خلاصه آمار

۱۱۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «یاران امام حسین» ثبت شده است


«ابوبکر» فرزند امام حسن علیه‌السلام و نام مادرش «ام‌ولد» بود و نامش «نفیلة» گفته شده است. که مادر «قاسم» و «عبدالله» نیز بوده است. .«ابوبکر» را «عبدالله» نیز نامیده‌اند. و بنابر برخی از گزارشات امام حسین علیه‌السلام دخترش سکینه را به ازدواج وی درآورد. بعید نیست که ایشان از قاسم بزرگ‌تر باشد؛ ولی به حتم از «عبدالله»، دیگر فرزند شهید امام حسن علیه‌السلام که در لحظات آخر عمر امام حسین علیه‌السلام در دامن آن حضرت جان داد، بزرگ‌تر است.ابوالفرج اصفهانی شهادت ابوبکر را قبل از حضرت قاسم دانسته است. ولی برخی دیگر از منابع شهادت وی را بعد از حضرت قاسم گزارش نموده‌اند. در زیارت رجبیه این فرزند امام مجتبی علیه‌السلام مورد سلام امام واقع شده است. در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی ابی‌بکر بن الحسن؛ سلام بر ابوبکر پسر حسن» سپس از تیر سه شعبه که بر بدن او وارد شده بود، یاد شده و قاتلش «عبدالله بن عقبة غنوی» نفرین شده است. 

+ شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

بنابر گزارش طبری و فضیل بن زبیر مادر وی کنیز بوده است؛ عبدالله در روز عاشورا با نیزه عمرو بن صبیح صدائی به شهادت رسید. 

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

نام او «محمد»  یا «عبدالله»  بوده است. «محمد» از دیگر فرزندان امام علی علیه‌السلام است. کنیه‌اش «ابوبکر» و نام مادرش «لیلی» دختر «مسعود بن خالد بن مالک» است.ابوبکر به سوی میدان روی آورد و دلاورانه جنگید، در حالی که این اشعار حماسی را می‌خواند:«شیخی علی ذوالفخار الاطول من هاشم الصدق الکریم المفضل‌هذا حسین بن النبی المرسل عنه نحامی بالحسام المصقل‌تفدیه نفسی من اخی مبجل؛ پیشوای من علی، صاحب فخر آن والامردی است که از تبار هاشم، راستگو، بزرگوار و دارای فضیلت است؛این حسین، پسر پیامبر فرستاده خداست که از او با شمشیر صیقل داده‌شده‌ای حمایت می‌کنم؛جانم را فدای برادری می‌کنم که عظمتش موجب وقار من شده است».«ابوبکر» در رکاب امام حسین علیه‌السلام علیه‌السلام به شهادت رسید. قاتل او «زجر بن بدر جحفی» بوده است.  در مقتل ابوالفرج اصفهانی آمده است: بدن او در نهری کوچک یافت شده، در حالی که مشخص نبود قاتل او چه کسی است. و نیز گفته شده که قاتل او مردی از همدان بوده است. .فرزندان بلافصل علی علیه‌السلام را که در کربلا حضور داشته‌اند، شش نفر دانسته‌اند که همه به شهادت رسیده‌اند. سلیمان بن قته در رثای آن عزیزان گفت: «ستة کلهم لصلب علی قد اصیبوا و سبعة لعقیل؛.از صلب حضرت مولی علی علیه‌السلام شش نفر به شهادت رسیدند و هفت نفر از نسل عقیل به شهادت رسیده‌اند».آنان عبارت‌اند از:»1. اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، 2. ابوالفضل العباس علیه‌السلام، 3. عبدالله، 4. عثمان، 5. جعفر، 6. ابوبکر».

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«حسن» فرزند امام مجتبی و برادرزاده امام حسین علیه‌السلام است. او پس از محمد بن مسلم بن عقیل وارد میدان شد؛ اما چون در کربلا شهید نشد، بحث درباره او را در بین شهدای بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام آورده‌ایم.

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

محمد، فرزند مسلم بن عقیل بود. مادر گرامیش نیز «ام‌ولد» بود.پس از کشته شدن عبدالله بود که یورش همگانی آل ابوطالب علیه‌السلام شروع شد محمد به دست دو نفر از سپاه ابن‌سعد به نام‌های «ابومرهم ازدی» و «لقیط بن ایاس جهنی» به شهادت رسید. 

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«جعفر» برادر مسلم بن عقیل و فرزند دیگر عقیل است، مادر او «ام‌الثغر» دختر «عامر» از بنی‌کلاب همنان عامری است. ابن‌شهر آشوب می‌گوید: جعفر قدم پیش نهاد و شمشیر به دست در برابر دشمن حماسه آفرید. او در همان حال این ابیات را ترنم می‌کرد:«انا الغلام الابطحی الطالبی من معشر فی هاشم من غالب‌و نحن حقا سادة الذوائب هذا حسین اطیب الاطائب .من آن جوان ابطحی از نسل ابوطالبم و از تبار هاشم و غالب هستم.ما سروران و برترین روزگاریم، و این حسین، پاک‌ترین پاکان از عترت پیامبر».گفته‌اند جعفر بن عقیل پانزده مرد را به خاک انداخت. سپس «بشر بن حوط» او را به شهادت رسانید. در زیارت ناحیه مقدسه «جعفر بن عقیل» مورد سلام امام و قاتل او «بشر بن حوط همدانی» مورد لعن و نفرین امام است. 

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

دیگر شهید صحنه خونین کربلا «عبدالرحمن» پسر عقیل بن ابی‌طالب و برادر مسلم بن عقیل است. مادر او ام‌ولد بوده است. او با «خدیجه» دختر امام علی علیه‌السلام ازدواج کرده بود .ابن‌شهر آشوب می‌گوید: بعد از یاران حسین علیه‌السلام عبدالرحمن در حمله آل ابی‌ابوطالب قدم پیش نهاد، در حالی که این گونه رجز می‌خواند: «ابی عقیل فاعرفوا مکانی من هاشم و هاشم اخوانی‌کهول صدق سادة الاقران هذا حسین شامخ البنیان‌و سید الشیب مع الشبان .جایگاه مرا بشناسید، پدرم عقیل است، او از هاشم است و بنی‌هاشم برادران من‌اند، ]آنان[ پیران راست‌کردار و برابر بزرگانند،این حسین در اصل و نسب شامخی برخوردار است. این حسین بلندمرتبه و سرور کهنسالان و جوانان می‌باشد».او در این نبرد نابرابر هفده نفر سوار از دشمنان را کشت. بنابر نقلی وی به دست «عثمان بن خالد بن جهنی «و بنابر نقل دیگر به دست «عثمان بن خالد همدانی» به شهادت رسید؛ و ابوالفرج اصفهانی قاتل وی را عثمان بن خالد بن اسید جهنی و بشیر بن حوط قایضی دانسته است. در زیارت ناحیه آمده است: «السلام علی عبدالرحمن بن عقیل؛ سلام بر عبدالرحمن بن عقیل»، امام قاتل او را در این زیارت‌نامه «عمر بن خالد بن اسد الجهنی» دانسته و او را نفرین کرده است. 

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۷ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

در همین مرحله، محمد فرزند دیگر عبدالله بن جعفر وارد میدان شد. مادر او را برخی از مورخان، «خوصاء» دانسته‌اند؛ اما ابن‌جوزی، مادر او را «حوط» دختر «حفصة تمیمیة» دانسته است. سروری، ورود محمد به میدان رزم را پیش از برادرش عون دانسته است. در این نبرد نابرابر، رجزهای محمد این گونه است:«اشکوا الی الله من العدوان فعال قوم فی الردی عمیان‌قد بدلوا معالم القرآن و محکم التنزیل و التبیان؛ .از این دشمنان به خداوند شکوه می‌برم؛ این قوم و مردمی که در گمراهی و کوردلی به سر می‌برند. اینها که روشنگری‌های قرآن را تغییر دادند، و به ترک محکمات قرآن و بیاناتش پرداخته‌اند».


شهادت محمد


محمد بن عبدالله، در روز عاشورا ده نفر از دشمن را از پای درآورد. ]او که همراه دیگر برادران خود به میدان آمده بود، دیری نگذشت که در آن حمله گروهی[، به دست «عامر بن نهشل تمیمی» به فوز شهادت نائل آمد. .در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی محمد بن جعفر». او به جای پدرش عبدالله ابن‌جعفر طیار که همسر حضرت زینب علیهاالسلام بود، در کربلا حضور یافت. او برادرش عون را هنگام جهاد همراهی کرد، تا او را با بدن مقدس خود حراست کند. قاتل او «عامر بن نهشلی تمیمی» مورد لعنت امام قرار گرفته است. .عبدالله بن جعفر، از علاقمندان به اهل بیت علیهم‌السلام بود که توفیق حضور در کربلا را نیافت؛ ولی تلاش‌هایی برای اصلاح امور و ابراز خیرخواهی در حادثه کربلا به انجام رساند که پیش از این به موردی از آن اشاره کردیم. او بعد از جریان کربلا در مدینة النبی صلی الله علیه و آله برای شهدای کربلا - بویژه امام حسین علیه‌السلام - برنامه عزاداری راه انداخت. در آن جلسه غلام او «ابوالسلاسل» گفت: این آن چیزی است که از حسین علیه‌السلام بر ما وارد شده است. عبدالله از این نکته برآشفت و کفش بر او پرتاب کرد و پس از توهینی به او گفت: «اللحسین تقول هذا؟ والله لو شهدته لأحببت ألا افارقه حتی اقتل معه و الله انه لمما یسخی بنفسی عنهما و یعزینی عن المصاب بهما، انهما اصیبا مع اخی و ابن عمی مواسیین له صابرین معه؛ آیا به حسین این گونه می‌گویی؟! به خدا قسم، اگر با او می‌بودم، هرگز از او جدا نمی‌شدم تا این که کشته شوم؛ سوگند به خدا، آن دو نفر (عون و محمد) از کسانی بودند که در جان خود، سخاوت کردند و بر من مصیبت آن دو سهل و آسان است؛ چون آنها با از خودگذشتگی و شکیبایی با برادرم و پسر عمویم رفتار کردند». سپس به کسانی که در جلسه حضور داشتند روکرده و گفت: «الحمدلله عز علی مصرع الحسین ان لا اکن اسیت حسینا بیدی، فقد آساه ولدی؛ خدا را سپاس که شهادت حسین را نزد من عزیز داشت؛ به این که اگر من خودم او را یاری نرسانیده‌ام، به واسطه دو فرزند او را یاری کرده‌ام».درسی که می‌توان گرفت: بی‌شک شهادت عون و محمد افتخاری برای عبدالله بن جعفر و مادر دلاورشان علیهاالسلام خواهد بود و همگان به این افتخار غبطه خواهند خورد.


+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۶ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«عون» پسر «عبدالله جعفر بن طیار» و مادرش زینب کبری علیهاالسلام، دختر امیرمؤمنان علیه‌السلام است. سیره‌نویسان نوشته‌اند: وقتی امام حسین علیه‌السلام از مکه خارج شد، عبدالله بن جعفر نامه‌ای را برای امام ارسال داشت که در آن از امام درخواست کرده بود که از عزم خود بازگردد. عبدالله بن جعفر نامه خود را توسط فرزندش عون و محمد به سوی امام فرستاد، بعد از آن، عبدالله به سوی «عمرو بن سعد بن عاص» والی مدینه رفت و از او برای امام حسین علیه‌السلام امان درخواست کرد. او هم به امام نامه‌ای نوشت و آن را توسط برادرش یحیی به سوی امام فرستاد. عبدالله هم او را همراهی کرد تا این که در ذات عرق آنها امام حسین علیه‌السلام را ملاقات کردند. حضرت نامه را مطالعه فرمود و از درخواست آنها سر باز زد و فرمود: «انی رایت رسول الله فی منامی، فامرنی بما أنا ماض له؛ من در خواب رسول خدا را دیده‌ام، پس ایشان مرا به ادامه راه امر کرده‌اند. بنابراین من به همان چیزی که مرا امر فرموده است، عمل می‌کنم» پس از آن، امام پاسخ نامه را به عمرو بن سعید نوشتند و از آن دو نفر جدا شدند. آنها نیز بازگشتند. آخرالامر، عبدالله بن جعفر به دو فرزندش عبدالله و محمد سفارش کرد که همراه امام حسین علیه‌السلام باشند. 

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۱ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«عبدالله» فرزند مسلم بن عقیل بود. مادر او «رقیه کبری» دختر امام علی علیه‌السلام بوده است. مادر رقیه «صهباء»، از همسران علی علیه‌السلام بوده است. گفته شده صهباء از اسیران «یمامه» یا «عین التمر» بود. آن حضرت او را خریداری فرمود و از او دارای دو فرزند به نام‌های «عمر الاطرف» و «رقیه» بود. مسلم بن عقیل، رقیه را خواستگاری کرد و عبدالله یکی از ثمرات این ازدواج مبارک بود. 

ابن‌شهر آشوب می‌گوید: عبدالله فرزند مسلم بن عقیل وارد میدان جنگ شد و به آن گروه حمله‌ور شد. سرود حماسی‌اش این بود:«الیوم القی مسلما و هو ابی و فتیة بادوا علی دین النبی‌امروز مسلم را ملاقات خواهم کرد، هم او که پدرم است و همراه او شجاعانی را که به دین پیامبر ایمان آورده‌اند». 

شهادت عبدالله به نقل ابومخنف، ابوالفرج، مفید و دیگران پس از علی اکبر علیه‌السلام اتفاق افتاده است. او شجاعانه سه بار، پی در پی به آن گروه حمله کرد. گفته‌اند او هشتاد و نه مرد را در این حمله‌ها از پای درآورد. .شخصی به نام «عمرو بن صبیح صیداوی» که از اصحاب عمر سعد بود، تیری به سمت او پرتاب کرد. عبدالله که روبه‌روی او بود، متوجه شد. تلاش کرد که دست را برابر پیشانی خود نهد تا خود را از اصابت تیر حفظ کند، اما تیر کف دست و پیشانی او را به هم دوخته بود. او هر چه تلاش کرد نتوانست دست را از پیشانی خود جدا سازد. دست دیگر را به آسمان برداشت و گفت: «خدایا! اینان ما را کوچک شمردند و خوار ساختند، پس آنها را که ما را کشته‌اند، بکش» دیگری با نیزه‌اش به قلب او زد و او در دم جان داد.پس از آن، یزید بن رقاد، به او نزدیک شد و چوبه تیر را از پیشانی او بیرون کشید، در حالی که کلاهک نیزه هنوز در پیشانی او باقی مانده و جان داده بود. .عبدالله در زیارت ناحیه مورد سلام و تکریم است: «السلام علی عبدالله بن مسلم بن عقیل... سلام بر عبدالله فرزند مسلم بن عقیل». 

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

کنیه «علی اکبر» را «ابوالحسن» دانسته‌اند؛ ابوالحسن علی اکبر، در یازدهم ماه شعبان سال سی و سه هجری ولادت یافت. در حادثه کربلا حدود بیست و هفت سال داشت. این نقل با سخن «ابن‌ادریس» و نقل دانشمندان تاریخ‌نگار و نسب‌شناس همخوانی دارد. آنان گفته‌اند «علی بن الحسین علیه‌السلام در اوائل خلافت عثمان بن عفان به دنیا آمده و از جد بزرگوارش حضرت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام نقل حدیث فرموده است». .مشهور علمای اهل نسب و تاریخ از وی با لقب اکبر و بزرگترین فرزند امام حسین علیه‌السلام گزارش نموده‌اند. ولی برخی علمای شیعه وی را کوچک‌تر از امام سجاد علیه‌السلام دانسته‌اند که این نظر توسط مرحوم تستری مورد نقد واقع شده است. . مادر آن بزرگوار را «لیلی» دانسته‌اند. پدر لیلی، «ابی‌مرة» بوده که او خود پسر «عروة بن مسعود ثقفی» است. «عروة بن مسعود» یکی از بزرگان قومش بوده و او را شبیه‌ترین مردم به حضرت عیسی علیه‌السلام دانسته‌اند. مادر لیلی «میمونة» دختر «ابی‌سفیان» پسر «حرب» پسر «امیه» می‌باشد. از امام رضا علیه‌السلام نقل شده که علی اکبر کنیزی را به همسری برگزیده بود. 

از ویژگی های حضرت علی اکبر تا شهادت در ادامه مطلب

+ جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

آخرین یاور امام حسین علیه‌السلام «سوید بن عمرو بن ابی‌مطاع» بود. او به میدان آمد و به مبارزه پرداخت؛ اما در حین کارزار با صورت به زمین خورد و همگان پنداشتند او کشته شده، در حالی که زنده ولی بی‌هوش روی زمین افتاده بود. بعد از این، (در ضمن ذکر شهدای پس از امام) از او بیشتر سخن خواهیم گفت. 


+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

مهران که از غلامان بنی‌کاهل است گفته: من در کربلا در کنار حسین علیه‌السلام خود شاهد بودم که مردی وارد میدان شد و درگیری بسیار سختی داشت. او چون صاعقه‌ای شرربار به هر طرف می‌تاخت، به گونه‌ای که هیچ کس را تاب برابری با او نبود؛ چرا که او به هر گروه که حمله‌ور می‌شد، آن بخش از سپاه را پاره می‌کرد. سپس به خدمت امام علیه‌السلام بازگشت و عرض کرد: «ابشر هدین الرشد یابن‌احمدا فی جنة الفردوس تعلوا صعدا؛ تو را بشارت، ای پسر احمد که به هدایت رشدیافته‌ای، به باغ فردوس پر می‌کشی و در آن بالا می‌روی».پس از آن پرسیدم: «این کیست؟» گفتند: «ابوعمرة نهشلی است» پس «عامر بن نهشل» با او درگیر شد و او را کشت و سرش را از بدن جدا ساخت. 

+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

ابن‌شهر آشوب بر این باور است که «عمرو» فرزند «عبدالله جندعی» در حمله نخستین شهید شده است. ولی فضیل بن زبیر گزارش نموده است که عمر در روز عاشورا زخمی گردیدند و بعد از یک سال به شهادت رسیدند  .در زیارت ناحیه مقدسه نیز این داستان تأیید شده است: «سلام بر زخمی همراه سوار، عمر بن عبدالله الجندعی». 


+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۲۲ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

.جناب «ضرغامة» فرزند «مالک» است. او به واقع - چون اسم خویش - شیری در میدان نبرد بود. شیعه‌ای شناخته شده و از بزرگانی بود که با مسلم بن عقیل علیه‌السلام در کوفه بیعت کرد. هنگامی که مسلم را مردم کوفه تنها گذاشتند و عهد شکستند، به همراه سپاه ابن‌سعد از کوفه خارج شد و به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام در کربلا پیوست. بعد از نماز ظهر بود که ضرغامه از امام اجازه رزم خواست و در نبردی خونین در برابر امام شربت شهادت نوشید. 


+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۹ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

جعفی مذحجی رضی الله عنه«حجاج» پسر «مسروق جعفی» از قبیله «مذحج»، از شیعیان مشهور امیرمؤمنان علیه‌السلام است. او از صحابه امیرمؤمنان علیه‌السلام بود که در کوفه زندگی می‌کرد. چون از حرکت امام به سوی کربلا باخبر شد، خود به استقبال امام از کوفه خارج شد و رو به جانب مکه، حرکت کرد و در بین راه به امام ملحق شد. وقتی امام حسین علیه‌السلام با لشکر حر برخورد نمودند و وقت نماز ظهر شد، امام علیه‌السلام به وی امر نمودند تا اذان بگوید و تا کربلا لحظه‌ای از امام جدا نشد تا این که روز عاشورا، به شهادت نائل آمد.

+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«انس» فرزند «حارث(حرث) بن نبیه» است. پدر انس منسوب به «کاهلی» از تیره و شاخه قبیله «بنی‌اسد» بوده است. «انس» خود پیرمردی بزرگ از صحابه بنی‌مکرم اسلام بود. او از پیامبر نقل حدیث می‌کرد و افتخار شرکت در غزوه بدر و حنین در رکاب پیامبر را داشته است. پدرش - حرث - از صحابه پیامبر بوده است. پیش از این اشاره شد که انس از صحابه پیامبر اکرم بوده است، او از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایات فراوان نقل کرده که شیعه و سنی آن را گزارش کرده‌اند. از جمله آنها این روایت است: «ان ابنی هذا الحسین یقتل بارض یقال لها کربلا فمن شهد ذالک فلینصره؛ ان پسرم حسین در محلی به نام کربلا شهید خواهد شد، آگاه باشید هر که معاصر او بود، باید او را یاری کند». به همین سبب هنگامی که انس بن حرث امام را به سوی عراق رهسپار دید، به خدمت آن حضرت شرفیاب شد و ایشان را یاری کرد و همراه ایشان به شهادت رسید. او از صالحان و رزم‌آورانی است که در یاری امام بسیار کوشش کرد. «جزری»، انس را از اهالی کوفه به شمار آورده است. 

+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

شیخ طوسی رحمه الله جون را از اصحاب امام حسین علیه‌السلام شمرده است. «جون» اهل «نوبه» و غلام سیاه‌پوستی بود که «ابی‌ذر غفاری» آن صحابی باوفای پیامبر او را از قید بندگی و بردگی آزاد کرده بود. «جون» از شیعیان امام علی علیه‌السلام شناخته می‌شد. او پیوسته پس از ابوذر همراه اهل بیت علیهم‌السلام بوده است. زمانی در خدمت امام حسن علیه‌السلام و هنگامی با امام حسین علیه‌السلام بود. او امام حسین علیه‌السلام را از مدینه تا مکه و سپس از مکه تا عراق همراهی کرده بود. گویند جون در ساخت و تعمیر سلاح مهارت داشت. نقل شده جون، در  شب عاشورا خیمه ویژه‌ای برای خود برپا ساخته بود تا سلاح یاران حسین علیه‌السلام را تعمیر و اصلاح کند. در تاریخ آمده است، در روز عاشورا، امام درخواست او را برای جهاد این گونه رد فرمود: «تو از جانب من اذن (کناره‌گیری از جنگ) داری، فقط و فقط تو ما را برای دست‌یابی به عافیت همراهی کرده‌ای. بنابراین، خود را به راه و شیوه ما مبتلا مساز». گفته شده بعد از این بود که به خدمت دختر امیرمؤمنان، زینب علیهاالسلام و اطرافیان امام رسید تا آنها را شفیع خود سازد. پس از آن از امام اجازه جهاد گرفت و وارد میدان رزم شد.درسی که می‌توان گرفت: در راه احیای حق، هر کس باید از ابزار ممکن که مورد قبول نیز می‌باشد، بهره‌مند شود.

+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«عابس» فرزند «أبی‌شبیب» است. او از اصحاب حدیث و از رؤسای قبیله «بنی‌شاکر» بود از تیره همدان بود. قبیله «بنوشاکر» در روزگار صفین شدیدا مورد مدح امیرمؤمنان علیه‌السلام قرار گرفتند. آن حضرت درباره آنها فرمود: «لو تمت عدتهم الفا لعبد الله حق عبادته؛ اگر تعداد آنها به هزار می‌رسید، خداوند آن گونه که سزاوار بود پرستش می‌شد». او از شیعیان ائمه اطهار علیهم‌السلام، مردی اهل کمال، زهد و ورع بود. بسیار زنده‌دل و شب‌زنده‌دار بود. پاره‌ای از ویژگی‌های او را «ابومخنف» در باب کوفه و مسلم، مورد توجه قرار داده و نگاشته است. 

با عابس تا شهادت در ادامه مطلب

+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«شوذب بن عبدالله» زمانی غلام «شاکر» پدر «عابس» بوده است. او از دوستداران مخلص اهل بیت علیهم‌السلام بود. خانه و منزل او پناه و محل تدریس شیعیان بود. در خانه او از فضل اهل بیت علیهم‌السلام سخن گفته می‌شد. او خود از قراء و حافظان حدیث و دلاوریاران امام علیه‌السلام بود. «شوذب» همچنین سفیر جناب «مسلم بن عقیل» از کوفه به سوی امام حسین علیه‌السلام بود. او نامه «مسلم» را به مکه برد تا به امام برساند. هنگامی که او به مکه رسید، خدمت حضرت اباعبدالله علیه‌السلام در مکه اقامت کرد و سپس همراه ایشان به کربلا آمد. (پیش از این اشاره شد که امام پاسخ مسلم را به «قیس بن مسهر صیداوی» داد که به کوفه رساند.) عصر روز عاشورا «عابس» که از دیگر یاران وفادار امام است، شوذب را صدا زد و گفت: «ای شوذب! چه در خاطر داری تا آن را به انجام رسانی»؟شوذب پاسخ داد: «چه می‌کنم؟! من همراه تو در راه پسر دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله مبارزه می‌کنم تا کشته شوم».عابس گفت: «همین گونه درباره تو گمان می‌بردم؛ اما اکنون، در برابر ابی‌عبدالله علیه‌السلام قرار بگیر تا امام تو را به شمار آورد، همان گونه که غیر تو از یارانش را به شمارآورد؛ و تا این که من تو را به حساب آورم ]و در اجر شهادت و فرستادنت به سوی میدان جنگ شریک باشم[. پس به درستی، اگر در این لحظه با من کسی غیر تو بود که عزیز نزد من بود، او را پیش می‌فرستادم تا که او را به حساب آورم، چرا که امروز روزی است که سزاوار است در آن، با تمام توان خود طلب اجر و پاداش کنیم. چون بعد از این روز دیگر جای عمل نیست و تنها جای حساب است». .شوذب به خدمت امام حسین علیه‌السلام آمد و گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله و رحمة الله و برکاته؛ سلام بر شما ای اباعبدالله و رحمت و برکاتش بر شما نازل باد» و سپس از امام خداحافظی کرد، و در برابر آن حضرت به دشمن حمله‌ور شد و به فیض شهادت نائل آمد. .شوذب چون دیگر یاران امام در زیارت رجبیه و ناحیه مقدسه مورد سلام قرار گرفته است: «السلام علی شوذب مولی شاکر؛ درود بر شوذب، غلام شاکر». .درسی که می‌توان گرفت: بیان عباس شایان توجه است؛ او با خیرخواهی بسیار شوذب را راهنمایی می‌کند تا او کاری کند که لحظاتی وجودش در یاد و ذهن امام نقش بندد، و لحظاتی امام را به شمار آورد. این درخواست ناشی از بینش عمیق عرفانی و امام‌شناسی اوست؛ چرا که امام «عین الله» است. در واقع او چشم بینای خداوند متعال است. اگر او به کسی از مهر و صفا نظر انداخت، بی‌تردید مشمول لطف رحمانی است. ای کاش! چنان بود که همیشه شاهد عنایت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) بودیم تا که مصداق «(و ألقیت علیک محبة منی و لتصنع علی عینی)؛ و من محبت خود را در دل تو انداخته و تو را در برابر چشمانم ساخته‌ام» باشیم. این جمله خطاب به موسای کلیم است.


+ پنجشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۹ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور