوانند. یکی از توفیقات ایشان این است که همه نمازهایشان را به جماعت می خوانند، حتی نماز صبح را در خانه به جماعت اقامه می کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای بین نماز مغرب و عشا حدود نیم ساعت تا سه ربع در سکوت محض به تفکر و تأمل می نشینند، حتی اگر پشت سر ایشان وزرا و شخصیت های کشوری و لشکری هم نشسته باشند.
زندگی سردار شهید علی هاشمی در جبهه های جنگ :
با شروع جنگ تحمیلی علی هاشمی یکی از فرماندهانی شد که مسئول یکی از سخت ترین محورها و جبهه ها بود. در محور کرخه کور و طراح از پیش روی دشمن جلوگیری کردند و هنگامی که عراق به حمیدیه رسید از سقوط آن و به طبع اهواز جلوگیری کرد اگر این رشادت ها نبود موضوع جنگ به صورت دیگری رقم می خورد و فجایعی به مراتب بالاتر از سقوط خرمشهر حادث می شد. با شکل گیری یگانهای رزم سپاه او مامور تشکیل تیپ 37 نور می شود. و این تیپ توانست در عملیات بیت المقدس به خوبی خط دشمن را بشکند. سردار علی هاشمی توانست بر اساس اطلاعاتی که تیم های شناسایی به دست آورده بودند در آزادسازی خرمشهر و شناسایی مواضع دشمن نقش بسیار موثری داشته باشد. او دائم الذکر بود و بسیار ماخوز و محبوب صحبت می کرد.
بعد از 2 عملیات بزرگ بچه های قرارگاه نصرت شیوه جدیدی برای مقابله با دشمن آغاز کردند و سراسر هور را برای آنان ناامن نمودند و در نهایت حاج علی با درایتی که داشت فرمانده سپاه ششم امام جعفر صادق(ع) شد او مدام به قرارگاه سرکشی می کرد و شخصا پیگیر مسائل بود در سال 65 ایشان به فرماندهی سپاه ششم امام صادق(ع) نیروی زمینی سپاه منصوب شد که چند تیپ و لشکر و بسیج و سپاه خوزستان و لرستان پدافند منطقه هور از کوشک تا چزابه به ایشان سپرده شد. به فرموده دکتر رضایی به ایشان باید گفت : « سپهبد شهید علی هاشمی »
ادامه دارد ....
با قرار گرفتن سلسله عملیات محدود و گسترده برون مرزی در دستور کار فرماندهان جبهه شمالی جنگ و همچنین همکاری و بهرهگیری از توان جنگندگی معارضان کرد عراقی - به دلیل اهداف مشترک- عملیات نامنظم و گسترده «فتح5» در منطقه عملیاتی «چوارتا» و «ماووت» در شمال استان «سلیمانیه» عراق و همزمان با عملیات «کربلای10» در غرب ماووت به اجرا گذاشته شد.
)آقای سید حسن نصرالله ( دبیر کل حزب الله لبنان می گفت : یک دفعه به همراه شورای حزب الله لبنان محضر مقام معظم رهبری بودیم. اوج سختی و تنگنایی ما بود و خیلی به حزب الله سخت می گذشت. کنفرانس شرم الشیخ هم صورت گرفته بود، همه توطئه ها شده بود که حزب الله را نابود کنند.
موقعی که ما با رهبر معظم جهان اسلام دیدار داشتیم، ایشان به ما امید داد و فرمود :شما پیروز می شوید، این چیزها زیاد مهم نیست . سپس اضافه کردند : من در اداره امور کشور بعضی وقتها حل مسائل برایم دشوار می شود و دیگر هیچ راهی پیدا نمی شود . به دوستان و اعوان و انصار می گویم که آماده شوید به جمکران برویم . راه قم را پیش می گیریم و راهی مسجد جمکران می شویم . بعد از راز و نیاز با آقا، من احساس می کنم همانجا دستی از غیب مرا راهنمایی می کند و من در آنجا به تصمیمی می رسم ومشکل بدین صورت حل می شود و همان تصمیم را عملی می کنم.
حجت السلام والمسلمین کعبی: عضو مجلس خبرگان رهبری
زندگی اجمالی شهید علی هاشمی از کودکی تا شروع جنگ تحمیلی:
علی هاشمی سال 1340 در شهرستان اهواز در طلوعی از آفتاب دیده به جهان گشود دوران کودکیش را در کوچه های منطقه عامری سپری کرد و در نوجوانی به منطقه حصیرآباد اهواز نقل مکان نمودند. علی تکیه گاه مناسبی برای اهل خانه بود. در همان دوران کودکی نماز می خواند، روزه می گرفت و با متانت و وقاری که در ذاتش بود دیگران وادار می شدند که به او احترام بگذارند. او انسانی بسیار مهربان و دلسوز بود و حرفش برای همه قابل قبول بود. او عضو تیم شهباز و یکی از اعضای اصلی تیم فوتبال محله بود. در دوران انقلاب نقش مهمی در فعالیتهای سیاسی داشت چندین بار توسط ساواک دستگیر شد کارهای تبلیغاتی انجام می داد و اعلامیه های امام را پخش می کرد.
پس از پیروزی انقلاب علی همچنان در فعالیتهای سیاسی نقش داشت آشوب های شهرها مناطق مرزی انقلابی حمیدیه را با کمک بچه های حصیرآباد و آخر اسفالت اهواز سامان داد و سپاه حمیدیه توانست پیش از شروع جنگ در برقراری امنیت نقش ارزنده ای داشته باشد و در مبارزه با اشرار و ضد انقلاب و قاچاقچیان اسلحه و مهمات موفق باشد. علی هاشمی هم زمان با مبارزات گسترده انقلابی در عرصه های علمی هم چنان موفق بود به گونه ای در دانشگاه مشهد رشته دندان پزشکی قبول شد و توانست بورسیه ی دانشگاه های آمریکا شود اما با توجه به شروع جنگ ایشان ترجیح داد که باید در جنگ حضور داشته باشد و دانشگاه جنگ را برگزید.
قرارگاه «رمضان» نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در تاریخ25 آبان ماه سال66 عملیات نامنظم ظفر3 را به منظور انهدام مراکز نظامی و تأسیسات اقتصادی دشمن در عمق جبهه شمالی دشمن طرحریزی و اجرا کرد. این عملیات در منطقه عملیاتی «دربندیخان» واقع در جنوب استان «سلیمانیه» و بخش «سنگاو» از استان کرکوک و با رمز «یا رسول الله» آغاز شد.
چشمت به نامحرم میافتد، اگر خوشت نیاید که مریض هستی !!!!ء
اما اگر خوشت آمد،
فوراً چشمت را ببند و سرت را پایین بینداز و بگو:
*یا خیر حبیب و محبوب*
یعنی خدایا من تو را میخواهم، اینها چیه؟
اینها دوست داشتنی نیستند
پی نوشت:
گاهی یک نگاه حرام ...
شهادت را برای کسی که لیاقت شهادت دارد ،
سال ها عقب می اندازد.
چه برسد به کسی که ...
هنوز لایق شهادت بودن را نشان نداده است . . .
شهادت را میطلبیم اللهم ارزقنا توفیق الشهاده ، اما . . .
هیچ داری از دل مهدی خبر ؟؟؟
گریه های هر شبش تا سحر؟؟؟
او که ارباب تمام عالم است ...
من بمیرم، سر به زانوی غم است ...
شیعیان!!!
مهدی غریب و بی کس است ...
جان مولا معصیت دیگر بس است ...
::::::اللهم عجل لولیک الفرج::::::