خلاصه آمار

برای مراسم عقد درمحضر مقام معظم رهبری از مهریه صحبت به میان آمد. آقا فرمودند: اولاً در مورد مهریه، هر چه مورد نظر دختر شما باشد، همان را مهریه قرار دهید، ولی من چون برای مردم خطبه عقد می خوانم و این سنّت من بوده که دختر خانمی که مهریه اش بیش از 14سکه باشد صیغه عقدش را نمی خوانم، تا حالا این کار را نکرده ام. اگر بخواهید می توانید بیش از 14 سکه هم قرار بدهید ولی من صیغه عقد را نمی خوانم، بروید نزد آقای دیگری صیغه عقد را بخواند از نظر من اشکالی ندارد.

 

دکتر غلامعلی حدّاد عادل (نماینده مجلس شورای اسلامی)

+ يكشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۳۷ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

با سلام 
در صدد هستیم تا البوم شهدا را در این قسمت بزاریم پس شما میتوانید برای دریافت و تماشای این عکس ها از ناحیه بالای سایت قسمت البوم شهدا را انتخاب کنید و عکس شهدای مورد نظرتون را مشاهده کنید 
البوم شهدای اضافه شده :

1.شهید سید موسی حسینی
2.شهید سید مسلم موسوی 
3.شهید مصطفی مولوی
4.شهید نصر الله رفیعی
5.شهید نگهدار رفیعی
6.شهید سید رحمان مرتضوی
7.شهید رحمت الله اسماعیلی
8.شهید رمضانعلی مولوی
9. شهید سید رضا موسوی فرزند سید رمضان
10.شهید ستار اسماعیلی
11.شهید صفی الله اسماعیلی
12.شهید سید سعید مرتضوی
13.شهید سیف الله اسماعیلی
14.شهید شیرزاد مولوی

البوم تمامی شهدا تکمیل شده است لذا از کلیه عزیزانی که البومی از شهدا دارند به ما در همین پست اعلام کنند یا می توانند عکس هاشون را به ایمیل b4siji@chmail.ir  بفرستند تا ما به اسم خودشون در سایت منتشر کنیم .
هدف از اینکار زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهداست ....

+ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۰۳ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

نامه مادر شهید غواص تازه تفحص شده به رهبر انقلاب

آنچه مرا آرامش حقیقی داد پیام معظم له بود که نشان از سربلندی و افتخار آفرینی پاره تنم بود که در برهه‌ی حساس کنونی بار دیگر به یاری مولا و سرور و ولی امر خویش شتافت.

مادر یکی از شهدای غواص تازه تفحص شده، با نام منوچهر تنگسیری نامه ای را خطاب به رهبر انقلاب نوشته است که متن کامل آن چنین است.

محضر مبارک رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای

سلام علیکم

پس از 29 سال فراق فرزند 14 ساله‌ام، امروز او را در آغوش گرفته و آرامش یافتم ولی آنچه مرا آرامش حقیقی داد پیام معظم له بود که نشان از سربلندی و افتخار آفرینی پاره تنم بود که در برهه‌ی حساس کنونی بار دیگر به یاری مولا و سرور و ولی امر خویش شتافت. 

+ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۵۴ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در نزدیکی های تهران حوالی دولت آباد و میدان خراسان، یک گاریچی بود بنام قاسم ، که کارش فروش جیگر بود وبه همین دلیل معروف شده بود به قاسم جیگرکی.

قاسم جیگرکی شرور بود. اهل دعوا و چاقو کشی و گاهی اوقات هم پیک مشروبی میزد. اما هر سال چند روز قبل از محرم که میشد ، دست و دهانش رو آب میکشید و تو مجلس امام حسین خدمت می کرد.


میگفت آخر ذی الحجه  دهن شو آب می کشید و لباس عزا میپوشید ومیومد تو حسینیه محل و ، در ضمن علمم  داشت حسینیه ، علم کش هیئت این بود چون خیلی ماشاالله قدرتمند و قدرتمند بود علمم که بزرگ بود.

آقا هیئتی که 5هزارتا سینه زن داشت خلاصه کم کم کار به  جایی رسید که رسید به 100 نفر سینه زن ،مردم دیگه نیومدن.

هیئت امناء هیئت  دور هم نشستن که چرا هیئت کسی نمیاد. گفتن از مردم میپرسیم رفتن از مردم پرسیدن آقا تو چرا نمیایی؟گفت این قاسم جیگرکی علامت کش هیئتتونه ،خب وقتی  یه هیئت راه میافته اولین کسی که مردم میبیننش کیه؟ علامت و علامت کش دیگه،شراب خوره ،چاقو کش معروف دمه جیگرکی برو بابا ما نمیاییم .

+ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۴۹ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

علی خلیلی

خاطره ای تکان دهنده از زبان دوست داداش علی خلیلی در آن حادثه تلخ : 

وقتی ضارب علی را با چاقو زد


ما پیکر غرق خونش را به کناری کشیدیم ،


پیرمردی آمد وگفت :

خوب شد؟همین و می خواستی؟

به توچه ربطی داشت؟چرا دخالت کردی؟

علی باصدای ضعیفی گفت:

حاج آقا فکر کردم دختر شماست،من از ناموس شما دفاع کردم...

+ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۲۸ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

ر آستانه میلاد فرخنده امام هشتم حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا علیه‌السلام و دهه کرامت اینجانبان، پرویز خلیلی و اعظم مشتاق‌فرد به عنوان اولیای‌دم شهید خلیلی، در خصوص اعمال حق قصاص خویش که پس از رسیدگی در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران در حضور وکلای تسخیری و تعیینی قاتل، آقای احسان شاه‌قاسمی، پس از تأیید در شعبه پانزدهم دیوانعالی کشور، هم‌اکنون در شعبه سوم اجرای احکام کیفری دادسرای جنایی تهران مطرح است، بدینوسیله ضمن سپاس از وکیل محترم‌مان و استاد معزز دانشگاه‌ جناب آقای حامد صفری‌ریزی به استحضار ملت شهیدپرور ایران می‌رسانیم:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

فرزند عزیزمان؛ علی جان، اکنون که با خون شاهرگ تو، رایحه دفاع از حریم نوامیس جامعه اسلامی‌مان، بار دیگر جان گرفته است و به کوری چشم معاندان داخلی و خارجی فرهنگ غنی اسلامی‌ و فریضه امر به معروف و نهی از منکر، تو به نمادی برای احیای این واجب از یاد رفته بدل شده‌ای، دیگر چه جای تأثر و ناراحتی از فراق تو ای جوان خنده‌روی ما؛‌

دیگر چه جای غم و اندوه از ندیدن سیمای نورانی تویی که بذل خون خود را  با ایثار و گذشت از خطای نابخشودنی خاطی‌ای که جانت را هدف گرفته بود به سرحد کمال رساندی.

شاید بهار کوتاه عمر تو با زنده ماندن معجزه‌آسای تو پس از جراحتت، چندان افزوده نشد، اما ماندی که پیام‌رسان این اعتقاد راسخ قلبی‌ات باشی که اگر هر ملامت‌کننده ناآگاه یا مغرضی از تو می‌پرسید که چرا اینگونه جان برکف، برای رهایی خواهران دینی‌ات از چنگال افرادی غافل عمل نمودی، فریاد می‌زدی که « برای یک لبخند آقا و رهبرت، سیدعلی عزیز» که جانمان به فدایش باد چنین کردی.

بگذار تا رسانه‌‌های استکباری غرب و نهادهای ضداسلامی بین‌المللی حق ما را در قصاص خطاکاری که گل وجود تو را پرپر کرد و در اعمال آن نمایندگان یک خواست عمومی جامعه اسلامی ایران هستیم، در حالی که نه خود و نه خانواده‌اش هیچ‌گاه متنبه نشدند و بارها در اظهاراتی نسنجیده دل ما را شکسته‌اند، به رسمیت نشاسد؛ و صد البته خداوند متعال این حق را بر هر ولی مظلومی که به ناروا کشته شود ارزانی کرده و فرموده است که « فی‌القصاص حیاة یا اولی‌الابصار».

فرزند شهیدمان؛ علی‌رغم همه قصورها، کوتاهی‌ها و گاه دلشکستگی‌هایی که طی این 4 سال در حق ما روا شد، ما نیز به تو اقتدا کرده و با استعانت از الطاف خفیه الهی و با توسل به قلب عالم امکان، حضرت بقیة‌الله‌الاعظم ارواحنا‌ له‌الفدا، به امید یک لبخند آقا و رهبرمان حضرت آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای،‌ بدون ذره‌ای چشم‌داشت مراتب گذشت قاطع و منجز خویش را از حق قصاص خود به اطلاع عموم مردم حزب‌الله ایران می‌رسانیم.

والسلام علی من اتبع الهدی

پرویز خلیلی_ اعظم مشتاق‌فرد، پدر و مادر شهید علی خلیلی

+ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

سید شهاب الدین بصام‌ تبار جانباز 70 درصد جنگ تحمیلی و قهرمان مسابقات معلولان جهان در سال 2010،  ضمن بیان خاطره‏‌ای از دیدار مقام معظم رهبری با جانبازان در آسایشگاه در سال 1373 گفت: حضرت آقا در آن روز از نماز اول وقت برایمان گفتند و در همان روز از من در خصوص ازدواج پرسیدند و مرا برای این موضوع تشویق کردند.

وی افزود: بعد از چهار ماه از دفتر رهبری برای خواندن خطبه عقد وقت کردم و ایشان به شوخی به من گفتند: «من گفتم ازدواج کن، شما چرا جدی گرفتی و به این سرعت دست به کار شدی؟!» چند سال بعد هم خود ایشان در گوش دخترم اذان و اقامه را خواندند.


+ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۶:۱۲ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم : خدا قوت، نه خسته برادر! 

بعضی ها امروز برای طرح دوستی ، فقط با عجله از همه می پرسند : ASL?


من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ،

بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من های کلاسم ، نگاهم کنید !


من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ،

بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !


من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،

بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم شارژ بفرست !


من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ،

بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !


من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم

و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !


من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی قبر مانند ، قرآن می خواندم و اسغفار می کردم و لذت می بردم ،

بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !


من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم

و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!


من آنروز یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت و شکر خدا می کردم ،

بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !


من آنروز با بند انگشتانم ، با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و

بعضی ها امروز با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید و یا کلیدهای کیبورد

برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی در روم ها !


من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم ،

بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که فضا را هم آلوده کنند !


من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ،

بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند :مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !


من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و

بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !


من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم ، و

بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !


من آنروز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ،

بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !

قرارمون نبود نه قرارمون نبود 

کــــــــــــــــــــجا داریم میریم ما 


+ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۳۶ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

باسمه تعالی

 

زندگینامه امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)

 مقدمه:

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 نام، لقب و کنیه امام:

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

پدر و مادر امام:

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 تولد امام:

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.

 

دریافت مولودی :   دانلود

+ شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۱۸ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شهدا در زمینند

شهیدان نه در آسمان ها

که در همین خیابان های گرفتار همچون عابرانی نورانی هر روز

از کنار ما می گذرند

و صدای خدا را نمی شنویم :

« و لا تَحسبنّ الذین قُتلوا فی سبیل الله أمواتاً... »

ما، امّا با عینک های دودی

و غفلت های عمودی

شب های جمعه به قبرستان ها می رویم

و شهیدان برای ما فاتحه می خوانند !

و ما دوباره بر می گردیم

به حُجره و بازار آرزوهایمان را می شماریم

و ریشخند دنیا !

و هرگز با منطق عینک های دودی روشن نمی شویم که :

« عند ربّهم یرزقون » یعنی چه ؟!

و روزها و هنوزها می گذرد

و ما همچنان

دست هامان خالی است !


 

+ پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۱۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شهید نادر مهدوی

شهید نادر مهدوی” ( حسین بسریا) در 14/3/1342 ه- ش در خانوده‎ای مستضعف امّا متدیّن و پرهـیزکار در روستای نوکار “، از توابع دهستان بحیری” در شهرستان دشتی” واقع در استان بوشهر” دیده به جهان گشود. او ششمین فرزند خانواده بود.

در سال دوم دبستان بود که به مکتب رفت و قرآنِ کریم، این کتاب هدایتگر الهی را به مدد علاقة وافر و هوشِ سرشارِ خود، در عرض مدتِ تنها بیست و پنج روز نزد آقای علی فقیه خــتم نمود. در همین سال بود که خانوادة وی از روستای نوکار، به روستای بحیری مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند.

+ پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۶ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شهید طیبه واعظی

طیبه واعظی دهنوی در سال 1337 در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال 1350 طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.

به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد.

در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.

روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد.

طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است.

صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست.

طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.

وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.

طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند.

روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.

محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد

+ پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۰۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

تا حالا خیلی‌ها از مردم و مسؤولین با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه؛ الا این نامه که خیالم را راحت کرد.

 تمجیداتم از رهبر انقلاب بسیار بجا بود

 روزی خدمت علامه حسن زاده بودم و در مورد تعابیری همچون «قائد ولی وفی»، «رائد سائس وفی»، «مصداق بارز نرفع درجات من یشاء» و «دادار عالم و آدم همواره سالار و سرورم را سالم و مسرور دارد» و... که ایشان برای مقام معظم رهبری به کار برده‌اند، گفت‌وگو و سؤال کردم. چرا که آن زمان برخی نتوانستند این ستایش‌ها را تحمل کنند. ایشان فرمودند: این عناوین بسیار خوب و بجا بود.

+ پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۵۹ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

آزمونی بزرگ برای کسب تجربه

منطقه جنگی جنوب از سوی ایران و عراق در اولویت نخست قرار داشت . عملیات های بزرگ و گسترده ای چون طریق القدس ، فتح المبین ، و بیت المقدس در قالب ده طرح کربلا‌ در حال طراحی و اجرا بود ، اما در جبهه شمای ( غرب ) بنابر اولویت سوم آن و پراکندگی مواضع دو طرف ، نبرد به شدت و انسجام جبهه جنوبی و جبهه میانی پیگیری و اجرا نمی شد . با این حال جبهه غرب هیچ گاه از وجود رزمندگان جان برکف و فرماندهان کارآمد سپاه و ارتش ایران خالی نماند ، چنانچه بهترین فرماندهان نبردهای جنوب از میان افراد کار آزموده در جبهه شمالی بودند که از جمله می توان از جاوید الاثر احمد متوسلیان ، و شهیدان محمد ابراهیم همت و دکتر مصطفی چمران نام برد .

+ پنجشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۷:۵۱ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

امام جواد

عنوان: میلاد امام جواد
حجم: 7.06 مگابایت
توضیحات: با ذکر صلوات دانلود کنید
+ چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

دوازده قطره از دریای فضایل


(1)
ابن قیاما نامه ای کنایه آمیز به امام رضا(ع) نوشته بود. گفته بود: تو چه امامی هستی که فرزند نداری؟
حضرت با ناراحتی جواب داده بود: « تو از کجا می دانی که من فرزندی نخواهم داشت. به خدا شب و روز نمی گذرد جز این که خداوند به من پسری عنایت خواهد کرد که به سبب او میان حق و باطل را جدایی می دهد»1

(2) 
وقتی امام جواد(ع) به دنیا آمد، امام رضا(ع) فرمود: «حق تعالی فرزندی به من عطا کرد که هم چون موسی بن عمران دریاها را می شکافد و مثل عیسی بن مریم خداوند مادرش را مقدس گردانیده و او طاهر و مطهر آفریده شده» آن وقت مرثیه فرزندش را خواند و گفت: «این کودک به جور و ستم کشته خواهد شد و اهل آسمان ها برایش گریه خواهند کرد، خدای متعال بر دشمن و قاتل او غضب خواهد کرد؛ آنها بعد از قتل او بهره ای از زندگی نخواهند برد و به زودی به عذاب الهی واصل خواهند شد.»
آن شب که امام جواد(ع) به دنیا آمد، امام رضا(ع) تا صبح در گهواره با او سخن می گفت...
مشهور است که رنگ صورت آن حضرت گندم گون بود. قد بلندی داشت و نقش روی انگشترش «نعم القادرالله» بود.2

(3)
ابویحیی صنعانی می گوید: در مکه به محضر امام رضا(ع) شرفیاب شدم. دیدم حضرت موز پوست می کنند و در دهان فرزندشان ابوجعفر(امام جواد(ع) می گذارند. عرض کردم: این همان مولود پرخیر و برکت است؟
فرمود: آری. این مولودی است که در اسلام، مانند او و برای شیعیان ما، بابرکت تر از او زاده نشده است.3
+ چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۵۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

عملیات مطلع الفجر از سلسله عملیات های دوره آزادسازی به شمار می رود که در منطقه گیلان غرب و شیاکوه و با هدف آزادسازی ارتفاعات غرب شهر گیلان غرب در جبهه میانی صورت پذیرفت .

خط خودی در جبهه میانی به اهمیت جبهه جنوب نبوده و توسط ستاد سپاه منطقه 7 غرب کشور و قرارگاه ارتش اداره می شد . عراق نیز بالا ترین توان ماشین جنگی خود را در جبهه جنوب به کار می گرفت . بنابراین استعدادی که در این عملیات از آن بهره گرفته شد ، به اندازه عملیات جنوب نبود .

+ چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۴۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

قرارگاه‌ عملیاتی‌ و برون‌ مرزی‌ «رمضان» نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با همکاری‌ معارضان‌ کرد عراقی، در روز 28 آبان‌ ماه ‌1366 عملیات‌ نامنظم‌ «ظفر4» را در استان‌ «دهوک» کردستان‌ عراق‌ ترتیب‌ داد.

در این‌ عملیات‌ که‌ در شمار سلسله‌ عملیات‌های‌ نامنظم‌ ظفر و در عمق‌ منتهی‌ الیه‌ جبهه‌ شمالی‌ دشمن‌ و با هدف‌ انهدام‌ تأسیسات‌ نظامی‌- اقتصادی‌ عراق‌ صورت‌ گرفت، نیروهای‌ خودی‌ با رمز «یا رسول‌ الله(ص)» به‌ مقر لشکر119 پیاده‌ ارتش‌ عراق‌ مستقر در شهر دهوک‌ حمله‌ برده‌ و ضمن‌ انهدام‌ آن، به‌ تخریب‌ تأسیسات‌ انتقال‌ برق‌ سد این‌ شهر به‌ میزان‌60 درصد و مرکز پست‌ و تلگراف، پمپ‌ بنزین، مقر پلیس‌ و مخابرات‌ به‌ میزان‌40 درصد پرداختند.

+ چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۳۹ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

نفوذ و ضربه به خط دشمن

موقعیت منطقه عملیاتی «قدس 3» از سوی دشمن بخ بلندیهای «مین منصور» و در میان افراد محلی به «فره سیاه» مشهور است.این منطقه در محور عمومی دهلران طیب در غرب رودخانه «میمه» قرار دارد و دارای تعدادی تپه و بلندی است.بلندی 208 به سبب اشراف آن بر غرب رودخانه میمه شهرت و اهمیت ویژه ای در هر دو سوی نبرد داشت.دشمن پس از شکست در عملیهت بیت المقدس و عقب نشینی سراسری خود که به آزادی خرمشهر انجامید، بخشی از بلندیهای مرزی جبهه میانی را در اشغال خود نگه داشت تا دید و اشراف کافی بر منطقه عمومی دهلران داشته باشد.طراحی عملیات قدس3 بر همین اساس و به تناسب راهکارهای موجود در منطقه از دومحور صورت گرفت.

+ چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۳۶ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

آزادی دریاچه «ام النعاج»

طوفان شدید دریاچه کم عمق «ام النعاج» عراق در شمال شرقی‌شهر «بصره» همچنین اسارت نیروهای اطلاعاتی دشمن به دست رزمندگان مجاهدین عراقی از تیپ 9 بدر در این منطقه، انگیزه‌های طرح و اجرای عملیات «قدس 4‌» شد.طوفان، عوارض خشک و کوچک بر سطح دریاچه را کنار زد و دریاچه به «اروند رود» متصل شد. این دریاچه از چند طرف به چندین آبراه و روستا ختم می شود و مساحتی در حدود یکصد کیلومتر مربع را داراست و آب آن از رودخانه‌های واقع در خاک ایران تامین می‌شود.

+ چهارشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۸:۳۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور