خلاصه آمار

فراخوان هم اندیشی عمومی

در راستای زنده نگه داشتن یاد و نام شهداء گرانقدر جنگ تحمیلی و در آستانه سالروز آغاز عملیات کربلای 5 از عموم علاقمندان دعوت میگردد نسبت به برگزاری  این وظیفه خطیر و با اهمیت و پر فیض، ما را یاری نمایند.......

کلیه علاقه مندان میتوانند در جهت هر چه بهتر برگزار نمودن برنامه های مختلف و متنوع مفید طرح ها و ایده های خود را با ما در میان قرار دهند.

برنامه هایی که برای این منظور قابل اجرا میباشد به عنوان مثال:

شبی با شهداء

شب شعر درباره شهداء

شب خاطرات شهداء

مسابقه

سخنرانی و ...

شما میتوانید برنامه های مناسب دیگر را معرفی نمایید.


آخرین مهلت دریافت نظرات و پیشنهادات تا پایان آذر ماه سال جاری


پل ارتباطی ما :

آدرس پست الکترونیکی : b4siji@chmail.ir و  info@payegahir.ir

شماره پیامک : 5000221000417 و 30002223001818

تماس مکاتبه ای از طریق سایت : http://payegahir.ir/feedback/

+ چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۲ ق.ظ نشر دهنده: سرباز سایبری

پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله :

صلوات فرستادن بر من و اهل بیتم نفاق را از بین مى برد.

کافی، ج 2، ص 492، ح 8

+ چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۹ ق.ظ نشر دهنده: سرباز سایبری

حکایت خوبان شماره 1

+ چهارشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۴ ق.ظ نشر دهنده: سرباز سایبری

امام على علیه السّلام فرمودند: 


قولوا عِندَ افتِتاحِ کُلِّ أَمرٍ صَغیرٍ أو عَظیمٍ: بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ؛ أَىْ أَستَعینُ عَلى هذَا الأَمرِ بِاللّه ِ الَّذى لا یَحِقُّ العِبادَةُ لِغَیرِهِ، المُغیثِ إذَ ا استُغیثَ، المُجیبِ إذا دُعىَ، الرَّحمنِ الَّذى یَرحَمُ بِبَسطِ الرِّزقِ عَلَینا، الرَّحیمِ بِنا فى أدیانِنا و دُنیانا و آخِرَتِنا، خَفَّفَ عَلَینَا الدِّینَ و جَعَلَهُ سَهلاً خَفیفا، و هُوَ یَرحَمُنا بِتَمییزِنا مِن أعدائِهِ؛ 

هنگام آغاز هر کار کوچک و بزرگى بسم اللّه الرحمن الرحیم بگویید. یعنى براى این کار، از خدا مدد مى جویم. خدایى که جز او کسى سزاوار پرستش نیست. پناهگاه پناهجو و فریادرس فریاد خواه است. خداوند بخشنده اى که با گسترش روزى بر ما رحم مى کند، مهربان به ما، در آیین و دنیا و آخرتمان. دین را بر ما آسان و سبک و سهل گرفت. و به ما رحم مى کند با جدا کردن از دشمنانش. 


التوحید، ص 232.

+ سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۰ ق.ظ نشر دهنده: سرباز سایبری

فاطمه دختر دیگر اباعبدالله الحسین علیه‌السلام است.

فاطمه دختر حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام خطبه‌ای آتشین در کوفه ایراد کرد. نخست حمد و سپاس خداوند و مدح پیامبر و مدح اهل بیت علیهم‌السلام گفت و سپس فرمود: «اما بعد یا اهل الکوفه، یا اهل المکر و الغدر و الخیلاء، فانا اهل البیت، ابتلانا الله بکم و ابتلاکم بنا، فجعل بلاءنا حسنا، و جعل علمه عندنا و فهمه لدینا، فنحن عیبة علمه و وعاء فهمه و حکمته و حجته علی الارض فی بلاده لعباده... ؛ اما بعد، ای اهل کوفه! ای فریبکارها و نیرنگ‌بازها! ما اهل بیتی هستیم که خداوند ما را به شما امتحان کرد، و شما را به ما امتحان فرمود. پس آن را امتحانی نیکو قرار داده علمش را نزد ما و فهمش را پیش ما قرار داد.پس ما منبع علم او و ظرف فهم او و حکمت او و محبت او بر روی زمین در شهرهای او برای بندگانش هستیم». پس از آن دختر حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام آن مردم را تهدیدها فرمود، از جمله عواملی که موجب این قتل و غارت‌ها و بی‌حرمتی‌ها شد، حسادت و رشک اهل کوفه در بیان ایشان عنوان شده است: «أحسدتمونا، علی ما فضلنا الله تعالی، ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور...؛ شما به ما رشک ورزیدید، بر آن چه خداوند متعال ما را برتری داد، و آن فضلی است از خداوند که به هر که بخواهد عنایت می‌کند و کسی را هم که خداوند به او نوری ندهد او را نوری نیست» در هر حال با یک مقایسه قرآنی تکلیف انسان را روشن ساخته‌اند. این خطابه آن قدر بر جان‌ها نشست که اشک‌ها از چشم‌ها روانه شد و دل‌هایشان را رعب و ترس گرفت و مردم به خود آمدند که چه گناه بزرگی را به دوش خویش کشیدند. با اشک و آه فریاد برآوردند که: «حسبک یا ابنة الطیبین فقد احرقت قلوبنا، و انضجت نحورنا، و اضرمت اجوافنا...؛ ای دختر پاکان تو را بس است که دل‌هامان آتش زدی و فریاد از سینه‌هامان بلند شد و جانمان را آتش زدی» پس از آن، او از سخن باز ایستاد و همه را در غم خویش وانهاد.الحمدلله اولا و آخرا

+ سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

سکینه دختر امام حسین علیه‌السلام است. وفات سکینه بنت الحسین علیه‌السلام پنجشنبه، پنجم ربیع الاول سال 117 هجری بوده است. او با پسر عموی خویش «عبدالله بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب» ازدواج کرد که او در کربلا شهید شد و از او فرزندی نداشت. در روز عاشورا، سکینه دختر امام حسین علیه‌السلام از ده سال بیشتر داشت و ولادتش قبل از شهادت عمویش امام مجتبی علیه‌السلام بوده است. عمر شریفش 70 سال بوده است. .وقتی حسن المثنی فرزند امام مجتبی علیه‌السلام برای خواستگاری نزد امام حسین علیه‌السلام آمد امر انتخاب فاطمه یا سکینه را به امام حسین علیه‌السلام واگذار نمود، امام حسین علیه‌السلام برای وی فاطمه را برگزید و در مورد سکینه این گونه فرمود: «ان الغالب علی سکینة الاستغراق مع الله؛ فلا تصلح لرجل غالبا سکینه غرق در یاد خدای تعالی است». مستغرق بودن در خدا تنها برای شایستگان سیر و سلوک آن هم گاهی رخ می‌دهد؛ ولی به اعتراف این بیان شریف صفت غالبی سکینه بنت الحسین علیه‌السلام غرق بودن در یاد خداوند متعال دانسته شده است.

+ سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۲ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

زینب صغری کنیه‌اش ام‌کلثوم کبری بوده است. ایشان دختر حضرت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است. درباره ازدواج ایشان با خلیفه دوم اختلاف شدیدی است که برخی پنداشته‌اند خلیفه دوم ایشان را به ازدواج خود درآورد؛ ولی نظر علمای ما برخلاف این است. آری امر ازدواج ایشان را حضرت مولی علیه‌السلام به عمویش عباس واگذار نمود و او عقد ازدواج حضرت ام‌کلثوم را با عون بن جعفر طیار اجرا فرمود.

در کوفه حضرت ام‌کلثوم علیهاالسلام نیز با مردم سخن گفته که با اشاره‌ای از نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد. پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «یا اهل الکوفة، تقتلنا رجالکم، و تبکینا نساؤکم فالحاکم بیننا و بینکم الله یوم فصل القضاء .ساکت، ای اهل کوفه، مردان شما ما را کشتند و زنانتان ما را به گریه درآوردند. پس حاکم بین ما و شما خداوند در روز فصل القضا (که حکم آخر داده می‌شود) است. «یا اهل الکوفة سوئة لکم، مالکم خذلتم حسینا و قتلتموه، ای اهل کوفه! رویتان سیاه باد، چگونه حسین را شهید کردید و خوار داشتید؟!» اشاراتی بلیغ دارند که آیا می‌دانید چه کرده‌اید؟ چه دل‌ها را آتش زده‌اید؟ و چه خون‌ها ریخته‌اید؟ و چه مال‌ها را از بین برده‌اید؟ شما بهترین مردان نسل پیامبر را کشته‌اید. و عطوفت از دل‌های شما رفته است. «الا ان حزب الله هم المفلحون و حزب الشیطان هم الخاسرون...؛ آگاه باشید که حزب خداوند رستگاران‌اند و حزب شیطان خود ضرر و زیان کرده‌اند» پس از آن بود که اضطراب عجیبی در بین مردم افتاد، زنان موی می‌کندند و به صورت می‌زدند. راوی گوید تا به حال از مردم گریه‌ای چون آن روز ندیده بودم. 

+ سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۰۱ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

حضرت زینب علیهاالسلام در سال پنجم هجرت در مدینة النبی به دنیا آمد. پدر او امام علی علیه‌السلام و مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام است. آن بانوی بزرگ اسلام شش ساله بود که جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از دست داد. در چهل و پنج سالگی برادرش امام مجبتی علیه‌السلام به شهادت رسید. پنجاه و پنج ساله بود که امام حسین علیه‌السلام در کربلا شهید شد؛ و در پنجاه و شش سالگی، خود دار فانی را وداع گفت: بنابراین، تنها یک سال از دوران امامت امام زین العابدین علیه‌السلام را درک کرد.

حضرت زینب از بچگی تا وفات در ادامه مطلب

+ سه شنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۵۹ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

امام باقر علیه‌السلام در سال پنجاه و هفت هجری متولد شدند، بنابراین سن امام باقر علیه‌السلام در زمان شهادت امام حسین علیه‌السلام چهار سال بوده است. برخی از تاریخ‌نگاران سن امام اقر علیه‌السلام در کربلا را سه سال دانسته‌اند. امام باقر علیه‌السلام می‌فرمایند: «قتل جدی الحسین ولی اربع سنین، و انی لاذکر مقتله و ما نالنا فی ذلک الوقت؛ جدم کشته شد در حالی که من چهار ساله بودم و من به یاد دارم زمان شهادت جدم را، و مصیبت‌هایی که در آن زمان به ما رسید».

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۲۴ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

امام چهارم بیست و سه ساله بود که امام حسین علیه‌السلام به شهادت رسید. امام سجاد علیه‌السلام را از کربلا به سوی کوفه - در حالی که بر استری بدون زین سوار بود - بردند آن حضرت از این سفر آسیب بسیار دید.

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۳:۲۳ ب.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«محمد» پسر «ابی‌سعید» که او فرزند «عقیل» و مادرش ام‌ولد بوده است. هشام کلبی گزارش کرده: «هانی بن ثبیت» گفت: «من از کسانی بودم که شهادت حسین علیه‌السلام را مشاهده کردم. به خدا قسم، روز دهم محرم - عاشورا - از ما (لشکر یزید) کسی نبود، مگر این که بر اسب سوار بود و اسبان مانع دید می‌شدند.»هشام کلبی از ابن‌ثبیت نقل کرد: ناگهان پسر بچه‌ای از اهل بیت امام حسین علیه‌السلام از خیمه بیرون زد در حالی که چوبی از آن خیمه‌ها در دست داشت. او لباس دشواری به تن داشت، ولی او را ترس گرفته بود. گاه به راست و گاه به چپ تمایل می‌شد. پس گویا دو گوشواره به گوش او در حال حرکت و چشمگیر است. ناگهان مردی به سوی او با شتاب می‌تاخت به او رسید، قدری از اسب خم شد و آن کودک را قصد کرده و او را با شمشیر خود قطع کرد. .هشام کلبی گفت: کسی که کودک را کشت، شاید خود هانی بن ثبیت بود که ترسیده یا حیا کرده که اسم خود را ببرد. اما علامه مجلسی رحمه الله قاتل محمد را «لقیط بن ایاس جهنی» دانسته است. .

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۴ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«عمرو» فرزند «عبدالله» است. ابن‌شهر آشوب نام او را «عمرو جندعی» ضبط نموده است. او از قبیله همدان بوده است. در کتاب ابصار العین آمده: او در خدمت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام با دشمنان جنگید تا از کثرت جراحات - بویژه ضربتی که به سرش وارد شده بود - بی هوش به زمین افتاد. پس از آن قوم او که در لشکر ابن‌سعد بودند اندام زخم‌آلودش را حمل کردند و به همراه بردند او یک سال تمام در بستر افتاده بود. سپس به جوار رحمت الهی شتافت. .در زیارت ناحیه مقدسه به او این گونه سلام گفته شده است: «السلام علی الجریح المرتث عمرو الجندعی؛ سلام بر مجروح زخمی، عمرو جندعی». 

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

سلیمان فرزند ابی‌زرین است. او از جمله غلامان آزادشده به دست امام حسین علیه‌السلام است. سلیمان حامل نامه‌ی امام به اهل بصره بود. او در حین انجام دادن وظیفه در بصره دستگیر شد و «سلیمان بن عوف الحضرمی» او را به شهادت رساند. در زیارت ناحیه مقدسه آمده: «السلام علی سلیمان، درود بر سلیمان، غلام امام حسین خداوند قاتل او سلیمان بن عوف الحضرمی را لعنت کند» 

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«سوار» فرزند «منعم» پسر «حابس» پسر «ابین عمیر» پسر «فهم» همدانی است.ابن‌شهر آشوب می‌گوید: سوار از کسانی است که در ایام آرامش به امام حسین علیه‌السلام ملحق شده است. sوار در حمله نخستین وارد میدان نبرد شد و پس از جنگ سختی مجروح و به اسارت گرفته شد. هنگامی که او را نزد «ابن‌سعد» آوردند، تصمیم به قتل سوار گرفت، ولی قبیله او نزد ابن‌سعد وساطت کردند. سوار تا شش ماه تمام مجروح بود و سپس به شهادت رسید. در زیارت ناحیه مقدسه این گونه مورد سلام امام قرار گرفته است: «السلام علی الجریح المأسور، سوار بن ابی‌حمیر الفهمی الهمدانی؛ سلام بر زخمی و اسیر گرفتار، سوار بن ابی‌حمیر فهمی همدانی».

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۹ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«حسن المثنی» برادرزاده‌ی حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام و فرزند امام مجتبی علیه‌السلام است. مادرش «خوله»، دختر «منظور بن ریان النزاری» است.او در کربلا و در رکاب امام حضور داشت. پس از نبردی سخت، هفده نفر از شامیان را کشت و در حدود هجده نفر را زخمی کرد. پس از آن دست راستش قطع شد. قوم مادری‌اش «خزاری» او را به کوفه بردند. وقتی حالش بهبود یافت، او را به کوفه و در نهایت به مدینه بردند. ولی سرانجام بر اثر کثرت جراحات، در مدینة النبی صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسید.درسی که می‌توان گرفت: حمایت صمیمانه فرزند امام مجتبی علیه‌السلام گویای درک معنوی فرزندان امام علی علیه‌السلام است.

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«بکر بن حی» از قبیله بنی‌تیم الله بن ثلبة از زمره مردانی بود که در لشکر عمر سعد به سر می‌برد. او راه راست را یافت و به یاران حسین علیه‌السلام پیوست. هنگامی که شمر به طرف چپ سپاه حمله کرد تا از آن جهت به اردوگاه امام تعدی کند، با مقاومت عده‌ای چون عبدالله بن عمیر، هانی بن ثبیت و بکر بن حی روبه‌رو شد. در آن درگیری ساق پای بکر قطع شد و به اسارت رفت تا این که آخرالامر، در زیر شکنجه دشمن به مقام رفیع شهادت نائل آمد. .درسی که می‌توان گرفت: راه توبه و بازگشت به سوی خدا همیشه باز است. باید توجه داشت تا اگر فرصتی از دست رفت، از فرصت‌های باقیمانده بهره‌برداری کرد.  

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۳ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«هفاف» پسر «مهند راسبی» از قبیله «ازد» بود و در بصره سکونت داشته است.مامقانی او را از شیعیان مخلص و مردان شجاع بصره دانسته است. او افتخار حضور در جنگ صفین را داشته و از طرف امیرالمؤمنین علیه‌السلام سردار قبیله ازد بوده، و در سایر مشاهد ملازم رکاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده است. پس از آن در خدمت امام مجتبی علیه‌السلام بود و پس از شهادت آن حضرت ساکن بصره شد. هنگامی که از حرکت امام به سوی کربلا باخبر شد تلاش کرد که خود را به امام و یاران او ملحق سازد. چون به کربلا رسید، امام به فوز شهادت رسیده بود. به محض ورود به کربلا «هفاف» خود را هوادار امام معرفی نمی‌کند تا بداند داستان از چه قرار است. می‌پرسد: «مولای ما حسین علیه‌السلام کجاست؟» گویند: «تو کجا بودی و کیستی؟» گوید: «من هفاف بن مهند راسبی هستم، آمده‌ام تا حسین علیه‌السلام را یاری کنم.» گفته می‌شود: «ما حسین را کشته‌ایم و از اولاد و برادران و اصحاب او احدی را باقی نگذاشته‌ایم، مگر یک مرد بیمار و جماعتی از زنان و دختران او؛ و اکنون لشکر عمر سعد به غارت خیام حرم حسین هجوم برده است» دنیا در برابر چشمانش سیاه شد و چون شیری غران بر آن سپاه حمله‌ور شد. او دیگر دانسته بود که امام تا آخرین لحظات مقاومت کرده و با یاران تا آخرین نفس جنگیده است. او به وظیفه خود آگاه شده بود و اعلان می‌کرد که حسینی است. رجزهای او در نبردهای دلاورانه‌اش این است:«یا ایها الجند المجند انا الهفاف بن المهندأبغی عیالات محمد؛ . ای سپاه آراسته به جنگ! به هوش باشید من هفاف پسر منهدم، در جستجوی اهل بیت و خاندان محمد صلی الله علیه و آله هستم».


+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

پیش از این گذشت که آخرین یاور امام قبل از ورود اهل بیت علیهم‌السلام به میدان، «سوید بن عمرو بن ابی‌مطاع اثماری خثعی» بود. او مردی شریف، عابد و زاهدی بود که فراوان نماز می‌خواند و در عین حال مردی شجاع و جنگ دیده بود. او در معرکه پس از رزمی دلاورانه، با چهره به زمین افتاد و همه گمان بردند که او کشته شده است، آن هنگامه آخرین لحظات روز عاشورا بود. پس از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام فریاد برآمد که امام به شهادت رسید.اهل و عیال حسین علیه‌السلام و از جمله سکینه - دختر امام - از خیمه‌گاه بیرون دوید. سوید نیز بار دیگر به هوش آمده بود. او در حالی که شمشیر خود را به دست گرفته بود، به قصد جهاد از خیمه‌ی شهدا بیرون شد. اما سپاه ابن‌سعد او را محاصره کردند و شمشیرش را از او گرفتند و او را با کاردی که همراه داشت کشتند و او نیز به فوز رفیع شهادت نائل آمد. آری، «سوید» آخرین شهید پس از امام مظلوم است. .«سوید» به دست «عروة بن بطار تغلبی» و «زید بن رقاد جنبی» کشته شد.

+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۰۲ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

امام حسین علیه‌السلام فرزند امام علی بن ابیطالب علیه‌السلام و بزرگ بانوی عالم فاطمه زهرا علیهاالسلام است.او در روز سوم یا پنجم ماه شعبان سال چهارم هجرت، بعد از امام حسن مجتبی در مدینه به دنیا آمد. در روایات فراوانی آمده است که آن حضرت از بطن مادر در شش ماهگی - چون یحیی بن زکریا علیه‌السلام - به دنیا آمد. حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام هشت سال با جد خود و سی و هشت سال با پدر و چهل و هشت سال با برادرش امام مجتبی علیه‌السلام و ده سال پس از امام مجتبی زندگی کرده است. شهادت سومین امام ما در سال 61 هجری اتفاق افتاده است. بنابراین عمر شریف ایشان 57 و چهار ماه و 25 روز خواهد بود. 


امام حسین در دوران جدش تا شهادت 


+ يكشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۵۸ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام

«عبدالله» کودک چند ساله امام مجتبی علیه‌السلام است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن عبدالله بجلی» بوده است. شیخ مفید چنین نقل می‌کند: پس از آنکه «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک امام حسین علیه‌السلام زد، امام پارچه‌ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه‌ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آنها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند. عبدالله پسر امام مجتبی علیه‌السلام هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و در خیمه‌گاه با زنان به سر می‌برد. هنگامی که متوجه حمله دشمن به جانب امام شد، از خیمه‌گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین علیه‌السلام رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب علیهاالسلام او را دنبال کرد و به او رسیده بود. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین علیه‌السلام به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید». آن کودک از این که بازداشته شود، سخت امتناع می‌ورزید. او به عمه‌اش گفت: «والله لا افارق عمی؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی‌شوم».ناگاه «أبحر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام پایین آورد. عبدالله فریاد زد: «ویلک یا بن الخبیثة، أتقتل عمی؟؛ ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می‌خواهی عمویم را بکشی؟» بحر قصد ضربه زدن به امام را داشت. ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت. کودک فریادش بلند شد «یا امتاه؛ ای مادرم!» حسین علیه‌السلام او را در بر گرفت و به سینه چسبانید و فرمود: «یابن اخی، اصبر علی ما نزل بک، و احتسب فی ذلک الخیر، فان الله یلحقک بآبائک الصالحین؛ ای فرزند برادرم! بر آن چه به تو رسیده صبر کن و آن را به حساب خیر بگذار؛ چرا که خداوند تو را به پدران صالحت ملحق خواهد کرد» امام دست خود را به آسمان بلند کرد: «اللهم أمسک علیهم قطر السماء و امنعهم برکات الارض. الهم فان منعتهم الی حین ففرقهم بددا، و اجعلهم طرائق قدادا، و لا ترضی الولاة عنهم ابدا. فانهم دعونا لینصرونا، ثم عدوا علینا، فقتلونا؛ پروردگارا! قطرات باران را از اینها دریغ بدار و برکات زمینت را از اینها بازدار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آنها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آنها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از اینها راضی مدار؛ چرا که اینها ما را دعوت کردند تا که یاریمان کنند، سپس بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند».ابوالفرج گوید: در نهایت عبدالله به دست «حرملة بن الکاهل الاسدی» به شهادت رسید. در زیارت ناحیه مقدسه آمده «السلام علی عبدالله بن الحسن بن علی الزکی» و سپس بر قاتل او به نام «حرمله بن کاهل الاسدی» نفرین شده است. .درسی که می‌توان گرفت: نکته اینجاست که کودکان اهل بیت علیهم‌السلام با سخت‌ترین مسائل چون انسان‌هایی که از بلوغ فکری و هوشی بالایی برخوردار بودند، رفتار می‌کردند. 



+ شنبه, ۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۵ ق.ظ نشر دهنده: بسیجی گمنام
باز نویسی قالب توسط گروه فرهنگی سردار هور