خلاصه آمار

در دیداری که مقام معظم رهبری در مشهد با خانواده های شهدا داشتند، یک روز از خانواده ای دلجویی می کردند که چهار فرزندشان شهید شده بود. مقام معظم رهبری بعد از اینکه عکس شهیدان را برایشان آوردند، اسامی همه اعضای خانواده را سؤال فرمودند. بعد از معارفه، آقا اسم افراد را با اسم کوچک صدا می زدند و هدایایی به آن ها می دادند. در پایان، هدیه ای نیز به پدر و مادر شهید تقدیم نمودند. در این بین،یکی از برادران این شهدای بزرگوار که جانباز بود آمد و پس از دست بوسی- از روی شوق- شروع به گریه کرد.  مقام معظم رهبری از او دلجویی  کردند. پدر شهید گفت: آقا برای همسر ایشان دعا کنید، چون بیمار است و دکترها پول کلانی برای مداوایش خواسته اند .  مقام معظم رهبری فرمودند: هیچ ناراحتی ندارد-  ان شاءالله مشکلش حل خواهد شد.   (فردای آن روز همسر این برادر به دستور ولی امر مسلمین در بیمارستان بستری  و تحت معالجه قرار  گرفت ) در پایان دیدار مجدداً آقا افراد خانواده را به اسم صدا می زدند و به آن ها شیرینی می دادند و به دست مبارکشان شیرینی در دهان بچه ها می گذاشتند. 

 

آقای مجتبی سادات فاطمی ـ  از مشهد

+ سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

حدیث 3

+ سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

ادامه رشادت های سردار هور شهید علی هاشمی در دفاع مقدس


شهید علی هاشمی و همراهانش در قرارگاه نصرت کار بزرگی را انجام دادند و یکی از عملیاتهای بزرگ جنگ در سوم اسفند سال 62 در این منطقه به اجرا در آمد که نام "خیبر" را به خود گرفت و در سال بعد (63) نیز عملیات دیگری در این منطقه به نام"بدر" انجام شد.

+ سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در طی‌ سال‌1366 قرارگاه‌ «رمضان» سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ با اجرای‌ چند رشته‌ عملیات‌ پی‌درپی‌ و نفوذی، دشمن‌ را در محور شمالی‌ جبهه‌ جنگ‌ مضطر نموده‌ و توان‌ بالایی‌ از فرماندهان‌ ارتش‌ عراق‌ را به‌ محورهای‌ کوهستانی‌ کردستان‌ عراق‌ معطوف‌ کرد.

+ سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۶ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

ناهار خونه پدرش بودیم دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن رفتم تا از اشپزخونه چیزی برای سفره بیارم چند دقیقه طول کشید 

تا برگشتم دیدم اقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و باهم شروع کنیم این کارش این قدر برام زیبا بود که تا الان تو ذهنم مونده

خاطره همسر شهید مهدی زین الدینی

+ سه شنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

دختره تو دانشگاه جلوی یه پسر رو گرفت وگفت: خیلی مغروری ازت خوشم میاد هرچی بهت آمار دادم نگاه نکردی ولی چون خیلی ازت خوشم میاد من اومدم جلو خوددم ازت شمارتو بگیرم تا باهم دوست شیم.

پسرگفت شرمنده نمیتوانم ,من صاحب دارم,

دختره که از حسودی داشت میترکید گفت:خوشبحالش که با آدم باوفایی مثل تو دوسته ,

پسره گفت:نه خوشبحال من که یه همچین صاحبی دارم , 

دخترگفت اووووه چه رومانتیک این خوشگل خوشبخت کیه که این جوری دلتو برده؟ 

عکسشو داری ببینمش؟

پسرگفت عکسشو ندارم خودم هم ندیدمش اما میدونم خوشگل ترین آدم دنیاست,

دختره شروع کرد به خندیدن مسخره کردن می گفت ندیده عاشقش شدی ؟

نکنه اسمشم نمیدونی ؟

پسر سرشو بالا گرفت گفت آره ندیده عاشقش شدم اما اسمشو میدونم

اسمش مهدی فاطمه است

دوست مهدی با نامحرم دوست نمیشه...


+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

نه عنوانی دارم براش نه متنی 

شهید گمنام

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۲:۰۸ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

آقا دستت را از سر ما بر ندار هر چند بدیم ....

رهبر

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

استاد زبان برای اینکه فرهنگ مبتذل غرب را رواج دهد،به دانشجویان پیشنهاد شرم آوری داد که، اگر کسی امتحان پایان ترم را ۲۰ بگیرد من یک شب با او خواهم بود.
یکی از دوستان قدیمی شهید بابایی ماجرایی را تعریف می کند که نشان دهنده این مطلب است: «آنهایی که به جایی رسیدند از اول مواظب خودشان بودند»
ماجرا از این قرار است:

 

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۶ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شهادت امام رضا

مداحی برای شهادت امام رضا :

ماهی با دریا دریا کجاست                              : مهدی میرداماد : دانلود

جوادم بیا بابا جوادم بیا بابا                              : محمود کریمی  : دانلود

با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید        : محمود کریمی  : دانلود

مجنونم و پریشونم                                        : محمود کریمی  : دانلود

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

بعد از مفقود شدن حاجی من رفتم توی اتاق آنقدر گریه کردم تا سه چهار روز من فقط گریه می کردم طوری که از بچه هام خجالت می کشیدم من خیلی به علی وابسته بودم همش می گفتم خدایا کمکم کن. زندگی رو برا شوهر و بچه هام زهر کرده بودم. یه روز دیگه خودش اومد توی خوابم خوابیده بودم روی زمین بعد از نماز صبح بود، با یک دشداشه سفید همین جوری که بغلش کرده بودم همدیگر رو می بوسیدیم و گریه می کردیم قربون محاسنش برم تمام ریش هاش از گریه خیس شده بود اشک های من هی می چکید روی آنها گفتمش: حاجی بلند شوگفت: (( من نمی توانم بلند شوم)) گفتم چرا؟ گفت:(( من کمرم شکسته)) گفتم برای چی قربونت برم گفت: (( من از اشک های توکمرم شکسته)) گفتم: دیدی که فلانی چی میگه؟ میگه تو شهید شدی. گفت: (( دیگه باید راضی باشی به رضای خدا)) قشنگ این رو بهم گفت وقتی از خواب پریدم همینجوری گریه می کردم. برای شوهرم تعریف کردم گفت:(( دیگه می خوای چه جوری باهات حرف بزنه که قبول کنی؟ )) از اون موقع تا حالا سعی کردم دیگه با خودم کنار بیام.


خاطره ای از خواهر سردار شهید علی هاشمی (سردار هور)

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

ترک گناه

تا شروع محرم 37 روز دیگه مونده وقتش که بخودمون بیایم 

کافیه شروع کنی از امروز یه گناه را کنار بذار فقط ی گناه 

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۵۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

وقتی اومد خونه زهرا را میذاشت رو یه پاش با یک دست دیگه به پسرمون غذا میداد  می گفتم یکی از بچه ها رو بده به من با مهربانی می گفت 

نه ، شما از صبح تا حالا به اندازه کافی زحمت کشیدی

مهمون می اومد پذیرایی با خودش بود دوستاش به شوخی میگفتن مهندس که نباید تو خونه  کار کنه میگفت :

من که از حضرت علی (ع) بالاتر نیستم مگه ایشون به حضرت زهرا کمک نمیکردن


خاطره همسر شهید حسن اقاسی زاده

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۱۰:۰۰ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

حدیث

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۷ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در آخرین‌ ماه‌های‌ جنگ‌ هشت‌ ساله‌ ایران‌ و عراق‌ و هنگامی‌ که‌ نیروهای‌ ایران‌ با پیروزی‌ کامل، موفق‌ به‌ پیشروی‌ در خاک‌ دشمن‌ و آزادسازی‌ مناطق‌ و شهرهای‌ مهمی‌ همچون‌ «حلبچه» کردستان‌ عراق‌ شده‌ بودند، یک‌ عملیات‌ انهدامی‌ برای‌ ضربه‌ زدن‌ به‌ ماشین‌ جنگی‌ ارتش‌ عراق‌ در منطقه‌ عمومی‌ «پنجوین» صورت‌ گرفت.

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

حجاب انتقام کربلا

و چادر سرکردنت انتقام کربــــــــــــــــــلا ست...


چـــــــــــــــــادر تو تلافی غروبی است...


که در آن روز به زور چادر ازسر زنان حرم پیامبر می کشیدند. . .


چادر تو میراث خون دلهای خیمه نشینان ظهر عاشوراست . . .


و چادر سرکردنت به همین سادگی انتقام کربــــــــــــــــــلا ست . . .

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۹ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در زمینه جاذبه هایی که حضرت آیت الله خامنه ای از قبل از انقلاب داشته اند می توان به صحبت نیکو، برخورد خوب، نظم و وقار، مرتب بودن و تمیزی لباس، ادب و احترام به دیگران و گشاده رویی با مردم و جوانان اشاره کرد. جالب این جاست که هیچ کس با این همه صمیمیت جرأت نمی کرد خدای ناکرده در کنار ایشان شوخی زننده ای داشته باشد.

یکی از روزهایی که آقا در مسجد کرامت اقامه نماز می کردند، به مرحوم کرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیه کنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد برای ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرر فرمودند که جوان ها- دختر و پسر- برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می دیدیم که وقتی می خواستند وارد جلسه آقا شوند، از کیف خود چادرهایشان را در می آوردند و به سر می انداختند و پس از چند جلسه حضور در این کلاس ها، به طور کلی تغییر مسیر می دادند و یک فرد متدین و انقلابی می شدند.

 

حاج آقا فتحعلیان : عضو هیأت امناء مسجد کرامت مشهد

+ دوشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۴۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

تا اومدم دست به کار بشم سفره را انداخته بود یه پارچ اب دو تا لیوان دو تا پیش دستی گذاشته بود سر سفره تاباهم غذا بخوریم 

وقتی غذا تموم شد گفت : «الهی صد مرتبه شکر ، دستت درد نکنه خانم تا سفره را جمع کنی منم ظرفا را میشورم » گفتم خجالتم نده شما خسته ای تازه از منطقه اومدی تا استراحت کنی ظرفا تموم شده.

نگاهی بهم کرد و گفت : خدا کسی را خجالت بده که میخواد خانمش رو خجالت بده منم سرمو انداختم پایین و مشغول کار شدم

خاطره ی از همسر شهید حسن شوکت پور

+ يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۵:۲۹ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

حدیث 1

+ يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۳۱ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌ به‌ منظور کنترل‌ راه‌ ارتباطی‌ «چوارتا- بسن» عراق‌ در جبهه‌ شمالی‌ و غرب‌ شهر «بانه» کردستان‌ ایران، در 25 فروردین‌ ماه‌ 1366 و هنگامی‌ که‌ سوز و سرمای‌ زمستان‌ و برف‌ بر هوای‌ منطقه‌ حکم‌ فرما بود، دست‌ به‌ یک‌ حمله‌ نفوذی‌ زدند.

+ يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۰۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور